آقای روحانی! توبه گرگ مرگ است(یادداشت روز)
دیروز آقای رئیسجمهور در جلسه رؤسای کمیتههای ستاد ملی مقابله با کرونا فرمودند؛
«آیا نباید از کسی که در کوچه ظلم میکند و سنگ میزند، شیشه میشکند و در یک لحظه عاقل میشود و میگوید من از این بهبعد نمیخواهم شیشه بشکنم، استقبال کنیم؟ ما استقبال میکنیم هر وقت این شخص خُل که شیشه ما را میشکند آمد و گفت من از این به بعد فهمیدم شیشه شکستن هنر نیست من شیشه را دائم میشکنم و شما شیشه دیگری میاندازید. این کار من اثری ندارد، به شما خسارت میزنم و به زحمت میاندازم ولی من هم به هیچچیز نمیرسم حالا دست برداشتم و توبه کردم. هر وقت این کار شد ما استقبال میکنیم»!
آقای روحانی در اظهارات نه فقط تعجبآور، بلکه تأسفآور خود از کنار چند توضیح ضروری عبور کرده و پرسشهای فراوانی را بیپاسخ گذاشتهاند، بخوانید!
۱- آقای روحانی توضیح ندادهاند که تمثیل ایشان درباره توبه کسی که سنگ به شیشه مغازهها و خانهها میزد چه شباهتی با جنایات بیشمار و قتلعامها و ترورها و غارتگریهای آمریکا دارد؟!
۲- کسی که شیشهها را میشکند، حتی اگر توبه هم بکند، باید اولاً خسارتهایی را که به بار آورده، جبران کند و ثانیاً؛ به جرم قانونشکنی محاکمه و مجازات شود. از این روی و بر اساس تمامی قوانین حقوقی و کیفری مورد قبول در همه سیستمهای حقوقی جهان، آمریکا حتی اگر توبه هم بکند!! باید ضمن جبران خسارتهای بیحد و حصری که پدید آورده است، به جرم جنایات فراوان، قتلعام بیگناهان، توطئههای بیشمار و... محاکمه و به کیفر برسد. حالا باید از جناب روحانی پرسید، آیا بعد از محاکمه و مجازات مقامات سابق و کنونی آمریکا که همگی در ارتکاب جنایات ضدبشری مشترک هستند، کسی باقی میماند که جنابعالی در انتظار استقبال از آنها هستید؟!
۳- آقای روحانی ادعا میکنند که حقوقدان هستند ولی کاش توضیح میدادند که آنچه در تمثیل یاد شده آورده و نتیجهای که از آن گرفتهاند در کدام نظام حقوقی دنیا قابل قبول و پذیرفته شده است؟! و در کدام سیستم قضائی - چه اسلامی و چه غیراسلامی- کمترین نشانهای از آن میتوان یافت؟! و اگر نظر حضرتعالی با هیچیک از مبانی حقوقی همخوانی و انطباق ندارد -که ندارد- چگونه میتوان جناب شما را حقوقدان دانست؟!
۴- تمثیل دیروز آقای روحانی در جلسه یاد شده و نتیجهای که از مقایسه آن با جنایات آمریکا گرفتهاند (قیاس معالفارق) با عرض پوزش بهاندازهای ابتدایی و دمدستی است که حتی کسانی که از
علم حقوق چیزی سر در نمیآورند نیز به آسانی از بیپایه و اساس بودن آن باخبرند! از این روی نمیتوان باور کرد که ایشان به عنوان یک شخصیت حقوقآموخته، از بیاساس بودن قیاس خود بیخبر بوده باشند! بنابراین، سؤال این است که چه اصرار عجیبی دارند آمریکا را از جنایات بیشماری که مرتکب شده و میشود تبرئه کنند؟!
۵- اظهارات دیروز آقای روحانی و تلاش ایشان برای تبرئه آمریکا از جنایات فراوانی که مرتکب شده و میشود، اگرچه در همه حال ناپسند و بیرون از دایره حق و حقیقتجویی است ولی سخن ایشان مخصوصاً بعد از شهادت سردار سلیمانی و شهید ابومهدی و خیزش دهها میلیونی مردم علیه آمریکا، بسیار تاسفآور و سخیفتر است و نمک پاشیدن بر جراحت قلبهای داغدار صدها میلیون آزاده مسلمان و غیرمسلمان در سراسر دنیاست که هنوز هم بعد از گذشت یک سال از شهادت آن عزیزان، در غم از دست دادن آنها چشمانشان اشکبار و دلهایشان داغدار است و باید از جناب روحانی پرسید مگر ترامپ با صراحت اعلام نکرد که دستور ترور شهید سلیمانی را شخصاً صادر کرده است؟! و مگر بایدن که جنابعالی حضور او در ریاست جمهوری آمریکا را به فال نیک! گرفتهاید بعد از شهادت سردار دلها، رسماً اعلام نکرد که ترور ژنرال سلیمانی اجرای عدالت بود؟! و مگر با همان دهان کثیف خود نگفت که هیچکس در آمریکا از کشته شدن او متأثر نیست؟! ...
