#آذربایجان
#یادداشت: علت نزدیکی اسرائیل به تالشهای آذربایجان برای چیست؟
در حرکتی عجیب، سفیر صلح و حسن نیت اسرائیل از رئیس مرکز فرهنگی تالش های جمهوری آذربایجان بخاطر حضور داوطلبان تالش در جنگ دوم قره باغ با اهدا لوح سپاس قدردانی کرد. چرا اسراییل به سراغ تالشان آذربایجان میرود؟
نویسنده: طاها عبداللهی
مشاهده یادداشت:
✅ https://iswnews.com/58236
8.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴وقتی میگوییم شرایط این دوره از مذاکرات تغییر کرده یعنی چه؟
🔹نگاهی به ویژگی های تیم مذاکره کننده جدید
درنگی در کارنامه سیاسی حجت الاسلام شهید #میرزاکوچک_جنگلی
میثم عبداللهی چیرانی
[صفحه 1 از 6]
یادی از بنیانگذار مینیاتور جمهوری اسلامی
امروز 11 آذرماه مصادف است با سالروز شهادت حجت الاسلام میرزاکوچک جنگلی. او یکی از نمادهای مقاومت اسلامی و مردمی در دوران معاصر است که همزمان به مقابله با دو استعمار روس و انگلیس و استبداد داخلی به مبارزه برخاست و در این راه مقدس، به شهادت رسید. در این یادداشت مختصر، مروری خواهیم کرد بر مجاهدت های سیاسی و مبارزاتی این روحانی شهید.
مقام معظم رهبری در روز ۱۱ آذر ۱۳۹۱ در یادکرد شهید میرزاکوچک جنگلی فرمودند: «یک واحد مینیاتوری را ایشان از نظام اسلامی و جمهوری اسلامی را در رشت و در همان محدودهی خاصّ خودش – گیلان – بهوجود آورده.»
تولد و تحصیلات میرزا کوچک
میرزا کوچک در سال ۱۲۹۸ قمری در «محله استادسرای» رشت متولد شد. پدرش میرزا بزرگ از روحانیون ساکن رشت و در دستگاه دیوانی رشت، کارمند بود. میرزا کوچک در رشت بزرگ شد و با آغاز نوجوانی، دروس علوم دینی را در مدرسه «حاجی حسن» در محله «صالحآباد» رشت آغاز کرد. پس از آن در مدرسه جامع رشت، جنب مسجد جامع، تحصیلات دینی خود را گذراند. سپس در مدرسه دینی «محمودیه» تهران دروس دینی خود را پی گرفت. آیتالله «شیخ محمدحسین یزدی» از علمای ساکن تهران، استاد وی بود. همچنین گفته شده که میرزا بخشی از درسها را پیش «آیتالله سید عبدالوهاب صالح ضیابری» از علمای ساکن رشت خواند. میرزا کوچک روحانی جوان و فاضلی بود که در پیش از قضایای مشروطیت در تهران بود و مشغول تحصیل علوم دینی بود و سپس به رشت بازگشت و در آغاز مشروطیت، فعالیتهایی را شروع میکند.
جوان مشروطهخواه
او در آغاز مشروطه در سن حدود ۲۶ سالگی، طلبهای فاضل بود که به حوزه رشت رفتوآمد داشت. با دوستانش فعالیتهای سیاسی خود را در حمایت از مشروطیت انجام میداد. در آغاز مشروطه انجمنهای مختلفی در رشت تشکیل شد. حدود ۱۵ انجمن با گرایشها و افکار مختلف چه وارداتی و چه بومی در رشت تشکیل شد که برخی از آنها با قفقاز در ارتباط بودند و برخی با تبریز رابطه داشتند. در حقیقت بهنوعی میتوان گفت پیش زمینه و پیش درآمد احزاب سیاسی بود که بعدها تشکیل شدند.
