eitaa logo
#کانال_میثاق♥🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ♥mesahg@🇮🇷🇮🇷🇮🇷
1.2هزار دنبال‌کننده
185.7هزار عکس
167.7هزار ویدیو
2هزار فایل
استقرار اسلام اصیل، دفاع از انقلاب اسلامی وحفظ ارزش های آن تااستقرار عدل و قسطmesahg@
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از mesaghمیثاق
خدا لعنت کنه اونی که اولین بار کاشت ناخن رو تو ایران رواج داد و اینطور حتی زنان مومن مارو مبتلا کرد! ✍ خانم فردوس
هدایت شده از mesaghمیثاق
🔴سر ماجرای طاقچه رفتم ببینم کلا این شرکت «مستقل» از کجا استقلال دارد. ▪️همینطور رفتم عقب تا رسیدم به یک شرکت (ثبت شده در اوایل دهه هشتاد) که چهره‌های جذابی در هیات مدیره‌اش عضویت داشتند. وزرای ادوار دولت‌ها دور هم شرکت فناور تاسیس کرده بودند تا خدمت کنند. ▪️فقط خواستم به رفقام بگم مستقل بودن خیلی‌ها این شکلی است. پس خیلی دربند دعواهای مستقل و وابسته نباشید. شاید امروز ظاهرشون مستقل باشه ولی عقبه‌شون می‌رسه به پدران وابسته‌شون. چون می‌بینم خیلی‌ها بابت یک لقمه نان دغدغه مستقل بودن دارند، گفتم فریب این دعواهای جناحی رو نخورید. 📝حسام آبنوس
هدایت شده از mesaghمیثاق
سیستمی که طبری در آن رشد کرده همان سیستمی است که محمود صادقی هم در آن نماینده شده. همه سیستم ها عیب هایی دارند؛ هر انسانی هم ممکن است فاسد شود. یکی فاسد سیاسی، دیگری فاسد اقتصادی و غیره..!
هدایت شده از mesaghمیثاق
علمدارها،هیچ وقت امان نامه باز نمی‌کنند
هدایت شده از mesaghمیثاق
اگر فکر کنیم مساله فقط حجابه اشتباه کردیم، اینا اینجوری، با کلمات بازی میکنند تا کم کم همجنسبازی و زنا رو امری عادی جا بزنند
هدایت شده از mesaghمیثاق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️ توسل به لاک سیاه یک خانم در هیئت سیدالشهدا (ع) ☑️ حرمت شکنی و معصیت با نام حسین (ع) ♨️ تکیه را هر شب ساعت ۲۳ از شبکه افق ببینید
هدایت شده از mesaghمیثاق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥جلیل محبی: احتمال اینکه آدم هایی از دشمن در ما نفوذ کرده باشند وجود دارد! ▪️در برزخ نگه داشتن مردم و و تصمیمات ناگهانی در موضوع پوشش، حجاب و عفاف برای جامعه سم است.
هدایت شده از mesaghمیثاق
✒حق آزادی (۱) در نظام های حقوقی دنیا یک سلسله حقوقی وجود دارد که بالاتر از قانون تلقی میشود ؛ یعنی قانون گذاران باید در مقام وضع قانون این حقوق را رعایت نمایند و قوانینی وضع نکنند که برخلاف مقتضای این حقوق باشد. از دیرباز عده ای از حقوق دانان سلسله حقوقی را به عنوان "حقوق طبیعی" قایل شده و معتقدند که بشر از هنگام تولد آنها را داراست و طبیعت قبل از قانون‌گذار آن را به بشر عطا کرده. گرچه "مکتب حقوق طبیعی" امروزه در محافل چندان جایگاهی ندارد ، ولی همان حقوقی که حقوق طبیعی نامیده می‌شد با تفصیل بیشتر و احیانا اضافه کردن برخی حقوق دیگر ، در اعلامیه جهانی حقوق بشر گنجانده شده است. یکی از حقوقی که امروزه زیاد به آن پرداخته میشود و قداست پیدا کرده و بیش از هر چیز دیگری بر سر زبان‌ها است و در ادبیات سیاسی و حقوقی کشور ما نیز وارد شده و زیاد از آن بحث می‌شود مساله "آزادی" است ...
