eitaa logo
#کانال_میثاق♥🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ♥mesahg@🇮🇷🇮🇷🇮🇷
1.4هزار دنبال‌کننده
200.4هزار عکس
185.4هزار ویدیو
2هزار فایل
استقرار اسلام اصیل، دفاع از انقلاب اسلامی وحفظ ارزش های آن تااستقرار عدل و قسطmesahg@
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از mesaghمیثاق
✨﷽✨ ✅ آشنای بیگانه یا بیگانهٔ آشنا ✍پادشاهی دستور داد گوسفندی را سر بریدند و آن را کباب کردند.پادشاه به وزیر خود گفت:برو دوستان و نزدیکانت را بگو که بیایند، تا دور هم بنشینیم و این گوسفند را با هم بخوریم.وزیر لباس مبدلی پوشید و به میان جمعیت شهر رفت. فریاد زد:آی مردم! به فریادم برسید که خانه من آتش گرفته و داروندار زندگی‌ام در حال سوختن است.تعداد اندکی از مردم حاضر شدند که همراه وزیر بروند و در خاموش‌کردن آتش به او کمک کنند.وقتی به خانه رسیدند، با کباب گوسفند و نوشیدنی‌های رنگارنگ از آن‌ها پذیرایی شد. پادشاه از وزیر خود پرسید: چرا دوستان و نزدیکانت را دعوت نکردی!؟وزیر گفت: این‌ها دوستان ما هستند. کسانی که شما آن‌ها را دوست و خویشاوند می‌پنداشتید، حتی حاضر نشدند یک سطل آب هم روی خانه آتش‌گرفته ما بریزند. 💢 بیگانه اگر وفا کند، خویشِ من است... ‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎ ‌‌
هدایت شده از mesaghمیثاق
🔅 ✍ با صالحان دوستی کن 🔹در زمان دبیرستان دوستی داشتم که در تقلب مهارت داشت و بالاترین مهارتش دوستی با شاگردان درس‌خوان و در زمان امتحان نشستن در کنار آنان برای گرفتن تقلب بود و اکثراً نمره‌ قبولی هم می‌گرفت. 🔸چه نیک است ما نیز برای برنده‌شدن در آزمون زندگی با صالحان دوستی کنیم و همنشین شویم. اگر خودمان هم چیزی بلد نیستیم از وجود آنان و نعمات آن‌ها به فضل خداوند متنعم شویم. 🔰 در روایت است که از حضرت عیسی علیه السَّلام سؤال کردند: 🔹یا رُوحَ الله‏ِ مَنْ نُجالِسُ؟ فَقالَ عیِسی علیه‌السلام: جَالِسُوا مَنْ یذَکرُکمُ الله‏َ رُؤْیتُهُ، وَ یزِیدُ فِی عِلْمِکمْ مَنْطِقُهُ، وَ یرَغبُکمْ فِی الآخِرَةِ عَمَلُهُ؛ ای روح‌الله! با چه کسی مُجالست و همنشینی کنیم؟ عیسی علیه‌السلام فرمود: با کسی که دیدن او، شما را به یاد خدا می‌آورد و سخن او بر دانش شما می‌افزاید و عمل او شما را به آخرت علاقه‌مند می‌کند. ‌‌‌
هدایت شده از mesaghمیثاق
🔅 ✍ بهترین جوانه‌‌زدن و رشد و کمال انسان در بهار جوانی است 🔹در باغ نشسته‌ام، باران پاییزی در حال باریدن است. به ناگاه چشمم به علف‌های زرد بیرون از باغ می‌افتد که تابستان از بی‌‌آبی خشک شده‌اند. گویی سیر آفاق و انفسی می‌خواهد عنایت کند. 🔸به فکر فرومی‌روم که چرا باران پاییزی دیگر قدرت زنده و سبز کردن این چمن‌ها را ندارد؟ 🔹مدد الهی و از لطف خداوند پاسخ را می‌یابم. زمین از سرما در حال مُردن است و اگر سبزه‌ها جوانه زنند، زمستانی که در پیش رو دارند مجال رشد به آن‌ها هرگز نخواهد داد. 