هدایت شده از mesaghمیثاق
🛑📢چرا باید ” اسرائیل از صفحه روزگار محو شود″⁉️
و خداوند به من گفت: … نبیای را برای ایشان، از میان رادران ایشان، مثل تو مبعوث خواهم کرد و کلام خود را به دهانش خواهم گذاشت و هر آنچه به او امر فرمایم، به ایشان خواهم گفت. و هرکس که سخنان مرا که او به اسم من گوید، نشنود، من از مطالبه خواهم کرد. الف. تحریف تاریخ :نویسندگان جهان شیعه مسئله یهود را امری مهم به شمار آورده و درباره آن کتابهای بسیار نوشتهاند؛ چرا که بخش عمدهای از تاریخ قرآن، به بازگویی تاریخ بنیاسرائیل و یهود و رویارویی آنان با پیامبر آخرالزمان پرداخته است. و همین کافی است که بخش عمدهای از نویسندگان مسلمان به مسئلهای توجه کند که قرآن بدان توجه فراوان کرده است. اما با نگاهی هرچند گذرا، به کارنامة آثار نویسندگان شیعه، چنین چیزی را نخواهیم دید! و حتی در کتابخانهها نیز در این زمینه آثار فراوانی یافت نمیشود. علت چیست؟ در پاسخ باید گفت: یهود برای تأثیرگذاری بر تاریخ، تلاش فراوان کرده و هزینههای هنگفتی را برای این کار و تحریف تاریخ صرف کرده است. ایجاد سیستمی برای حذف و سانسور کتابها و نوشتارهای ضد یهودی، از این جمله است. و این همه توفق در تحریف تاریخ را، مدیون تمام آموزشهایی است که در دوران بیابان دیده است. با بررسی اندک تاریخ، سرانگشت خود یهودیان را در جنگهایی که ضد خودشان شده، خواهیم یافت. بهرهگیری از حربة مظلومنمایی و دستیابی به هدف، یکی از مهمترین ابزار آنان است. گویی در طول تاریخ، دستی در کار بوده است که یهودیان را از سالهای پیش از میلاد تا قرون حاضر، همیشه ستمکش و در عین حال شجاع و راسخ در عقیده نشان دهد. آمار شگفتانگیز کشتارهای یهودیان که بیشتر به صورت اعدام دستهجمعی گزارش شده است، احتمال جعل و دست کم، تحریف را در ذهن تقویت میکند. پس از عیسی(ع) تنها عنصر تهدید علیه یهود، پیامبر آخرالزمان بود که اوصاف او را که در تورات نیز آمده است، به دقت میدانستند. آنان دست به تحریف معنوی زدند و آیات مربوط به پیامبر اسلام را به گونهای دیگر تفسیر کردند. خداوند دربارة این عمل آنها میفرماید:
إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلَ اللّهُ مِنَ الْكِتَابِ وَيَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلاً أُولَئِكَ مَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ وَلاَ يُكَلِّمُهُمُ اللّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلاَ يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ؛
آنان که کتابی را که خدا نازل کرده است پنهان میدارند. تا بهای اندکی بستانند، شکمهای خود را جز از آتش انباشته نمیسازند. و خدا در روز قیامت با آنها سخن نگوید و پاکشان نسازد و برای آنها عذابی درد آور است.
سازمان یهود که مجموعة گسترهای از اطلاعات را در اختیار دارد. پیامبر آینده را هماند فرزندان خویش، میشناسند.
این سازمان که عیسی(ع) را به پیامبر مفقودالاثر تاریخ تبدیل کرد، و در حواریان عیسی(ع) نفوذ کرد، در مقابل تهدید نهایی که درصدد نابودی آن است، چه خواهد کرد؟
پس از حضرت عیسی(ع) سازمان یهود، دیگر جز اسلام هیچ تهدیدی را در برابر خود نمیدید. آنان دربارة اسلام و اهداف آن آورنده و ادامه دهندة آن، اطلاعات جامع و کاملی داشتند. با توجه به آموزشهای پیشین و تجربة ممتد دربه کارگیری آن آموزشها و نیز با توجه به تأکید و پشتکاری که این سازمان در رسیدن به حکومت جهانی داشت، طبیعی است که در برابر این تهدید به برنامهریزی و مقابله بپردازد؛ همان گونه که در برابر عیسی(ع) ایستاد. شایعة فحشای مریم(س) و تصمیم به سنگسار ایشان و براندازی عیسی(ع) همه از برنامههای یهود بود.