هدایت شده از mesaghمیثاق
🖋 حق آزادی (۲) در دومین ماده از اعلامیه حقوق بشر سه حق را به عنوان اصلی ترین و اساسی ترین حقوق هر انسانی ذکر کرده است. در آن‌جا تاکید شده که هر انسانی از هر نژادی و در هر کجا که باشد بایستی از حق "حیات" و حق "آزادی" و "امنیت" برخوردار باشد. در مواد دیگری از این اعلامیه نیز به صورت‌های مختلفی از آزادی و این که چند نوع است و در چه مسایلی تبلور پیدا می‌کند ، بحث شده است. مساله آزادی برای هر انسانی جاذبه دارد. یکی از شعارهایی هم که در انقلاب اسلامی ایران مطرح شد شعار آزادی بود : استقلال ، "آزادی" ، جمهوری اسلامی. افراد و گروه های سیاسی در کشور‌های مختلف نیز به علت همین جاذبه‌ای که این مساله دارد زیاد از آن صحبت میکنند. برای اینکه این مساله روشن شود لازم است مقداری جزیی تر و دقیق تر به آن بپردازیم و جوانب مختلف آن را بررسی کنیم.
هدایت شده از mesaghمیثاق
✒حق آزادی (۳) دریافتی که معمولا ما از مفهوم "آزادی" داریم ، در مقابل اسارت و دربند بودن گرفتار بودن است.شاید در همه زمانها و در همه جوامع کمابیش همین معنا از آزادی فهمیده شده و می‌شود. واژه های مختلفی که در زبان‌های گوناگون برای این مفهوم وجود دارد تقریبا همگی چنین معنایی را می‌رساند. اصولا ما مفاهیم متقابل و متضاد را به کمک یکدیگر درک می‌کنیم. ذهن ما برای درک مفاهیم متضاد ، برای آن که آن‌ها را بهتر درک کند معمولا هر دو را با هم تصور می‌کند. مفهوم آزادی هم همینگونه است. جاذبه مفهوم آزادی برای انسان نیز دقیقا به جهت همین تقابلش با اسارت و دربند بودن است ؛ چون هیچ انسانی دوست ندارد که دربند و گرفتار باشد. هر انسانی دوست دارد آزادانه و به اختیار خود هر کجا که مایل است برود و هر طور که دوست دارد رفتار کند...
هدایت شده از mesaghمیثاق
✒حق آزادی (۴) به علت همین جاذبه ای که مفهوم آزادی برای ما دارد هر کس هم که از آن سخن بگوید و آن را بستاید ، ما را جذب می‌کند و هر چه که نام آزادی روی آن گذاشته شود برای ما مطلوبیت و جاذبه پیدا می‌کند. در این میان غالبا غافل می‌شویم که آیا آزادی یک معنا دارد یا معانی متفاوتی برای آن وجود دارد. آیا آزادی به هر معنایی ، مناسب با طبیعت و رشد انسان و برای انسان مطلوب است؟ آیا آزادی فقط یک نوع است یا انواع مختلفی از آزادی وجود دارد که برخی از آن‌ها نه تنها مفید نیستند بلکه بسیار مخرب و مضرند؟
هدایت شده از mesaghمیثاق
✒حق آزادی (۵) یکی از مغالطه های نسبتا رایج ، مغالطه اشتراک لفظی است ؛ یعنی لفظی دارای بیش از یک معنا است و خاصیت و صفاتی که برای یک معنا از آن لفظ است به اشتباه برای معنای دیگری از آن لفظ اثبات می‌شود. به این مثال دقت کنید : کار نیکان را قیاس از خود مگیر گرچه باشد در نوشتن شیر شیر آن یکی شیر است اندر بادیه آن دگر شیر است اندر بادیه آن یکی شیر است کآدم می‌خورد وآن دگر شیر است کآدم می‌خورد در این مثال لفظ شیر ، دو معنای حیوان معروف و مایع خوراکی را می‌رساند و اگر ما اشتباها صفات شیر جنگل را برای شیر خوراکی اثبات کنیم دچار مغالطه اشتراک لفظی شده ایم.
هدایت شده از mesaghمیثاق
✒حق آزادی (۶) مفهوم آزادی نیز از جمله مفاهیمی است که دارای معانی متعددی است و در علوم مختلف به معانی متفاوتی به کار می‌رود.به همین دلیل امکان وقوع مغالطه اشتراک لفظی در مورد آن وجود دارد. ممکن است کسی آگاهانه یا نا‌آگاهانه حکمی را که مربوط به یک معنای آزادی است به معنای دیگر آن سرایت دهد. برای آن که در مورد مفهوم آزادی در دام مغالطه لفظی گرفتار نشویم لازم است با معانی مختلف آن آشنا شویم. آزادی به معنای "استقلال وجودی" یکی از معانی آزادی این است که یک موجود کاملا مستقل باشد و تحت تاثیر و سیطره هیچ موجود دیگری نباشد و هیچ گونه وابستگی به موجود دیگری در آن فرض نشود.
