هدایت شده از mesaghمیثاق
🔺راهبرد
🔸راهبرد(strategy)از واژه يونانی(strategos)به معنای ژنرال ارتش گرفته شده است. اين واژه هم اكنون در رابطه با مديريت حوزههای اقتصادی، سياسی، نظامی، فرهنگی و اجتماعی به كار می رود و لذا میتوان گفت كه بين واژه راهبرد و مديريت، ارتباط نزديكی وجود دارد. راهبرد به معنی تعيين خط مشی و جهت حركت و سياستهای كلی است.
هدایت شده از mesaghمیثاق
🔻راز موفقیت آیت الله مرعشی نجفی چیست؟
✍آیت الله مرعشی نجفی 11 مرتبه به دلیل درس نخواندن از حوزه اخراج شد زیرا دوست داشت مانند عمویش تاجر برنج شود. لذا هر چقدر پدر او را به حوزه می برد او درس نمی خواند و اخراج می شد. همین آیت الله مرعشی نجفی می گوید هر چه دارم از دعای پدرم است
🔸 روزی مادرم به من گفت پدرت را برای نهار بیدار کن. من بر سر بالین پدر که حاضر شدم، دیدم غرق در خواب ناز ظهر تابستان است. لذا برای اینکه ایشان بدخواب نشود کف پای او را می بوسیدم تا اینکه بیدار شد و از من پرسید چکار می کنی؟ گفتم دلم نیامد از خواب بیدارتان کنم. به همین خاطر تصمیم گرفتم به شکلی آرام و در کمال آرامش که خواب شما نیز دچار پریشانی نشود بیدارتان کنم. پدرم که از این کار من بسیار خوشحال شده بود با تمام وجود دعا کرد که انشاءالله زندگیت مرضی حضرت ولیعصر (عج) باشد
خبرگزاری شبستان/ نقل از حجت الاسلام دانشمند
هدایت شده از mesaghمیثاق
🔻شهر باستانی پترا
✍ شهر باستانی پترا، یکی از قدیمیترین شهرهای معروف جهان و جزو پربازدیدترین جاذبههای گردشگری اردن به شمار میرود.
پترا در قرن ششم پیش از میلاد مسیح پایتخت مردمی به نام نبطیها بود. این شهر در دل کوهها و میان گردنهها، بین دریای سرخ و دریای مرده قرار دارد
🔸 شهر باستانی پترا سالهای طولانی گمشده بود و در دهه ۱۸۰۰ میلادی توسط کاشفی اروپایی کشف شد و هم اکنون برای گردشگران جاذبه خاصی دارد
هدایت شده از mesaghمیثاق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍حالا که دمای کشورهای مختلف بالا رفته، خبرگزاری فرانسوی(AFP) گزارشی از عملکرد بادگیرهای شهر یزد منتشر کرده که در آن به خنک بودن این شهر با وجود بادگیرها در گرمای تابستان پرداخته است.
نمیدونم ما چرا در شهرهای مختلف امروزی از این معماری استفاده نمیکنیم. باور کنید دور از ذهن نیست کشورهای مختلف بیان و از این معماری هوشمندانه کپی برداری کنن!
هدایت شده از mesaghمیثاق
🔻جواب صریح مدرس به رضاخان که در تاریخ ماند
✍در جريان بحثهاي مجلس وقتي درباره رضاخان درگيري پيش ميآيد موقعي كه مدرس خود را به اطاق نمايندگان طرفدار خود (فراكسيون اقليت) رسانيد، درحالي كه سينهاش تنگي ميكرد و نفسنفس ميزد، چون هوا گرم بود، بادبزني به دست گرفت و بنا كرد به باد زدن خود و در حين اين كار از بازيها و تحركات رضاخان و آشوب اطراف مجلس انتقاد مي كرد.
🔸در اين ميان سيد يعقوب انوار و مقّوم الملك و چند نفر ديگر از نمايندگان حامي رضاخان به اتاقي كه مدرس و همراهان در آن بودند، هجوم آوردند و دوات، بادبزن و اشياي ديگر را به سوي مدرس پرت ميكردند و ناسزا ميگفتند. رضاخان از در غربي وارد اتاق شد و گفت: شما همه محكوميد! شما را توقيف خواهم كرد... سپس به طرف مدرس حمله كرد.