۶- جناب آقای روحانی، اظهارات دیروز جنابعالی با خواسته صدها میلیون انسان آزاده و حقطلب ایرانی و غیرایرانی نه فقط همخوانی ندارد که در نقطه مقابل آن است. سخن برخاسته از ژرفای دل مردم چه در ایران اسلامی و چه در سایر ملتها، دقیقاً همان است که دیروز سردار قاآنی فرمانده شجاع و پاکباخته نیروی قدس، با حضور بر مزار شهید سلیمانی بر زبان آورده و گفت:
«به حول و قوه الهی شاگردان مکتب شهید سلیمانی اول استخوان آمریکایی را خُرد و بعد، از منطقه آنها را خارج میکنند. به دشمن میگوییم «شکست شما و انتقام از آمریکا شروع شده است»، شما درون خانههای خودتان هم دیگر آرامش ندارید و بعید نیست درون خانه از شما انتقام بگیریم».
آقای روحانی! فراموش نفرمائید که توبه گرگ مرگ است.
۷- و بالاخره، درباره اظهارات دیروز آقای روحانی گفتنیهای فراوان دیگری نیز هست که میگذاریم و میگذریم ولی از آن میان، نکتهای را نمیتوان نادیده گرفت و آن، اینکه چرا افراد
حاضر در جلسه مورد اشاره، در مقابل سخنان ایشان ساکت بودهاند؟! و دستکم اینکه چرا درباره حفظ حرمت خون به ناحق ریخته شهدای بزرگوارمان به آقای رئیسجمهور تذکر ندادهاند؟!
حسین شریعتمداری
*یكی از محافظان مقام معظم رهبری در خاطرهای جالب نقل می كنند كه:*
افتخارمان این است که در استان تهران، خانوادة دو شهید به بالا نداریم که آقا خانهشان نرفته باشد. تقریباً محله و خیابان اصلی در شهر تهران نداریم که ایشان نیامده باشند و بلد نباشند. تکتک این محلههای خود شما را من حداقل میدانم ما خانواده شهید سه شهید و دو شهید نداریم که ایشان نیامده باشند.
حدود شش، هفت سال بعضی روزهای شیفت کاریام، مسئول تنظیم ملاقات خانوادة معظم شهدا من بودم. بههمینخاطر میدانم شرایط و وضعیت چگونه بود. دیدارهای خانواده شهدا، باصفاترین، باحالترین لذتی که آدم میخواهد ببرد را دارد.
بعضیهایش خیلی سوزناک است. یک خانواده شهید میروی فقط یک فرزند داشتند كه آن هم شهید شده است. خیلی سخت است برای یک پدر و مادر که یک بچه بزرگ کرده باشند، آن بچهشان را هم در راه خدا داده باشند. هرچند آنها با افتخار میگویند، ولی ما که مینشینیم نگاه میکنیم، آن خستگی را احساس میکنیم.
بعضی از خانواده شهدا با تقدیم چند شهید روحیة عجیبی دارند. به طور مثال خانواده شهید «خرسند»، در نازیآباد. خانوادة خرسند چهار تا شهید داده است؛ پدر خانواده، دو فرزند خانواده و داماد خانواده. مادر این شهیدان اینقدر قدرتمند، باصلابت و بانجابت با آقا صحبت میکرد که یکی دو بار آقا گریه کرد.
این فقط اختصاص به شهیدان شیعه ندارد. همة آدمهایی که در راه خدا در کشور ما از ادیان مختلف کشته شدند. چه شیعه، چه سنی، چه مسیحی و...
صبح روز کریسمس یعنی عید پاک ارامنه، آقا فرمودند خانة چند ارمنی و عاشوری اگر برویم خوب است. ما آدرسی از ارامنه نداشتیم. سری به کلیساهایشان زدیم که آنها از ما بیخبرتر بودند. رفتیم بنیاد شهید، دیدیم خیلی اطلاعات ندارند.