از مجمو، عملیات یهودیان میتوان دریافت که این عملیاتها برای مبارزه با پیامبرآخرالزمان، در سه مرحله طرحریزی شده بود.
1. ترور و جلوگیری از پیدایش پیامبر اکرم(ص)؛
2. ایجاد موانع تأخیری بر سر راه ایشان برای جلوگیری از رسیدنشان به قدس؛ چون قدس محور خواستة یهود است و اگر این منطقه به دست پیامبر اسلام فتح شود، یهود برای همیشه ناامید میشود.
3. نفوذ در حکومت پیامبرخاتم(ص) و به دستگیری آن در صورت تشکیل؛
ب. انتظار جهانی
در عصر بعثت، ادیان مدعی آن روز همچون مسیحیت و یهود، از شخصی میگویند که ظهور خواهد کرد و جهان را از فتنه و ستم و بیعدالتی پاک خواهد ساخت. بیشترین ترویج از سوی جهان مسیحیت است؛ کشیشان و عالمان مسیحیت به شدت در جهان آن روز، در فشار تهاجم شرک و کفر بودند. میخواستند با آن فساد مبارزه کنند و برای اینکه مؤمنان را در حالت امید نگه دارند، آیاتی را که در انجیل مربوط به پیامبر است میخواندند.
1⃣
هدایت شده از mesaghمیثاق
🛑📢چرا باید ” اسرائیل از صفحه روزگار محو شود⁉️
الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِندَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالإِنْجِيلِ؛
آنان که از این رسول، این پیامبر امی، که نامش را در تورات و انجیل مییابند پیروی میکنند… .
از آن سوی، یهودیان نیز منجی آخرالزمان را از خویش میدانند. کسانی که در مکه زندگی میکردند، به یمن، حبشه و شام هجرت داشتند. نجران یمن، مرکز مسیحیان بود که از اخبار مربوط به پیامبرآخرالزمان موج میزد. همه منتظر او بودند. آنان تا اهالی مکه را میدیدند میپرسیدند: در شهر شما اتفاقی نیافتده است؟ چون مطابق کتابهای آنان، در جبل فاران، که همه جبل النور و غار حرا در مکه است، پیامبر موعود، ظهور خواهد کرد. این خبر به مکه منتقل میشود و دهان به دهان میگردد. مسیحیان در عصر نزدیک به بعثت، به مکه مهاجرت داشتند؛ یعنی کشیشها و عالمانی که علمای اسلام آن روز بودند، آستانة ظهور را نزدیک میدیده و برای اینکه حضور او را درک کنند، به مکه رفته بودند و براساس تفاوت برداشتهایشان از تورات و انجیل، نقاطی را که بر میگزیدند متفاوت بود. بسیاری از اینها علمای مسیحی بودند که در این مکانها منتظر ظهور بودند. پسرعموی حضرت خدیجه، ورق بننوفل، از این جمله بوده است. با توجه به اینکه همة آبای پیامبر، موحد و مسلمان بودهاند و از سوی دیگر، آخرین رسالت، رسالت عیسی(ع) بوده لذا میبایست آنها را از مؤمنان به دین اصلی عیسی(ع) دانست. حضرت خدیجه دربارة پیامبر اطلاعات بسیاری داشته است و پیش از ازدواج ایشان را شناخته است. در همان سالهایی که پیامبر(ص) به دنیا آمد، برخی فرزند خود را به نام محمد نامگذاری کرده بودند که شاید فرزندشان همان کسی باشد که نوید آن را دادهاند.
زمانی حضرت عبدالمطلب برای تجارت به یمن رفته بود. یمن در عصر تولد پیامبر، تحت سلطة ایرانیان بود. فرماندار یمن از سوی دیار ایران، سیفبن ذی یزن بود. در ملاقات سیف با عبدالمطلب، گفتوگوهای جالبی روی میدهد. شبی سیف، عبدالمطلب را در خلوت فرا میخواند و میگوید: میخواهم رازی از رازهای خود را برای تو باز گویم و میخواهم آن را پنهان کنی تا هنگام ظهور فرا رسد. در شهر شما طفلی خوشرو و خوشبدن که یگانة اهل زمین است به دنیا آمده است. در کتابهای بنیاسرائیل وصف او از ماه شب چهاردهم روشنتر است. سیف پس از بیان ویژگیهای پیامبر موعود آهی از حسرت میکشد و میگوید: کاش در عصر پیامبری او بودم و از جان یاریاش میکردم. سپس عبدالمطلب را به پاسداری از او در برابر یهود سفارش میکند که اگر او را بیابند خواهند کشت.