مستقل و پیشرو
نکته مهم در رابطه با فعالیتهای میرزا کوچک این است که او فعالیتش را در قالب هیچیک از این گروهها انجام نداد؛ وارد انجمنها نشد و همراه با عدهای از دوستان طلبه و روحانی خود، «انجمن روحانیون ایران» را در رشت تأسیس کرد و فعالیتهای سیاسی و اجتماعی او و دوستان فاضلش که همه معمم و از روحانیون و طلاب ساکن رشت بودند، در قالب همین تشکیلات انجام میشد. این انجمن کاملاً مشروطهخواهانه بود و اعضای آن همگی طلبه و روحانی هستند. کل فعالیتهای میرزا کوچک در دوران مشروطهی اول تا پیش از به توپ بستن مجلس در قالب همین انجمن است او در آن زمان طلبه معمم و فاضلی است که در رشت منبر میرود و فعالیتهای سیاسی، اجتماعی و مذهبی پررنگی دارد و از این رو در رشت شناخته شده است. او برای اعضای انجمن روحانیون، لباس متحدالشکل تهیه میکند و برای آنها آموزش نظامی تدارک میبیند تا آمادگی نظامی داشته باشند.
حساسیت ویژه نسبت به مسائل دینی
میرزا کوچک در ماجراهای فتح رشت، فتح قزوین و فتح تهران حضور دارد؛ یکی از شخصیتهای شاخص که در کنار فرماندهان بود. در ماجرای فتح قزوین وقتی میبیند «میرزا کریم خان رشتی» و برادرش «عبدالحسین خان سردار محیی» از سران مشروطه گیلان که این قضایا را مدیریت میکردند، کارهای نامشروعی دادند. میرزا کوچک از آن فضا زده میشود و بعد از چند بار تذکر، به رشت بر میگردد. «میرزا کریم خان رشتی» در رشت به دیدارش میآید و قول میدهد آن کارها، دیگر تکرار نشود و میرزا کوچک با این شرط و شروط قبول میکند با نیروهایی به تهران برگردد. در راه، در منطقهای به نام علیشاهعوض که شهریار امروزی است، به اردوی گیلانیان فاتح تهران میپیوندد و در آن اردو حضور دارد و در فتح تهران هم حضور داشت.
او شخصیتی کاملاً متدین و متشرع است و نسبت به مسائل دینی حساسیت دارد و در این مسائل با کسی تعارفی ندارد. بنابراین به طور دائم با سران مشروطه در حالت قهر و آشتی است و رفت و برگشتهایی صورت میگیرد و انتظارات بیشتری در کنترل مشروطهخواهان دارد؛ اما آن افراد عوامل برجسته انگلیس بودند که بعدها مشخص شد و میرزا اندکی بعد از فتح تهران از آنها فاصله گرفت و دیگر حاضر نشد با آنها ملاقاتی کند و آنها را منحرف کنندگان مشروطه میدانست. در ماجرای جنگل هم علی رغم تلاش چند باره این عده، حاضر نشد آنها را در نهضت جنگل بپذیرد.
ادامه👇🏾
درنگی در کارنامه سیاسی حجت الاسلام شهید #میرزاکوچک_جنگلی
[صفحه 2 از 6]
پنج سال تبعید
او در قضایای بعد از فتح تهران در این شهر حضور دارد و آنجا ماندگار میشود. در درگیریهایی که بعد رخ داد، از جمله جنگ در «گمش تپه» با نیروهای محمدعلی شاه حضور داشت و رشادتهایی نشان داد و زخمی شد؛ بدن نیمهجان او را به باکو، قفقاز و تفلیس میفرستند و بعد از درمان به رشت بر میگردد.
میرزا، آماده فداکاری بود و هر جایی که مشروطه به او نیاز داشت برای دفاع حاضر میشد. در ماجرای اولتیماتوم دولت روسیه در ۱۳۳۰ قمری نیز از جمله کسانی بود که به امر دولت روسیه تزاری باید به مدت ۵ سال از رشت تبعید میشد. زیرا میرزا از مشروطهخواهان صاحب اثر و شخصیتی سالم بود. وقتی نیروهای روسیه تزاری رشت، تبریز و مشهد را گرفتند، در رشت جنایاتی کردند و عدهای را به دار آویختند و برحی را به زندان قازامات قفقاز بادکوبه بردند و فهرستی به دولت ایران داده شد تا این افراد که مخالف منافع روسیه تزاری هستند تبعید شوند. حکم تبعید میرزا کوچک آمد و او به مدت پنج سال حق ورود به گیلان را نداشت.