هدایت شده از mesaghمیثاق
حق آزادی (۷) به عنوان مثال اگر کسی بگوید عالم هستی روی پای خودش ایستاده و وابسته به خدا نیست و اراده خداوند هیچ نقشی در چرخش و گردش آن ندارد ، این سخن به معنای آزادی عالم هستی از هرگونه تسلط خداوند است. در این حالت انسان نیز به عنوان یکی از موجودات این عالم همین حکم را خواهد داشت و راه برای این سخن باز می‌شود که بگوییم انسان از هرگونه مسئولیت و بندگی در برابر هر موجود دیگری حتی خدا آزاد است. البته در مورد استقلال عالم دو دیدگاه وجود دارد : ۱. برخی می‌گویند اصلا خدایی نیست تا عالم وابسته به او باشد. ۲. عده ای دیگر معتقدند خدایی هست ولی جهان را پس از خلقت به حال خود رها کرده به گمان اینکه جهان چونان بنایی است که معماری آن را ساخته و بعد از ساخته شدن بقای ساختمان وابسته به او نیست. چه بسا معمار از دنیا برود ولی ساختمان ده‌ها و صد‌ها سال همچنان پابرجا باشد. دیدگاه اول انکار اصل وجود خدا و دیدگاه دوم انکار ربوبیت تکوینی خدا است و هر دو دیدگاه با دیدگاه توحیدی اسلام منافات دارد و در جای خود بطلان آن ثابت شده. کسانی که حد و مرز آزادی را تا جایی می‌دانند که می‌گویند انسان حق دارد حتی علیه خدا هم تظاهرات کند و شعار بدهد ، از جمله چنین افرادی هستند.
هدایت شده از mesaghمیثاق
✒حق آزادی (۸) آزادی به معنای "اختیار" معنای دیگر آزادی که باز به حوزه الهیات و فلسفه و کلام و نیز روانشناسی فلسفی مربوط می‌شود آزادی در مقابل "جبر" است. از دیرباز این بحث بین اندیشمندان وجود داشته که آیا انسان واقعا در رفتار خود آزاد است و اختیار دارد یا اینکه فقط خیال می‌کند آزاد است. اگر کسی قایل به جبر شد می‌گوید : این شعر مولوی : "این‌که گویی این کنم یا آن کنم ، خود دلیل اختیار است ای صنم" سخنی خیالی است و با واقعیت مطابق نیست. به هر حال روشن است که این معنای دوم آزادی ، با معنای اولی که ذکر کردیم متفاوت است.
هدایت شده از mesaghمیثاق
✒حق آزادی (۹) معنای اول و دوم آزادی ، هر دو در اینکه حکایت از امری واقعی دارند و به اصطلاح از "هست ها و نیست ها" حکایت می‌کنند مشترکند. هیچ یک از این دو معنا از سنخ "باید و نباید ها" نیستند. اگر انسان واقعا مجبور آفریده شده باشد نمی‌شود گفت : باید آزاد باشد. و همینطور برعکس. در این دو معنا سخن از "احکام دستوری" و "ارزشی" نیست. اگر واقعا از نظر فلسفی ثابت شد که انسان مجبور آفریده شده ، دیگر نمی‌شود شعار آزادی انسان را مطرح کرد. حیطه "هست ها و نیست ها" با حیطه "باید ها و نباید ها" فرق می‌کند. بنابراین اگر کسی آزادی به معنای تکوینی را به کار برد و بعد نتیجه "باید و نباید" گرفت دچار مغالطه اشتراک لفظی شده است. اگر ثابت کردیم انسان آزاد است تکوینا ، نمیتوان آزادی حقوقی و ارزشی را نتیجه گرفت و گفت : پس "باید" آزاد باشد یا "خوب" است آزاد باشد.
هدایت شده از mesaghمیثاق
✒حق آزادی (۱۰) آزادی به معنای "عدم دل‌بستگی" معنای سوم بیشتر در اخلاق و عرفان کاربرد دارد. غلام همت آنم که زیر چرخ کبود ، ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است در این معنا آزادی در مقابل تعلق و دل‌بستگی است. آنچه ارزش است این است که انسان به دنیا و مادیات و لذت های غیر الهی تعلق خاطر نداشته باشد نه اینکه به هیچ چیز حتی خدا و پیامبر و هر چه در این راستا قرار می‌گیرد نیز علاقه ای نداشته باشد. عالی ترین مقام انسان این است که عشق الهی سراسر وجودش را فرا بگیرد. در هر حال این معنا هم مفهوم دیگری از آزادی است که با دو معنای قبلی کاملا متفاوت است. این معنا مربوط به حوزه "ارزش ها" و "باید و نباید‌ها" است. در اینجا سخن از این است که "خوب" است انسان از تعلق به غیر خدا آزاد باشد و اگر خواستار تکامل بیشتر است "باید" از محبت غیر خدا آزاد باشد.