ج. تروریسم تاریخی یهود
اگر تروریسم را در تاریخ پی جویی کنیم، در مییابیم که یهودیان بنیانگذار آناند. ترور که واژهای فرانسوی است، معادل «فتک» در عربی و در فرهنگ سیاسی، به معنای کشتن غافلانه هدفمند است؛ بنابراین ترور کور معنا ندارد. با نگاهی به سیره و روایات معصومان(ع) در مییابیم که آن بزرگواران چنین امری را تجویز ننکرده و خود نیز از آن پرهیز میکردهاند. کشتن مجرمی که خود میداند تحت تعقیب و حکمش اعدام است، ترور و فتک به شمار نمیآید؛ بلکه آن را «اغتیال» گفتهاند. بنابراین ترور به مواردی اطلاق میشود که از سوی قاتل هشداری به فرد مورد هدف و تعقیب نمیدهند.
یکی از شخصیتهای یهودی که به دست یاران پیامبر(ص) کشته شد، کعببن اشرف است. برخی کشته شدن کعب را نوعی ترور میدانند که رسول خدا(ص) مرتکب آن شده است. در حالی که با توجه به تعریف و ویژگیهای ترور، این قتل از این تعریف خارج است.وقتی فتنهگریهای کعب از اندازه گذشت وبه رویارویی تبلیغاتی و نظامی با پیامبر و مسلمانان رسید، پیامبر رسماًو به طور علنی در مسجدالنبی دستور کم کردن شر او را صادر نمود،کعب نیز به خوبی میدانست اگرمسلمانان به او دست یابند،خونش را خواهند ریخت؛ بنابراین کشته شدن کعب از مفهوم ترور خارج است.
یهود با شناسایی نورنبوت در اجداد پیامبر(ص) و با تطبیق آن با علائم ذکر شده درکتابهای آسمانی سعی در خاموش کردن این نورداشتند.در این فصل به تلاشهای یهود درزمینة جلوگیری از پیدایش پیامبراکرم(ص) خواهیم پرداخت.
1. ترور هاشم
حضرت هاشم،جد اعلای پیامر(ص)، مکی است، اما قبر ایشان در غزة فلسطین است! ایشان از مکه برای تجارت به سوی شام خارج شده و در یثرب مهمان رئیس یکی از قبایل مستقر در مدینه به نام عمروبن زید بن لبید خزرجی میشود.هاشم با دخترعمرو،سلمی،ازدواج میکند. پس از ازدواج،هاشم،همسرش را به مکه برد، وقتی سلمی حامله شدطبق شرطی که هنگام ازدواج کرده بودند او را برای وضع حمل به نزد خانوادهاش در یثرب برگرداندوخود از آنجا برای تجارت به شام رفت،به هنگام رفتن به سفر،به همسرش سفارش میکند: احتمال داردازاین سفر باز نگردم. خداوند به تو پسری خواهد داد.ازاو سخت نگهداری کن.2⃣
هدایت شده از mesaghمیثاق
🛑📢چرا باید ” اسرائیل از صفحه روزگار محو شود⁉️
او در محیط مکه، که محل آمد و شد کاروانهای تجاری و زیارتی است در امان نیست. باید چارهای اندیشید. چاره در دور کردن محمد(ص) ازم که است، آن هم به گونهای مخفیانه و دور از چشم اغیار، پیامبر(ص) را به دایه میسپارند تا ایشان را در سرزمینی دورتر از مکه و به گونهای پنهانی نگهداری کند. فاصلة بین منطقبة سکونت حلیمه و مکه، بسیار دور بوده است.
با نگاهی به صفحات تاریخ در مییابیم که تاریخ نگاران در علل به دایه سپردن محمد(ص) این موارد را بر شمردهاند:
1. مادر پیامبر شیر نداشت و باید کودک را به دایهای میسپردند؛
2. آب و هوای مکه بد بود و کودکان را طاقت زندگی در آن نبود؛
3. رسم عرب بر آن بود که کودکان را به دایه میسپردند تا بیرون از شهر بزرگشان کند.