🔸روزها در پی کوتاه‌‌شدن و سردی هستند. برخلاف باران بهاری که زمین در حال زنده‌‌شدن است و فصل گرما و روزهای درازی در پیش دارند، بهترین و مناسب‌ترین شرایط برای جوانه‌‌زدن سبزه‌ها را فراهم آورده است. 🔹گویی طبیعت می‌خواهد چیز مهمی به من یاد بدهد. 🔸طبیعت می‌گوید: بهترین جوانه‌‌زدن و رشد و کمال انسان هم، در بهار جوانی است، که روزهای گرم و پر از انرژی و طولانی در پیش روی آن است، برعکس پاییز که روزهای سرد و کوتاه و بی‌روح پیری مقابل انسان است که رو به مُوت می‌رود. 🔹کسی که بهار جوانی را از دست بدهد و در پاییز پیری از خواب بیدار شود، دیگر زمستان عمر فرصتی برای رشد او باقی نمی‌گذارد چون هر لحظه منتظر سرما و مرگ زمستانی است و در این زمان کوتاهی که بیدار می‌شود دیگر توان و قدرتی برای رشد در سن پیری ندارد. ▫️پاک‌بودن در جوانی شیوه‌ پیغمبری است ▫️ورنه هر گبری به پیری می‌شود پرهیزگار ‌‌‌
هدایت شده از mesaghمیثاق
✨﷽✨ ✅فصل‌های زندگی هم مثل فصل‌های سال ماندنی نیستند ✍مردی چهار پسر داشت. او هرکدام از آن‌ها را در فصل‌های مختلف به سراغ درخت ناک فرستاد که در فاصله‌ای دور از خانه‌شان روییده بود. پسر اول را در زمستان فرستاد؛ دومی را در بهار، سومی در تابستان و پسر چهارم در پاییز. سپس پدر همه را فراخواند و از آن‌ها خواست که بر اساس آنچه دیده بودند، درخت را توصیف کنند. پسر اول گفت: چه توصیفی از درختی خشک و مرده و زشت می‌توان داشت؟ پسر دوم گفت: اتفاقا درختی زنده و پر از امید شکفتن بود. پسر سوم گفت: درختی بود سرشار از شکوفه‌های زیبا و عطرآگین و باشکوه‌ترین صحنه‌ای بود که تا به امروز دیده‌ام. پسر چهارم گفت: درخت بالغی بود که بسیار میوه داشت و پر از حس زندگی بود. پدر لبخندی زد و گفت: همه شما درست می‌گویید، اما زمانی می‌توانید توصیف زیبایی از زندگی درخت و انسان داشته باشید که تمام فصل‌ها را در کنار هم ببینید. اگر در زمستان‌های زندگی تسلیم شوید، امید شکوفایی بهار، زیبایی تابستان و باروری پاییز را از دست می‌دهید و کل زندگی‌تان تباه می‌شود. پس در خوشی‌ها و زیبایی‌های زندگی به‌خاطر داشته باشید که حال دوران همیشه یکسان نیست. طوری زندگی کنید که اگر زمستان آن رسید، از آنچه بوده‌ایم، لذت ببریم. ‌‌‌‌
هدایت شده از mesaghمیثاق
✨﷽✨ ✍ هر چیزی و هر رفتاری می‌تونه برات آموزنده باشه 🔹هر چيزی که اذیتت می‌کنه، داره صبرکردن رو بهت یاد می‌ده. 🔸هر کسی که ترکت می‌کنه، داره بهت یاد می‌ده چه‌جوری رو پاهای خودت بایستی. 🔹هر چيزی که عصبانیت می‌کنه، داره بهت بخشش و شفقت رو یاد می‌ده. 🔸هر چيزی که ازش متنفری، داره بهت عشق بی‌قید و شرط رو یاد می‌ده. 🔹هر چيزی که ازش می‌ترسی، داره بهت شهامت مقابله باهاش رو یاد می‌ده. 🔸و هر چیزی که نمی‌تونی کنترلش کنی، داره بهت چگونه رهاکردن رو یاد می‌ده. ‌‌