هدایت شده از mesaghمیثاق
✒حق آزادی (۱۱) اگر آزادی را به این معنا به کار ببریم ، آزادی مطلق مطلوب نیست ؛ یعنی اینکه انسان از تعلق به هر چیز و هر کس حتی خدای متعال آزاد باشد ، ضد ارزش است. همین جاست که جای لغزش و مغالطه است. کسانی فریب‌کارانه ، آزادی را به این معنا به کار می‌برند و بعد می‌گویند انسان باید حتی اسیر خدا نیز نباشد. منظور حافظ هم این است که انسان باید به چیزی دل بدهد که ارزش دل‌بستگی داشته باشد. به کسی دل بدهد که مظهر همه خوبی هاست و هر چه زیبایی و کمال در عالم هست ، همه جلوه ای از جمال اوست.
هدایت شده از mesaghمیثاق
✒حق آزادی (۱۲) آزادی در مقابل "بردگی" این معنا یک مقوله اجتماعی است. در زمان‌های پیشین این‌گونه بوده که برخی انسان‌ها برخی دیگر را به بردگی می‌گرفتند و از آن‌ها کار می‌کشیدند و آن‌ها را خرید و فروش می‌کردند. این معنا نیز با سه معنای قبلی کاملا متفاوت است و احکام مخصوص به خود را دارد. معانی دیگری هم هست که از ذکر آن‌ها صرف نظر کرده و سراغ معنایی میرویم که مربوط به حقوق و سیاست است و در بحث فعلی ما مورد نظر است. ذکر این معانی از آن جهت بود که توجه کنیم آزادی معانی متعددی دارد و نباید به اشتباه آثار و احکام یک معنا را به سایر معانی سرایت داد.
هدایت شده از mesaghمیثاق
✒حق آزادی (۱۳) آزادی در اصطلاح حقوق و سیاست: حاکمیت بر سرنوشت خویش یک معنای رایج از آزادی در حقوق و سیاست همین معناست. انسان آزاد یعنی انسانی که تحت حاکمیت غیر نباشد و خود ، مسیر زندگی و منش و روش خویش را تعیین کند. طبعا در مقابل ، انسانی که تحت سلطه دیگری است و نمی‌تواند به دلخواه خود حرکت کند آزاد نیست. در اینجا هم دو گرایش وجود دارد : ۱. انسان باید مطلقا آزاد باشد و حاکمیت هیچ کس حتی خدا را نپذیرد. این گرایش امروزه در میان تفکرات الحادی رایج است. ۲. انسان تحت حاکمیت انسان‌های دیگر نباشد ، نه اینکه حتی از حاکمیت خدا نیز آزاد باشد. یعنی حاکمیت خدا را قبول می‌کند. معنای درست حاکمیت غیر خدا این است که حق حاکمیت اصالتاً فقط و فقط از آن خداست ولی خدا می‌تواند این حق را به انسانی منتقل کند. در این صورت حاکمیت چنین انسانی نیز پذیرفته می‌شود. ادامه دارد...
هدایت شده از mesaghمیثاق
✒حق آزادی (۱۴) کسانی که طرفدار گرایش اول هستند و هر گونه حاکمیتی حتی حاکمیت خدا را نفی می‌کنند منظورشان همین نفی حاکمیت بالاصاله است ، ولی حاکمیتی را که به انتخاب و اراده آزاد خود انسان‌ها باشد می‌پذیرند. آنان می‌گویند هر انسانی حاکم بر سرنوشت خویش است ، ولی می‌تواند به انتخاب و اختیار خود ، به انسان دیگری نیز حق حاکمیت و حکومت بر خود را بدهد. دموکراسی چیزی غیر از این نیست که انسان حاکمیت غیر را نمی‌پذیرد مگر اینکه خود به آن غیر حق حاکمیت و دخالت در سرنوشت خود را داده باشد.