هر سه دلیل به آسانی نقدپذیر است:
الف. روشن است که اگر مادر پیامبر شیر نداشت، باید دایهای از اهل مکه برای او میگرفتند تا نزد خود رشدشان دهد؛ نه دایهای از دور دست؛
ب. آب و هوای مکه چه مدت نامناسب بوده است؟ آیا این بدی آب و هوا، پنج سال به طول انجامیده است؟! دربارة اینکه در آن سالها آب و هوای مکه بد بوده باشد، شاهدی از تاریخ نمیتوان یافت. افزون بر آن، در صورت بدی آب و هوای مکه، بایستی مکیان و یا دست کم کودکان آنان، همه، به سرزمینی دیگر کوچیده باشند که چنین چیزی رخ نداده است؛
ج. اگر عادت اهل مکه، به دایه سپردن کودک بود، پس چگونه است که دیگر عربها کودک خویش را به دایه نسپردهاند. حتی آنان که هم عصر میلاد پیامبر یا پس از آن به دنیا آمدهاند، به دایه سپرده نشدهاند؟
آوردهاند که پیامبر را مدتی مادر حمزه شیر داد، چرا حمزه را که دوماه بزرگتر از پیامبر بود، به دایه نسپردهاند؟ افزون بر اینها، نوزاد، تنها دو سال شیر میخورد، چرا پیامبر را پنج سال نزد حلیمه فرستادند؟! مادر موسی(ع) با اینکه چند فرزند دیگر نیز داشت، در زمان اندکی که از فرندش دور شد، نزدیک بود از غم و غصه، جریان را افشا کند. پس چرا این مادر پنج سال دوری فرزند را تحمل کرده است؟! اینجا شأن مادر پیامبر اکرم(ص) آشکار میشود که برای حفظ حیات نبی، از تمام خواهشهای مادری خویش هم چشم فرو بسته و حتی یک کلمه به عبدالمطلب اعتراض نکرده است. بنابراین همان گونه که گفتیم ورود و خروج غریبهها در مکه عادی است و به آسانی میتوانند در این شهر افراد را ترور کنند؛ از این رو تنها راه پیش روی عبدالمطلب این است که حضرت را ناپدید کند.
اما چرا عبدالمطلب، محمد(ص) را پس از پنج سال به مکه بازگرداند؟ در تاریخ دلایلی بر علت بازگرداندن پیامبر(ص) نقل نمودهاند.
در حدیثی که «شق صدر» نام گرفته، آمده: هنگامی که پیامبر(ص) نزد حلیمه بود، با فرزندان حلیمه به چوپانی میرفت. در کی از همان ایام کسی آمد و سینة محمد را پاره کرد، لختهای خون از آن بیرون آورد و گفت: این نصیب شیطان از توست. سپس محل را در طشتی از طلا و آب زمزم شست و رفت. کودکان نزد حلیمه دویدند و فریاد زدند: محمد کشته شد، محمد کشته شد.
پس از آن حلیمه او را نزد جدش برگردانده و به عبدالمطلب گفت: نمیتوانم از فرزندت نگهداری کنم. او جن زده شده است. عبدالمطلب نیز او را تحویل گرفت.
این حدیث را جعل کردهاند تا خط اصلی داستان گم شود. در واقع، علت بازگرداندن حضرت به مکه، آن بود که حضرت را شناسایی کرده بودند و میخواستند ایشان را با خود ببرند. نقلهای دیگر این مطلب را تأیید میکنند. آن منطقه دیگر امن نبود؛ بنابراین حلیمه دیگر توان پاسداری از پیامبر را نداشت.
اگر یهودیان از حضرت موسی(ع) نام شیردهنده (حلیمه) را نیز پرسیده بودند، در هفته اول او را مییافتند. تنها به دلیل ضعف اطلاعات یهود در این زمینه، یافتن پیامبر(ص) پنج سال طول کشید، احتمالاً در کار نگهداری از اطلاعات مربوط به پیامبر در مکه، خلل حفاظتی ایجاد شده که او را پیدا کردند. از این به بعد عبدالمطلب محافظ محمد(ص) شد. خداوند متعال بر رسولش، منت میگذارد و میگوید:
ألَم یَجِدکَ یَتیماً فَآوَی؛
آیا تو را یتیم نیافت و پناهت داد.
اگر در این یتیم و دشمن پیچیدهای که داشته است، دقت شود، به معنای آیه پی میبریم.
ب. پاسداری مداوم
پس از آنکه حلیمه پیامبر اکرم(ص) را به عبدالمطلب بازگرداند، ایشان حفاظت از آن فرزند را بر عهده گرفت. رفتار عبدالمطلب نشان میدهد اهمیت حفاظت از محمد(ص) برای ایشان کاملاً روشن بوده است که حتی هنگام جلساتدار الندوه نیز، ایشان را همراه میبرد و به جای خود مینشاند. مورخان سفری برای پیامبر(ص) همراه مادرشان، به مدینه نقل کردهاند که نمیتوان آن را به آسانی پذیرفت؛ چون یثرت آلوده به یهودیان است و عبدالمطلب ازاهمیت این موضوع کاملاً آگاه است.4⃣