هدایت شده از mesaghمیثاق
✨﷽✨ ✍ قانون کامیون حمل زباله روزی سوار یک تاکسی شدم و به سمت فرودگاه رفتیم. ما داشتیم در خط عبوری صحیح رانندگی می‌کردیم که ناگهان یک ماشین درست در جلوی ما از جای پارک بیرون پرید. راننده تاکسی محکم ترمز گرفت. ماشین سر خورد و دقیقاً به فاصله چند سانتیمتر از ماشین دیگر متوقف شد! راننده ماشینِ دیگر، سرش را ناگهان برگرداند و شروع کرد سر ما فریاد زدن. راننده تاکسی فقط لبخند زد و برای آن شخص دست تکان داد. منظورم این است که او واقعاً دوستانه برخورد کرد. بنابراین، از او پرسیدم: "چرا شما آن رفتار را کردید؟ آن شخص نزدیک بود ماشینتان را از بین ببرد و ما را به بیمارستان بفرستد!" در آن هنگام بود که راننده تاکسی درسی را به من داد که اینک به آن می‌گویم: "قانون کامیون حمل زباله." او توضیح داد که بسیاری از افراد مانند کامیون‌های حمل زباله هستند. آنها سرشار از ناکامی، خشم و ناامیدی (زباله) اطراف می‌شوند. وقتی زباله در اعماق وجودشان تلنبار می‌شود، آنها به جایی احتیاج دارند تا آن را تخلیه کنند و گاهی اوقات روی شما خالی می‌کنند. به خودتان نگیرید. فقط لبخند بزنید، دست تکان بدهید، برایشان آرزوی خیر بکنید و بروید. زباله‌های آنها را نگیرید و به افراد دیگر‌ی در سرکار، منزل یا توی خیابان‌ها پخش نکنید. حرف آخر این است که افراد موفق اجازه نمی‌دهند که کامیون‌های زباله روزشان را بگیرند و خراب کنند. افرادی که با شما خوب رفتار می‌کنند را دوست داشته باشید و برای آنهایی که رفتار مناسبی ندارند، دعا کنید. ‌‌‌
هدایت شده از mesaghمیثاق
✨﷽✨ ✅سختی‌های توأمان با لذت ✍صبر کردن این‌قدر کار سختیه که خدا چند تا پیغمبر فرستاد تا فقط صبر کردن رو به مردم یاد بده. ایوب: صبر در بیماری. یعقوب: صبر در فراق. نوح: صبر بر اولاد بد. لوط: صبر بر همسر بد. موسی: صبر بر مردم نفهم. عیسی: صبر بر عالمان بدون عمل و... ولی لذتش اینجاست که خود خدا می‌گه: 🕋 إِنَّ اللهَ مَعَ الصَّابِرِینَ (انفال:46) ✨ همانا خداوند با صابران است! خدا با ماست، به شرط اینکه صبری جمیل داشته باشیم. 🕋 فَاصْبِر،ْ صَبْراً جَمیلا (معارج:5) ✨پس صبر كن، صبرى نيكو. ✅ صبرِ جمیل، یعنی پیش خدا تسلیم باشیم و در راه اطاعت از خدا صبر کنیم. 🔻ناامیدى نداشته باشیم و بی‌تابى و آه و ناله هم نکنیم ‌‌‌‌
هدایت شده از mesaghمیثاق
✨﷽✨ 🔴درست زندگی کنیم ✍همه ما می‌میریم، همه ما.