میرزا کوچک دوران این تبعید را در تهران به سر برد و حق حضور یافتن در گیلان را نداشت. وی ارتباط خود را با «میرزا کریم خان رشتی»، «عبدالحسین خان محیی»، «یپرم خان ارمنی»، «حسن خان امینالسلطان»، «سردار منصور» و «صادق خان سردار معتمد» قطع میکند و آنها را کسانی میداند که جنایاتی میکنند که مستبدان نمیکنند. این نکته در مکاتبات او آمده است.
بعد از فتح تهران و تسلط یافتن بر این شهر، از سوی همین عده، کارهایی انجام شده است که در دوران استبداد صورت نگرفته بود. میرزا کوچک وقتی در تهران بود هیچ منبع درآمدی نداشت اما حاضر نشد با این افراد در ارتباط باشد.
وی در نهایت تنگدستی زندگی بسیار سخت و ضعیفی در اتاقی اجارهای در منطقهای دور از تهران داشت اما دست خود را مقابل دوستانش دراز نمیکرد؛ در حقیقت از مشروطهخواهانی که مشروطه را به انحراف برده بودند، زده شده بود.
حرکت برای اعاده مشروطه
میرزا با عدهای از دوستان پیشین خود در تهران جلسههایی دارند و تصمیم میگیرند برای اعاده مشروطه اقداماتی انجام دهند. این جلسهها با آغاز جنگ جهانی اول و ورود نیروهای انگلیسی و روسی از جنوب و شمال به ایران مصادف میشود. دولت ایران و احمدشاه، در جنگ اعلام بیطرفی کردند، ولی دو استعمارگر همپیمان، یعنی انگلیس و روسیه، اعتنایی نکردند و ایران اشغال میشود و بیشترین آسیب را میبیند.
همین امر موجب شد میرزا کوچک بخواهد برای دور کردن این تحقیر از ایران و برای بازگرداندن استقلال کشور و احیای مشروطه، کاری اساسی انجام دهد. اشغال ایران برای نیروهای غیرتمندی مانند میرزاکوچک سنگین بود؛ او از جمله کسانی بود که تصمیم به انجام قیامی علیه ضد استعماری گرفت. همانطور که در جنوب، بزرگانی بودند و در این ماجرا در دشتستان، بوشهر و اهواز و… جوانمردانی قیام کردند و با نیروهای اشغالگر انگلیس مقابله کردند. غیرت و حمیت اسلامی اجازه نمیداد تا ایران، این کشور اسلامی، در اشغال بیگانه باشد.
بازگشت از تبعید
میرزاکوچک مخفیانه در سال ۱۳۳۳ق وارد رشت شد و با قصدش را با عدهای از دوستان نزدیکش در میان گذاشت. در آن زمان گیلان در اشغال روسیه تزاری بود و از مدت زمان تبعید میرزا کوچک هنوز دو سال باقی بود. سپس در خفا با دو نفر از علمای معروف رشت آیتالله حاج «سیدمحمود روحانی رشتی» و آیتالله «میرزا محمدرضا حکیمی» از مجتهدان برجسته رشت که فعالیتهای زیادی در عصر مشروطه داشتند و شخصیتهای علمی و سیاسی برجستهای بودند، دیدار میکند و از آنها میخواهد از کنسول روسیه تزاری در رشت که شخصی به نام اوفسینکوف بود، اجازه حضور میرزا کوچک در گیلان را بگیرند.
دو مجتهد با کنسول صحبت میکنند و او اعلام میکند میرزا کوچک به این شرط حق دارد در گیلان حضور پیدا کند که دست از پا خطا نکند و حرکتی ضد منافع روسیه تزاری انجام ندهد. با این شرط، مجوزی برای ورود او به رشت امضا میشود و میرزا نیز با درشکه و به شکل رسمی وارد رشت میشود.