هدایت شده از mesaghمیثاق
✒حق آزادی (۱۵) تفاوت عمده نگرش اسلامی با دموکراسی غربی در همین نقطه است که حق حاکمیت اصالتاً از آن کیست. دموکراسی می‌گوید از آن خود انسان است و اسلام می‌گوید از آن خداست. دموکراسی میگوید حتی خدا حق حاکمیت ندارد چه برسد به پیامبر و امام و ولی فقیه. فقط انسان است که می‌تواند حق حاکمیتش را به کسی واگذار کند. تا مردم با رای خود به کسی اجازه حکومت ندهند هیچ کس حق حاکمیت بر آن‌ها را ندارد. این نظر منحصر به غربیان نیست. امروزه کم نیستند به ظاهر مسلمانانی که چنین اعتقادی دارند. هستند کسانی که صریحا می‌گویند امیرالمومنین علیه السلام هم اگر حق حاکمیت داشت به دلیل آن بود که مردم آمدند و با آن حضرت بیعت کردند. اگر مردم به او رای نداده بودند علی علیه اسلام هیچ گاه حق حاکمیت نداشت. پس آزادی در اصطلاح حقوق و سیاست دنیای معاصر به معنای نفی حاکمیت هر کسی غیر از انسان بر اوست.
هدایت شده از mesaghمیثاق
🖋 حق آزادی (۱۶) یکی از مغالطه هایی که امروزه توسط برخی به کار گرفته میشود مربوط به واژه «برده» است. این واژه مربوط به رابطه دو انسان است ، رابطه ای که یکی در آن «ارباب» و دیگری «نوکر» است. در این میان عده ای از واژه «برده» سوء استفاده کرده و میگویند : برده یا بنده بودن به کلی مذموم است و بنابراین انسان نباید حتی بنده خدا باشد!! این در حالی است که قرآن از شریفترین انسان ها یعنی پیامبر گرامی اسلام صل الله علیه و آله با عنوان «عبد» یاد کرده : "سبحان الذی أسری بعبده لیلاً " . حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام بعد از عبادت های فراوان سر به سجده می‌گذاشت و عرض میکرد: "إلهی کفی بی عزّاً أن أکون لک عبداً " (این افتخار برای من بس هست که عبد تو باشم) بنابراین در فرهنگ قرآن و اهل بیت عبد بودن بر حقارت و پستی دلالت نمیکند. ادامه دارد...
هدایت شده از mesaghمیثاق
حق آزادی (۱۷) برخی می گویند اصطلاحاتی نظیر «عبد» یا «بنده» که در آیات و روایات ما وجود دارد بر اساس فرهنگ حاکم در زمان گذشته و متناسب با اوضاع اجتماعی آن دوران به کار رفته است. در حکومت های پیشین نظام «ارباب_بنده» یا «ارباب_رعیتی» حاکم بود. مردم آن جامعه همه روزه با مفهوم «برده یا نوکر» سر و کار داشتند و قرآن و پیامبر هم با همان زبان سخن گفته اند. از نظر اینان رابطه «عبد و مولا» که بین «انسان و خدا» وجود دارد ، متأثر از نظام اجتماعی آن زمان است. امروزه که انسان ها دارای فرهنگ «مدرن» یا «فوق مدرن» هستند دیگر دوران آن مفاهیم گذشته و مسأله به کلی دگرگون شده است. پس جایی برای مفاهیمی مانند «عبد و مولا» وجود ندارد.
هدایت شده از mesaghمیثاق
حق آزادی (۱۸) اما باید توجه داشت که قرآن کلام خداست و برای تمام دوره ها و زمان ها نازل شده است.بنابراین وقتی قران تعابیری نظیر «یا عبادِ یعنی ای بندگان من» و امثال آن را به کار می گیرد، اختصاصی به مردم زمان پیامبر اکرم (ص) ندارد؛ بلکه مخاطب آن همه انسان ها در تمام دوران ها تا روز قیامت هستند. رکن اصلی پذیرش یک دین الهی ، اعتقاد به خدای یگانه است. خدایی که «ربّ» یعنی مالک مدبّر همه عالمیان است ( الحمد للّه ربّ العالمین) و همه انسان ها (بلکه همه چیز) «عبد» او هستند. (فإنّهم عبادک. مائده آیه ۵) انکار این اعتقاد، به منزله انکار توحید و انکار توحید به منزله انکار اساسی دین است. دینی که فاقد اصل «توحید» باشد دین نیست. اعتقاد به توحید اساس همه ادیان الهی است. چنین امری هم برهان فلسفی و هم برهان تعبدی (نقلی) دارد. ادامه دارد...