🔷 رابطه و نقطه اشتراک کودتای ۲۸ مرداد با فتنه‌های ۷۸، ۸۸، ۱۴۰۲ و... ✍ «علی جهانبخش، قاضی دادگستری» 🔸این اسامی را می شناسید؟ شعبان بی مُخ سردسته اشرار تهران، طاهر حاج‌رضایی میدان دار بازار، ناصر جیگرکی کباب فروش، پری بلنده فاحشه شهر نو، اصغر سِسکی فاسق شهر، اصغر شاطر کارگر نانوایی، رضا صاحب متصدی قمارخانه شهر نو، رمضون‌یخی یخ فروش شهر، امیر رستمی ملقب به پهلوان کچل از اشرار شهر؟ 🔸نشناختید؟ این ها همه به ظاهر از فقرا و مستضعفین پایین شهر تهران بودند اما به همین سادگی از عوامل مستقیم آمریکا و انگلیس برای سرنگون کردن یک حکومت قانونی به شمار می آمدند و جالب اینکه حکومت دکتر مصدق در کف میدان توسط همین ها ساقط شد! 🔸پس وقتی مراجع مطلع با ذکر دلیل می گویند دشمن در اغتشاشات از ظرفیت برخی به ظاهر مردم به عنوان صحنه گردان استفاده می کند تعجب نکنیم!

#شب_دوم قدر مشترک خوابهایی که از پدرجون می بینند جوان و کودک بوده انگار اصلا خدا حاج اصغر عبدالهی را به این دنیا آورد برای غصه خوردن برای جوانان ... همه ۴۱سال جانبازی هم خرج بچه های مردم شد... امشب ، شب دوم روضه، خانم غریبه ای در روضه خوابشون را برام تعریف کردند که دو روز قبل از دیدن اطلاعیه روضه دیده بودند: « منزل شهید روضه است و شهید درب منزل هستند_مثل رسم هر ساله و هر شب شون _هر جوان و کودکی که میخواد وارد روضه بشه حاج اصغر بهشون هدیه می‌دهند 😭 در خواب به نوه ام هم هدیه دادند... و امشب نوه ام را آورده ام تا از دست شهید هدیه بگیره »😭 این خواب را گذاشتم کنار خواب که یکی از نزدیکان دیده که در مجلس روضه شهید، وسط سالن میز بسیار بزرگیه پر از جایزه برای بچه ها... و زیر زمین آن رواق های بزرگ حرم حضرت معصومه... زندگی شهید پر بود از دغدغه بچه ها: در بدترین حالت بیماری غصه پسرها را می‌خوردند که در مسجد ملک، قرآن به دست منتظرشون نشستند.... و الان هم انگار صدای حاج اصغر در عالم می پیچه: آهای جوونایی که دنیا اسیر و دلگیرتون کرده آهای اهالی مضطر دنیا! من هنوز نگران شما هستم😭😭 و البته دستانم بازتره.... شهید عزیزم! شما را به غم قشنگ و آسمان تون برای جوانان دستمون را بگیرید😭 بحق الحسین🤲

💢اگر تلاش شد زندگی کارگر ارتقاء پیدا کند، وضع کشور ارتقاء پیدا خواهد کرد. 🔹دکتر حمیدرضا مقصودی اقتصاددان و عضو هیئت علمی دانشگاه قم

◀️ #حیات‌_الدنیا بساطی است که دشمنان در عالَم اَرض به پا می‌کنند تا مردم را از پیامبر خدا و ولیّ خدا جدا كنند. اما اگر انسان در عالَم اَرض، مؤمن شود و در کنار ولیّ خدا، جان و مالش را به میدان بیاورد و خرج کند، این حیات، حیات‌ الدنیا نیست. ◀️ انسان باید از وسط #حیات‌_الدنیا عبور کند تا بتواند به #حیات‌_الآخرة برسد. کسی که می‌خواهد با امیرالمؤمنین راه برود، باید از وسط دنیای معاویه عبور کند. نبايد زرق و برق دنیای معاویه، چشم مؤمن را بگیرد و تعلّقاتش را تغییر دهد

مکتب ما مقصد ماست... #یاعلی

مکتب ما مقصد ماست... #یاعلی

#مخاطبین: وقتی امام خمینی نهادی مردم محور به نام بسیج در همه زمینه ها طراحی کردند چرا ما هنوز در ساختارمان NGO داریم و خوشحالیم به جای واژه خارجی آن، از واژه سمن استفاده می‌کنیم ؟ واقعاً بسیج جایگزین اساسی و اسلامی NGO نبود؟ برای ایرانی شدن فقط نام را عوض کردیم