ادامه👇🏾
درنگی در کارنامه سیاسی حجت الاسلام شهید #میرزاکوچک_جنگلی
[صفحه 3 از 6]
تأسیس «هیات اتحاد اسلام»
میرزا کوچک گروهی از علما و روحانیون رشت را دعوت میکند و جلسههای مخفیانهای برگزار میکنند. حرفهای متعددی ردوبدل و ایدههای موردنظر بحث میشد. تصمیم گرفته شد که جنگ چریکی علیه نیروهای اشغالگر روسیه تزاری و انگلیس روش کارشان باشد و جنگلهای منطقه فومنات به عنوان کانون اصلی فعالیتها انتخاب گردید. میرزا کوچک به همراه چند از علما و مجتهدان برجسته رشت جمعی به نام «هیات اتحاد اسلام» تأسیس میکنند و این هیات، حلقه فکری و شورای رهبری نهضت جنگل است و نام نهضت هم به همین اسم هیات اتحاد اسلام انتخاب گردید.
این شخصیتها در کتب تاریخی مورد اجحاف واقع شدند؛ قانون نانوشتهای وجود داشت تا در مورد نقش این افراد صحبت نشود و حتی تلاش شد اسم اعضای هیات اسلام گفته نشود. اسم این اشخاص بهسختی به دست آمده است و بهطور معمول سعی شده با سکوت از کنار این اسمها عبور شود؛ درحالیکه علمای بزرگی در این هیات عضو بودند، به این ترتیب هستند: «آیتالله حاج سید محمود روحانی رشتی»، «آیتالله حاج میرزا محمدرضا حکیمی»، «آیتالله سید عبدالوهاب صالح ضیابری»، «آیتالله شیخ علی علمالهدی»، «حجت الاسلام شیخ بهاءالدین املشی»، «حجتالاسلام میرمنصور هدی»، «شیخ محمود کسمایی»، میرزا کوچک جنگلی و «حاج احمد کسمایی» از مؤسسان نهضت جنگل و از اعضای هیات اتحاد اسلام بودند، میرزا کوچک بازوی اجرایی این هیات بود. در بیشتر دوران نهضت، این هیات، نهضت جنگل را هدایت و رهبری میکرد تنها عضو غیرروحانی جمع حاج احمد کسمایی است که تاجر بود و بعد از میرزا کوچک از نظر فعالیتهای اجرایی دومین شخص نهضت بود.
نهضت جامع میرزا
هیئت اتحاد هیات اسلام رهبری نهضت را از آغاز آن که ماه شوال ۱۳۳۳ قمری بود تا ماه رمضان ۱۳۳۶ قمری برعهده داشت و تقریباً سه سال رهبری نهضت برعهده این هیات بود و بعد از رمضان ۳۶ تا ۱۳۳۸ رهبری نهضت به عهده کمیته اتحاد اسلام است و هسته هیات به کمیته تبدیل شد و اعضا با تغییراتی در کمیته به ۲۷ نفر تبدیل شدند.
در کمیته، اعضای غیرروحانی هم اضافه شدند. اعضا، وظایف و مسئولیتهای متفاوتی داشتند و نهضتی جامع بود و از بحث آموزشهای نظامی تا مالی، روزنامهنگاری، ساخت و تعمیر سلاح تا سایر مباحث، مسئولیتهای مختلفی وجود داشت. در این دوره، روحانیونی همچون «شیخ احمد سیگاری»، «شیخ محمدحسن آمُن» و «میرزا محمدی انشایی» از دوستان و یاران نزدیک میرزا کوچک هستند که در این فضا مؤثرند.
مستقل از احزاب سیاسی
در زمان تشکیل نهضت جنگل، احزاب و تشکلهای سیاسی و اجتماعی زیادی در کشور ایجاد شده بودند. از مجلس دوم انواع و اقسام گروهها و طیفهای داخلی یا وارداتی وجود داشتند. اما میرزا کوچک و نهضت جنگل، در قالب در هیچکدام از این گروهها و احزاب وارد نشد و تشکیلات جدیدی بنیان نهاد که همان هیئت اتحاد اسلام بود.
در «هیات اتحاد اسلام» تشکیلات مفصل سیاسی و نظامی به وجود آورد که جدای از تمام آنچه در فضای کشور وجود داشت. بهخصوص حزب دموکرات که نیروهای انگلوفیل و همفکران تقیزاده مانند حسینقلی خان نواب، سلیمان میرزا اسکندری، میرزا محمدرضا مساوات، حیدر خان عمواغلی و… در آنجا حضور داشتند و حزبی تندرو بود. یکی از مرامنامههای منتشرشده بعد از فتح تهران، مرامنامه حزب دموکرات بود که بسیار مهم است.