بدون استثنا، کمی دیرتر، کمی زودتر، یک دفعه ناگهانی، تمام می‌شویم. یک روز همین خانه‌ای که سقف دارد، خانه عنکبوت‌ها و لانه خفاش‌ها می‌شود، همین ماشینی که دوستش داریم زیر باران در یک گورستان ماشین زنگ می‌زند، همین بچه‌هایی که نفسمان به نفسشان بند است، می‌روند پی زندگی‌شان و حتی نمی‌آیند آبی بریزند روی سنگ مزارمان. قبل از ما میلیاردها انسان روی این کره خاکی راه رفته‌اند و مغرورانه گفته‌اند: مگر من اجازه بدم! مگر از روی جنازه من رد بشید... و حالا کسی حتی نمی‌تواند استخوان‌های جنازه‌شان را پیدا کند که از روی آن رد بشود یا نشود! قبل از ما کسانی زیسته‌اند که زیبا بوده‌اند، دل‌فریب، مثل آهو خرامان راه رفته‌اند، زمین زیر پای تکان خوردن جواهراتشان لرزیده، سیب‌ها از سرخی گونه‌هایشان رنگ باخته‌اند و حالا کسی حتی نامشان را هم به خاطر نمی‌آورد. قبل از ما کسانی بوده‌اند که در جمجمه دشمنانشان شراب ریخته‌اند و خورده‌اند. سرداران و امیرانی که گرزهای گران داشته‌اند، پنجه در پنجه شیر انداخته‌اند، از گلوله نترسیده‌اند و حالا کسی نمی‌داند در کجای تاریخ گم شده‌اند! ▫️همه این کینه‌ها، ▫️همه این تلخی‌ها، ▫️همه این زخم زبان زدن‌ها، ▫️همه این تلخ کردن دقیقه‌ها به جان هم، ▫️همه تهمت زدن‌ها، ▫️توهین کردن‌ها به هم... تمام می‌شود. از یاد می‌رود و هیچ سودی ندارد جز اینکه زندگی را به جان خودمان و همدیگر زهر کنیم. اگر می‌توانیم به هم حس خوب بدهیم، کنار هم بمانیم، و اگر نه، راهمان را کج کنیم. دورتر بایستیم و یادمان نرود که همه ما می‌میریم. همه ما، بدون استثنا، کمی دیرتر، کمی زودتر، یک دفعه، ناگهانی ... 🔰درست زندگی کنیم و بگذاریم دیگران هم درست زندگی کنند! ‌‌‌‌
هدایت شده از mesaghمیثاق
🔅 ✍ صداقت، تنها امتحانی‌ست که تقلب ندارد 🔹چهار دانشجو که به خودشان اعتماد کامل داشتند یک هفته قبل از امتحان پایان ترم به مسافرت رفتند و با دوستان خود در شهر دیگر به خوش‌گذرانی پرداختند. 🔸اما وقتی به شهر خود بازگشتند متوجه شدند که درمورد تاریخ امتحان اشتباه کرده‌اند و به‌جای سه‌شنبه، امتحان دوشنبه صبح بوده است. 🔹بنابراین تصمیم گرفتند با استاد صحبت کنند و علت جاماندن را برای او توضیح دهند. 🔸آن‌ها به استاد گفتند: ما به شهر دیگری رفته بودیم که در راه بازگشت لاستیک خودرویمان پنچر شد. و از آن جایی که زاپاس نداشتیم مدت زمانی طول کشید تا کسی را برای کمک بیابیم و به همین دلیل دوشنبه دیروقت به خانه رسیدیم. 🔹استاد پذیرفت که آن‌ها روز بعد امتحان بدهند. 🔸روز بعد استاد آن‌ها را برای امتحان به چهار اتاق جداگانه فرستاد و به هر یک ورقه امتحانی داد. 🔹آن‌ها به اولین سوال نگاه کردند که 5 نمره داشت. سؤال خیلی آسان بود و به‌راحتی به آن پاسخ دادند. 🔸سپس ورق را برگرداندند تا به سؤالی که 95 نمره داشت، پاسخ بدهند. 🔹سؤال این بود: کدام لاستیک پنچر شده بود؟!! ‌‌‌
هدایت شده از mesaghمیثاق