کمی اطلاعات خانوادة شهدا را از بنیاد شهید، مقداری از کلیساها و یک سری هم توی محلهها پیدا کردیم و با این دیدگاه رفتیم. صبح رفتیم گشتیم توی محلة مجیدیه شمالی، دو سه تا خانواده پیدا کردیم. در خانوادهها را زدیم و با آنها صحبت کردیم. توی خانواده مسلمانها ما میرویم سلام میکنیم و میگوییم از هیئت آمدیم از بسیج، پایگاه ابوذر، بالاخره یک چیزی میگوییم و کارتی نشان میدهیم. بین ارمنیها بگوییم که از بسیج آمدیم که بالاخره فرهنگش... بگوییم
از دادستانی آمدیم که باید دربروند. کارت صداوسیما نشان دادیم و گفتیم از صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران هستیم. امشب شب کریسمس که شب پاک شماهاست میخواهیم فیلمی از شماها بگیریم و روی آنتن بفرستیم.
برای نماز مغربوعشا با یک تیم حفاظتی وارد مجیدیه شدیم. گفتیم اسکورت که حرکت کرد به ما ابلاغ میکنند، میرویم سر کارمان دیگر. اسکورت هم به هوای اینکه ما توی منطقه هستیم با بیسیم زیاد صحبت نکنند که مسیر لو نرود، روی شبکه بالاخره پخش میشود دیگر. چیزی نگفتند. یک آن مرکز من را صدا کرد با بیسیم گفتم به گوشم.
موردمان را گفت که شخصیت سر پل سیدخندان است. سر پل سیدخندان تا مجیدیه کمتر از سه چهار دقیقه راه است. من سریع از ماشین پیاده شدم. در خانه را زدم. خانمی از گل بهتر آمد دم در، در را باز کرد. ما با یاالله یاالله خواستیم وارد شویم، دیدیم نمیفهمد که. بالاخره وارد شدیم. چون کار باید میکردیم. گفتیم نودال و اَمپِکس و چیزایی که شنیده بودیم، کارگردان و اینها بروند تو.
کارگردان رفت پشتبام پست بدهد، اَمپِکس رفت توی زیرزمین پست بدهد، آن رفت توی حیاط پست بدهد. پست بودند دیگر حالا. فیلممان بود. یک ذره که نزدیک شد، بیسیم اعلام کرد که ما سر مجیدیه هستیم. من هم با فاصلهای که بود به این خانم چون احیا بشود، اینجوری جلوی آقا نیاید، گفتم: ببخشید! الآن مقام معظم رهبری دارند مشرف میشوند منزل شما.
گفت: قدم روی چشم، تشریف بیاورد. گفتید کی؟
من اسم حضرت آقا را گفتم. ـ داستان بازرگان و طوطی را شنیدهاید ـ، تا اسم آقا را گفتم افتاد وسط زمین و غش کرد. فکر کردیم چه کنیم داستان را؟ داد بیداد کردیم، دو تا دختر از پله آمدند پایین. یاالله یاالله گفتیم و بهشان گفتیم که مادرتان را فعلاً جمع کنید. مادر را بردند توی آشپزخانه.
دخترها گفتند: چه شد؟
گفتم: ببخشید! ما همان صداوسیمای صبح هستیم که آمده بودیم. ولی الآن فهیمدیم که مقام معظم رهبری میآیند منزلتان، به مادرتان گفتیم غش کرد. فکری کنید.
تا اجازه نگرفت وارد خانه نشد
اینها شروع کردند مادر خودشان را به حال آوردند. فشارشان افتاده بود، آب قند آوردند. بیسیم اعلام کرد که آقا پشت در است. من دویدم در خانه را باز کردم.
نگهبانی هم که باید كنار در میایستاد، رفت دم در. کارهای حفاظتیمان را انجام دادیم. آقا از ماشین پیاده شد تا وارد خانه بشود. آمد توی در خانه نگاه کرد و گفت: سلام علیکم.
گفتم: بفرمایید.
گفت شما؟
نه اینکه ما را نمیشناخت
..، گفتند، تو چه کارهای یعنی؟ گفتیم: صاحبخا
نه غش کرده.
گفت: کس دیگری نیست؟
یاد آن افتادیم که دو تا دخترها هم میتوانند به آقا بگویند بفرمایید. گفتیم
آقا شما بفرمایید داخل.
گفت: من بدون اذن صاحبخانه به داخل نمیآیم.
معنی و مفهوم حفاظت، خودش را اینجا از دست نمیدهد. مهمتر از حفاظت این است.
بدون اذن وارد خانه کسی نمیشود. رهبر نظام است باشد، ارمنی است باشد، ضدحفاظتترین شکل ممکن این است که مقام معظم رهبری توی خیابان اصلی توی چهارراه، با لباس روحانیت با آن عظمت رهبری خودشان بایستند، همة مردم هم ایشان را ببینند و ایشان بدون اذن وارد خانه کسی نشوند.