نظامنامههای مختلفی در آن زمان منتشر شد؛ نخستین مرامنامههای احزاب کلاسیک ایران در آن برهه منتشر شد و میرزا کوچک نیز میتوانست در آن فضا وارد شود اما تشکیلات جدیدی با نام «هیات اتحاد اسلام» تشکیل میشود. این نکته مهم است که نهضت جنگل در مقابل این احزاب ایجاد شد و از لحاظ فکری با آنها فاصله داشت و نمیتوانست در آن فضای فکری فعالیت کند و آرمان آنها را بهعنوان آرمان خود انتخاب کند.
روزنامه جنگل ارگان رسمی نهضت جنگل بود که انتشار آن از ۱۳۳۵ق شروع شد و دو، سه سالی تا ۱۳۳۸ق ادامه داشت و انتشار آن تا حدودی با فراز و فرود همراه بود، اما روزنامهای خوب و قوی بود و در منطقه کسما که زمانی از کانونهای عمده نهضت به شمار میرفت، انتشار مییافت و کسی که مدیر مسئول و سردبیر آن بود، غلامحسین نویدی کسمائی بود.
ادامه👇🏾
🔴احیای صنعت نفت ایران با توافق یا بدون توافق هستهای
پایگاه خبری اویل پرایس در گزارشی نوشت:
🔹توافق هیدروکربن اخیر ایران با جمهوری آذربایجان، جدیدترین نمونه از سلسله تحولاتی است که عزم این کشور برای غلبه بر تحریمهای آمریکا را نشان می دهد. برنامه ایران برای افزایش تولید نفت به پنج میلیون بشکه در روز و بهبود روابط تجاری با چین نشان می دهد که ایران به مدت طولانیتر توسط بایدن عقب نگه داشته نمی شود.
درنگی در کارنامه سیاسی حجت الاسلام شهید #میرزاکوچک_جنگلی
[صفحه 4 از 6]
هدف قیام میرزا چه بود؟
دلایل قیام جنگل و اندیشه آنها در این روزنامه درج میشد و روزنامه به اقصی نقاط ایران میرسید و مورد علاقه مردم بود و از آن استقبال میشد. روزنامه جنگل شماره ۲۸، در ۱۵ جمادی الثانی ۱۳۳۶، ص۲ مطلبی منتشر کرد و نوشت، مقصود سران نهضت جنگل از نام اتحاد اسلام و قیام چیست. هیات اتحاد اسلام، مقصود خود از قیام را در این شماره نوشته است:
«ما به نام اتحاد اسلام قیام کردیم و به این جمعیت مقدس منتسبایم ولی باید دانست که طرفدار اتحاد اسلامایم، به معنای سادهی «انما المومنون اخوه»؛ یعنی میگوییم در این موقع که تشدد کلمه و اختلاف میان ایرانیان و اسلامیان، مسلمانان را به دست دشمن عمومی، ذلیل و زبون کرده، نباید مسلمانان برادرکشی کنند و به نام شیعه و سنی و سایر عناوین مذهبی، به جان هم بیفتند و مجال استفاده به دشمن عمومی بدهند.
و به حکم اینکه ما ایرانی هستیم و مسئول و وظیفهدار حفظ این آب و خاک، ایران و وطنِ مقدس ایرانیان در نظر ما به همه بلاد اسلامی مقدم است. … البته برادران اسلامی ما، مادامی که به وظایف اخوّت خود عمل کنند، بر دیگران مقدم خواهند بود و ما نیز از استقلال ممالک اسلامی خورسند، و از تزلزل استقلال خانههای مسلمین متأثر میشویم. این است معنی اتحاد اسلامی که ما میگوییم.»
این نظر آنها در مورد اتحاد اسلام بوده و نکات جالبی در آن است و میتوان گفت مشابه گفتمان جمهوری اسلامی که ابتدا استقلال ایران و سپس حفظ استقلال سایر کشورهای اسلامی را در نظر دارد. نکته مهم دیگر، نگاهی است که به ایران داشتند و از باب وظیفه دینی و شرعی، نخستین وظیفه را، در حفظ استقلال ایران میدانستند و در این زمینه تلاش میکردند.