جنابان! تبلیغ، تمیز و کثیف ندارد! هر تبلیغی که باعث شود یک فرد عادی تبدیل شود به یک مالک رسانه با صدها هزار مخاطب، کثیف است! 1. اینکه یک نفر بتواند با پول، رسانه بخرد فرقی نمی‌کند در آن رسانه چه می‌گذرد! اتصال قدرت رسانه‌ای به قدرت اقتصادی یعنی تسلط اقتصاد بر فرهنگ! 2. یکی دیگر از بدی‌های این ماجرا این است که آدم‌ها رشد غیرطبیعی می‌کنند و هم برای خودشان هم جامعه‌شان ضرر دارند. برای جامعه شان که مشخص است چرا ضرر دارند! چون احتمال خطایشان زیاد است! برای خود فرد ضرر دارد چون اگر مردم را دعوت به یک رفتار اشتباه کند جواب دادنش در روز قيامت بسیار سخت خواهد بود. 3. نکته آخر هم اینکه این جماعت تبلیغ کن حزب اللهی باعث می‌شوند به قانون اساسی عمل نشود و جلوی رسانه‌های خصوصی و مالکین آنها گرفته نشود. این گناه بسیار بزرگی است. سلبریتی هایی که باید جلویشان گرفته شود سپری دارند به اسم سلبریتی های حزب اللهی. یادمان باشد اگر تبلیغ کنیم کسی که پای منبر ما نشسته که احتمالا می‌توانست پای منبر شخص دیگری باشد که توان تبلیغات پولی مثل ما را نداشته ولی صلاحیت بیشتری دارد! تعداد کانال‌های مورد استفاده مردم محدود است و این ماجرای تبلیغات کاملا خلاف عدالت رسانه‌ای‌ست کاش محتواها خودشان حرف می‌زدند! نه حسابهای بانکی افراد!

داستان راستان،شهید مطهری،جلد اول: عائله ی امام صادق و هزینه ی زندگی آن حضرت زیاد شده بود. امام به فكر افتاد كه از طریق كسب و تجارت عایداتی به دست آورد تا جواب مخارج خانه را بدهد. هزار دینار سرمایه فراهم كرد و به غلام خویش- كه «مصادف» نام داشت- فرمود: «این هزار دینار را بگیر و آماده ی تجارت و مسافرت به مصر باش». مصادف رفت و با آن پول از نوع متاعی كه معمولاً به مصر حمل می شد خرید و با كاروانی از تجار كه همه از همان نوع متاع حمل كرده بودند به طرف مصر حركت كرد. همینكه نزدیك مصر رسیدند، قافله ی دیگری از تجار كه از مصر خارج شده بود به آنها برخورد. اوضاع و احوال را از یكدیگر پرسیدند. ضمن گفتگوها معلوم شد كه اخیرا متاعی كه مصادف و رفقایش حمل می كنند بازار خوبی پیدا كرده و كمیاب شده است. صاحبان متاع از بخت نیك خود بسیار خوشحال شدند، و اتفاقا آن متاع از چیزهایی بود كه مورد احتیاج عموم بود و مردم ناچار بودند به هر قیمت هست آن را خریداری كنند. صاحبان متاع بعد از شنیدن این خبر مسرت بخش با یكدیگر همعهد شدند كه به سودی كمتر از صددرصد نفروشند. رفتند و وارد مصر شدند. مطلب همان طور بود كه اطلاع یافته بودند. طبق عهدی كه با هم بسته بودند بازار سیاه به وجود آوردند و به كمتر از دو برابر قیمتی كه برای خود آنها تمام شده بود نفروختند. مصادف با هزار دینار سود خالص به مدینه برگشت. خوشوقت و خوشحال به حضور امام صادق رفت و دو كیسه كه هر كدام هزار دینار داشت جلو امام گذاشت. امام پرسید: «اینها چیست؟» گفت: «یكی از این دو كیسه سرمایه ای است كه شما به من دادید، و دیگری- كه مساوی اصل سرمایه است- سود خالصی است كه به دست آمده». امام: «سود زیادی است، بگو ببینم چطور شد كه شما توانستید این قدر سود ببرید؟» - قضیه از این قرار است كه در نزدیك مصر اطلاع یافتیم كه مال التجاره ی ما در آنجا كمیاب شده. هم قسم شدیم كه به كمتر از صد درصد سود خالص نفروشیم، و همین كار را كردیم. - سبحان اللّه! شما همچو كاری كردید؟ ! قسم خوردید كه در میان مردمی مسلمان بازار سیاه درست كنید؟ ! قسم خوردید كه به كمتر از سود خالصِ مساوی اصل سرمایه نفروشید؟ ! نه، همچو تجارت و سودی را من هرگز نمی خواهم. سپس امام یكی از دو كیسه را برداشت و فرمود: «این سرمایه ی من» و به آن یكی دیگر دست نزد و فرمود: «من به آن كاری ندارم». آنگاه فرمود: «ای مصادف! شمشیر زدن از كسب حلال آسانتر است» «یا مصادف مجالدة السیوف اهون من طلب الحلال». : بحارالانوار ، ج /11ص

🎥 تربیت یک چنین جوانمردی #چند؟