من دویدم رفتم توی آشپزخانه. به یکی از این دخترها گفتم آقا دم در است بیایید تعارف کنید بیایند داخل.
لباس مناسبی تنشان نبود. گفتند: پس ما لباسمان را عوض کنیم.
به آقا گفتیم: که رفتهاند لباس مناسب بپوشند، شما بفرمایید داخل.
گفتند: نه میایستم تا بیایند.
چند دقیقهای دم در ایستادند. ما هم سعی کردیم بچههایی که قد بلند دارند را بیاوریم، مثل نردبان دور ایشان بچینیم که ایشان پیدا نباشد. راه دیگری نداشتیم. چند دقیقه معطل شدیم. چون دانشجو بودند لباس دانشجویی مناسب داشتند.
یكی از دخترها، دوید و آقا را دعوت کرد و آقا رفتند داخل اتاق. این خانم پیش آقا رفت و خوشآمد گفت. بعد گفت كه مادرمان توی این اتاق است، الآن خدمت میرسیم.
رفتند بیرون. آقا من را صدا کرد گفت اینها پدر ندارند؟
گفتم: نمیدانم. چون صبح نپرسیده بودم.
گفت بزرگتر ندارند؟ برادر ندارند؟
رفتیم آن اتاق پشتی. گفتم: ببخشید، پدرتان؟
گفتند، مرده.
گفتیم، برادر؟
گفتند، یکی داشتیم شهید شده.
گفتیم، بزرگتری، کسی؟
گفتند، عموی ما در خانة بغلی مینشیند.
فکر کردیم بهترین کار این است که عمو را بیاوریم بیرون. حالا چه کلکی بزنیم عمو را از خانه بیرون بیاوریم؟ با این هیبت و این تیپ و قدوقواره، همه دو متر درازی و لباسها، شکل، تیپ و اسلحه. هرچه هم بخواهی بگویی من کسی نیستم، قیافهات تابلو است.
در بغلی را زدیم. یک آقایی آمد دم در سلام کردم. گفتم، ببخشید! امر خیری بود خدمت رسیدیم.
این بندة خدا نگاه کرد، یک مسلمان بسیجی، خانة یک ارمنی آمده، چه امر خیری؟
خودش تعجب کرد. رفت لباس پوشید آمد دم در. محترمانه باهاش پیچیدیم توی خانة برادر خودش. داخل خانه که شدیم، نگهبان او را بازرسی کرد. نگاه کرد، پیش خودش گفت، برای امر خیر مگر آدم را بازرسی میکنند؟
بعد از بازرسی قضیه را بهش گفتیم. گفتیم: رهبر نظام آمده اینجا، اینها چون بزرگتری نداشتند، خواهش کردیم که شما هم تشریف بیاورید.
او را داخل كه بردیم و آقا را که دید، مُرد. یک جنازه را یدک کردیم و بردیم نشاندیم روی صندلی کنار آقا. اینها به خودی خود زبانشان با ما فرق میکند.
سلام علیک هم که میخواهند بکنند کلی مکافات دارند. با مکافاتی بالاخره با آقا سلام و احوالپرسی کرد و درنهایت یک همدمی را برای آقا مهیا کردیم.
حضرت آقا چایی و شیرینیشان را خورد
رفتیم توی این اتاق بالای سر مادر و با التماس دعا، مادر را هم راه انداختیم.
آمدند رفتند بالا، لباس مناسب پوشیدند و آمدند پایین. وقتی وارد اتاق شد، آقا تعارفشان کردند در کنار خودشان، کنار همان عمویی که نشسته بود. بعد هم گفتند: مادر! ما آمدهایم که حرف شما را بشنویم؛ چون شما دچار مشکل شده بودید، دوستان عموی بچهها را آوردند.
دخترها آمدند نشستند. آقا اولین سؤالشان این بود که شغل دخترها چیست؟
گفتند: دانشجو هستند.
آقا خیلی تحسینشان کرد و با اینها كلی صحبت کردند، توی این حالت، این دختر سؤال کرد که آقا آب، شربت، چیزی برای خوردن بیاورم؟
اینها همهاش درس است. من خودم نمیدانستم که بگویم بیاورد یا نیاورد؟ آقا میخورد یا نمیخورد؟ نمیدانستم. رفتم کنار آقا، از آقا سؤال کردم، گفتم: آقا
اینها میگویند که خوردنی چیزی بیاوریم؟ چایی چیزی بیاوریم؟
آقا گفتند: ما مهمانشان هستیم. از مهمان میپرسند چیزی بیاورند یا نیاورند؟
خُب اگر چیزی بیاورند ما میخوریم.