دوران مختلف نهضت جنگل
نهضت جنگل، نهضت بزرگی بود و طولانیترین نهضت در تاریخ ۱۰۰ ساله اخیر، بعد از نهضت ۱۵ ساله امام خمینی است. نهضتی که حدودا هفت سال به طول انجامید و اتفاقات زیاد و فرازوفرود فراوانی دارد. جنگ مستقیم با نیروهای انگلیسی و روسیه تزاری و درگیریهای متعدد با قزاقهای ایران در کارنامه خود دارند. البته سعی میکردند تا جایی که میتوانند از جنگ با نیروهای داخلی بپرهیزند چون میرزاکوچک عقیده داشت جنگ با ایرانیها صحیح نیست و «برادرکشی» است و تا جایی که در توان داشت از جنگیدن با نیروهای داخلی پرهیز میکرد.
او شخصیت شناخته شدهای در کشور بود و مردم از جاهای مختلف کشور به او میپیوستند. امروزه آنچه در خصوص نهضت جنگل، در اذهان بسیاری وجود دارد، مربوط به دوساله پایانی آن است، دورانی که از خرداد ۱۲۹۹ شمسی تا آذر ۱۳۰۰ در کمتر از دو سال رخ داد و به پایان نهضت انجامید. در حالیکه پیش از آن دورهای پنجساله بود و جنگهای متعددی داشتند و رهبری نهضت به دست «هیأت اتحاد اسلام» بود. این بحث قابلیت گفتوگو دارد. هزینههای نهضت جنگل از مالیات مردم گیلان و عُشریه پرداخت میشد. یکی از دوران مهم، نهضت پنجساله اول است که در خصوص این دوره طولانی بسیار کمکاری شده است و منابع تاریخی هم کمتر به این بخش پرداختهاند.
تحولات نهضت جنگل
نهضت جنگل از آغاز دارای دو بحث کلی است. اتهام تجزیهطلبی نهضت جنگل در دو فضا قابل بررسی است. بخش نخست به دوران آغاز نهضت تا خرداد ۱۲۹۹ شمسی مربوط است که هنوز جمهوری تشکیل نشده و کمیته اتحاد اسلام رهبری نهضت را برعهده دارد و بخش دوم از ۱۲۹۹ تا شهادت میرزاکوچک است که نهضت از حیث نظری و فکری در این دو فضا بهطور کامل متفاوت عمل میکند.
دوره نخست در فضای فکری قاجاری، میرزا در تلاش برای برقرار کردن مشروطه بود و به شاه قاجار پایبند است و به ایران علاقه دارد و در بخش دوم نهضت که جمهوری تأسیس میشود، قاجاریه و حکومت مشروطه سلطنتی را قبول ندارد و مدل حکومت جمهوری را برای ایران میپسندند و در این فضا حکومت جدید را تأسیس کرد. امام خمینی(ره) در سال ۵۷ جمهوری اسلامی ایران را ایجاد و روی همین نظر صحه گذاشت که سیستم جمهوری مناسبتر از مشروطه سلطنتی است.
شبهه تجزیهطلبی میرزاکوچک از زمان حضور او، در اشکال گوناگون مطرح میشد و بعد از شهادتش در کتب مختلفی ذکر شد. به خصوص در دوران رژیم پهلوی، شبهه تجزیهطلبی میرزا کوچک مورد علاقه حاکمیت هم بود و منتشر میشد. میرزا کوچک و نهضت جنگل برای استقلال ایران فعالیت کردند که در نقطه مقابل تجزیهطلبی است. نکته عجیبی که وجود دارد اینکه میرزا یا اطرافیان یا نزدیکان او در هیچ کجا اشارهای به تجزیه گیلان نکردند و هیچ اشارهای در مکاتبات و سخنان، اسناد، تلگرافها و… به تأسیس جمهوری گیلان نشده است بلکه همه جا با صراحت سخن از جمهوری ایران است.
ادامه👇🏾