🔸در اين حال ملك الشعراي بهار كه روبهروي مدرس ايستاده بود با خونسردي خطاب به رضاخان گفت: عجله نكنيد، مواظب باشيد. سردار سپه توجهي نكرد و با دست راست خود گلوي مدرس را گرفته به ديوار فشار ميداد و درحاليكه از شدت غضب چشمانش سرخ شده و رگهاي گردنش بيرون زده بود، به مدرس گفت:
🔸«آخر سيد تو از جان من چه ميخواهي؟!» آن خورشيد فقاهت در عرصه سياست، بدون آنكه ذرهاي ترس از خود بروز دهد با رشادت و عزمي راسخ به لهجه اصفهاني گفت: «ميخوام كو تو نباشي»!
📚منبع: تاریخ مختصر احزاب ج ۱؛ ملک الشعرای بهار
هدایت شده از mesaghمیثاق
🔻اصطلاح آب خنک خوردن از کجا آمده است؟
✍بر اساس سندی که در موزه زندان قصر وجود دارد:
زندانیان سیاسی که در داخل حفرهها و سلولهای قصر محبوس بودند، از آب خنک قنات مبارکآباد و مخلصآباد که از این زندان عبور میکرد، مینوشیدند و ریشه ضربالمثل «آب خنک خوردن» نیز از آن روزگار به روزگار ما رسیده است؛ لذا به کسی که زندانی میشود، میگویند: «رفته آب خنک بخورد»
هدایت شده از mesaghمیثاق
✍یک وقتهایی، باید خودت را به "بیخیالی" بزنی
بیخیال تمام آدمهایی که دوستت ندارند!
بیخیال تمام کارهایی کـه میخواستی بشود اما
نشد، بیخیال هرکس که امروز "وارد" زندگیات
و فردا رفت! بیخیالِ تلاشهای بینتیجهات
دوست داشتنهای بیثمرت، وقتی کسی دوستت
ندارد اصرار نکن! وقتی کسی برایت وقت ندارد
خودت را به زور در برنامههایش جا نده!
«زندگی همین است» شاید، تو برای همه وقت
بگذاری ولی قرار نیست که: همه دوستت داشته
باشند و برایت وقت داشته باشند...
شاید که بهانههایشان برای فرار تورا قانع نکند
گاهی فقط باید لبخند بزنی و رد شوی...
بگذار فکر کنند نفهمیدی!
ساموئل بكت
هدایت شده از mesaghمیثاق
🔻صفات و کشورداری نادرشاه
✍ نادرشاه قامتی بلند، اندامی تنومند و بنیه ای بسیار قوی داشت. صورتش برازنده، رنگ رخسارش سرخ، چشمانش درشت، ابروانش پرپشت و صدایش رسا بود. کم و ساده غذا میخورد. به هیچ روی در نوشیدن مسکرات زیاده روی نمیکرد و هیچگاه به حال مستی و بیخبری نمیافتاد. به هنگام کار و اشتغال به امور دولتی و نظامی غذا خوردن را فراموش میکرد و اغلب با چند دانه نخود برشته رفع گرسنگی مینمود. حافظهای عجیب داشت، همه امرا و صاحب منصبان سپاهش را به اسم و رسم میشناخت
📚منبع: تاریخ ده هزار ساله ایران؛ عبدالعظیم رضایی ج ۴
هدایت شده از mesaghمیثاق
✍«جنگ اول جهانی در آستانه اتمام بود که در دل شبی تاریک و هولناک سه سوار ترسناک که هر کدام شمشیر و شلاقی به بر داشتند به آرامی از دیوارهای شهر عبور کردند و به آن وارد شدند. یک سوار نامش قحطی، دیگری آنفلوانزای اسپانیایی و آخری وبا بود. طبقات فقیر، پیر و جوان، همچون برگ پائیزی در برابر حمله این سواران بیرحم فرو میریختند. هیچ غذایی پیدا نمیشد، مردم مجبور بودند هرچه را که می توانستند بجوند و بخورند. به زودی گربه و سگ و کلاغ را نمیشد یافت. حتی موشها نسلشان بر افتاده بود. برگ، علف و ریشه گیاه را مانند نان و گوشت معامله میکردند. در هر گوشه و کنار، اجساد مردگان بیکس و کار پراکنده بود. بعد از مدتی مردم به خوردن گوشت مردگان روی آوردند»
محمدعلی جمالزاده دربارهی قحطی بزرگ ایران ۱۰۰ سال قبل