🔅 ✍ خواستن توانستن است 🔹دانش‌آموز دبیرستان شهاب شهرستان خوی بودم. 🔸روزی دبیر ادبیات پرسید: شیرازی، بعد از اتمام تحصیلت می‌خوای چه‌کاره بشی؟ 🔹سریع گفتم: خلبان آقا. 🔸این را که گفتم چند تا از بچه‌ها خندیدند. 🔹دبیرمان گفت: خلبان مسافربری؟ 🔸با قاطعیت گفتم: نه آقا! شکاری، جنگنده. 🔹این‌بار همه کلاس خندیدند، به‌جز دبیرمان که گفت: آفرین، پس سعی کن حتما موفق می‌شی. 🔸از اول ابتدایی تا آن روز همیشه شاگرد اول بودم. بعد از دیپلم‌گرفتن رفتم دنبال آرزویم. 🔹یادمه روزی که می‌خواستم خلبانی ثبت‌نام کنم، پدرم موافق نبود. می‌گفت: آدم عاقل زیر پایش را خالی نمی‌کند. 🔸ولی من عاشق پرواز بودم، علتش را پرسید، اون موقع نتونستم جوابشو پیدا کنم ولی بعدا فهمیدم آسمان تنها جایی‌ست که به من آرامش می‌داد. 🔹بالاخره رفتم آزمون خلبانی و باز نفر اول قبول شدم. 🔸با هزینه دولت و از طرف ارتش شاهنشاهی ایران رفتم آمریکا و به‌عنوان شاگرد اول با چهار کاپ و تقدیرنامه و دو مقام اولی دوره خلبانی تی-۳۸ برگشتم ایران. 🔹این‌ها را نوشتم که بگویم خواستن توانستن است. رویاهایتان را فراموش نکنید. 🔻اسطوره اف-۵ جناب سرهنگ خلبان غلامعلی شیرازی
هدایت شده از mesaghمیثاق
✅خودت را به خدا بسپار ✍وقتی صبرت سر اومد و طاقتت کم شد رو به خدا مدام در دلت بگو: 🔹اراده تو، نه اراده من 🔹به طریق تو، نه به طریق من 🔹به وقت تو، نه به وقت من شکر کن برای همه نعماتی که به چشم نمی‌آید ولی بدون آن نعمات، زندگی ما تهی و بی معنا بود؛ مثل هر نفسی که می‌کشیم. سلامی که از سر وجود از عزیزی می‌شنویم. و همین خوابی که شب‌ها، ما را به رویاهایمان پیوند می‌زند و به آرامش و سکون می‌رساند ...
هدایت شده از mesaghمیثاق
🔅 ✍ با هزاران وسیله خدا روزی می‌رساند 🔹سلطانى بر سر سفره خود نشسته و غذا مى‌خورد. مرغى از هوا آمد و ميان سفره نشست و مرغ بريان‌كرده‌ای را كه جلوی سلطان گذارده بودند، برداشت و رفت. 🔸سلطان متغير شد، با اركان و لشكرش سوار شدند كه آن مرغ را صيد و شكار كنند. 🔹دنبال مرغ رفتند تا ميان صحرا رسيدند. يک مرتبه ديدند آن مرغ پشت كوهى رفت. 🔸سلطان با وزرا و لشكرش بالاى كوه رفتند و ديدند پشت كوه مردى را به چهار ميخ كشيدند و آن مرغ بر سر آن مرد نشسته و گوشت‌ها را با منقار و چنگال خود پاره مى‌كند و به دهان آن مرد مى‌گذارد تا وقتى كه سير شد. پس برخاست و رفت و منقارش را پر از آب كرد و آورد و در دهان آن مرد ريخت و پرواز كرد و رفت. 🔹سلطان با همراهانش بالاى سر آن مرد آمدند و دست‌وپايش را گشودند و از حالت او پرسيدند. 🔸مرد گفت: من مرد تاجرى بودم، جمعى از دزدان بر سر من ريختند و مال‌التجاره و اموال مرا بردند و مرا به اين حالت اينجا بستند. اين مرغ روزى دو مرتبه به همين حالت مى‌آيد، چيزى براى من مى‌آورد و مرا سير مى‌كند و مى‌رود. 🔹سلطان از شنیدن این وضع شروع به گریه کرد و گفت: در صورتی که خداوند ضامن روزی بندگان است و برای آن‌ها حتی در چنین موقعیتی می‌رساند، پس حاجت به این زحمت و تکلف سلطنت و تحمل آن همه گناه راجع به حقوق مردم و حرص بی‌جا داشتن برای چیست؟ 🔸ترک سلطنت كرد و رفت در گوشه‌اى مشغول عبادت شد تا از دنيا رفت. ‌‌‌‌