بعد خود آقا گفتند: بله دخترم! اگر زحمت بکشید چایی یا آبمیوه بیاورید، من هم چایی، هم آبمیوة شما را میخورم.
اینها رفتند چایی، آبمیوه و شیرینی آوردند. خود میوه را هم آوردند. خُب توی خانة مسلمانها اینطوری است. یک نفر چند تا میوه پوست میکند میدهد دست آقا، آقا هم دعا میکند. همانجا به پدر شهید، مادر شهید، پسر شهید و یا همسر شهید آن خوراکی را تقسیم میکنیم، همه یک قسمتی از این میوه میخورند که آقا به آن دعا کرده. توی ارمنیها هم همین کار را باید میکردیم؟ واقعاً نمیدانستیم.
چایی آوردند، آقا خورد، آبمیوه آوردند، آقا خورد، شیرینی آوردند، آقا خورد.
آقا حدود چهل دقیقه توی خانه ارمنیها نشستند و با اینها صحبت کردند. مثل بقیة
جاها آقا فرمودند: عکس شهیدتان
...را من نمیبینم. عکس شهید عزیزمان را بیاو
غربزدهها از خود غربیها مزخرفتر هستن
حتی احمق درجه یکی مثل ترامپ هم وقتی پای منافع ملی وسطه، طرفدارانش رو به حفظ آرامش و دوری از خشونت دعوت میکنه و میگه "یادتون باشه ما حزب قانون و نظم هستیم، به قانون احترام بذارید!"
اما میرحسین موسوی وقتی طرفدارانش شهر رو به هم ریختن و مردم عادی رو مورد ضرب و شتم قرار دادن و زنده آتش زدن، به میان معترضین اومد و اونها رو مردم خداجو نامید...
رید ببینم.
توی خانة مسلمانها چهار تا عکس بزرگ شهید وجود دارد که توی هر اتاقی یکی هست.
میپریم و میآوریم. اینها رفتند آلبوم عکسشان را آوردند. آلبوم عکس هم متأسفانه برای شب عروسی شهید بود. آلبوم را گذاشتند جلوی آقا. صفحة اول یک عکس دوتایی. یادگاری فردین با دوستش گرفته بود آن وسط بود. آقا همینجوری نگاه میکردند، شروع کردند به صحبت کردن، همینجوری صفحهها را ورق میزدند تا تمام شود. تمام که شد گفتند: خُب! عکس تکی شهید را ندارید؟
یک عکس تکی از شهید پیدا کردند و آوردند گذاشتند جلوی آقا. آقا شروع کردند از شهید تعریف کردن. گفت: خُب! نحوة اسارت، نحوة شهادت اگر چیزی داشته به من بگویید.
ما فهمیدیم نام این شهید بزرگوار، شهید «مانوکیان» است، به اندازة شهیدان «بابایی»، «اردستانی» و «دوران» پرواز عملیاتی جنگی داشته است. هواپیمایش f14، بمبافکن رهگیر بوده و بالای صد سُرتی پرواز موفق در بغداد داشته. هواپیمایش را توی دژ آهنی بغداد میزنند. شهید، هواپیما را تا آنجا که ممکن است، اوج میدهد. هواپیما در اوج تا نقطة صفر خودش، که اتمسفر است بالا میآید و بقیهاش را بهسمت ایران سرازیر میشود. چهار تا موتور هواپیما منهدم میشود.
هواپیما لاشهاش توی خاک ایران میافتد، ولی چون دیگر سیستم برقی هواپیما کار نمیکرده، نتوانسته ایجکت کند و نشد كه چتر برای شهید کار کند. هواپیما به زمین خورد و ایشان به شهادت رسید.
ارمنیای بود که حتی حاضر نشد، لاشة هواپیمای جمهوری اسلامی بهدست عراقیها بیافتد. آن خانواده، این فرزندشان است. این بزرگوار در نیروی هوایی مشهور است.
دربارة شهادتش و اخلاقش تعریف کردند.
مادر شهید گفت: امروز فهمیدم كه علی(علیه السلام) كیست
مادر شهید گفت: آقا! حالا که منزل ما هستید، من میتوانم جملهای به شما عرض
کنم؟
آقا گفت: بفرمایید، من آمدم اینجا که حرف شما را بشنوم.
گفت: ما با شما از نظر فرهنگ دینی فاصله داریم، در روضههایتان شرکت میکنیم، ولی خیلی مواقع داخل نمیآییم. روز شهادت امام حسین(علیه السلام)، روز عاشورا و تاسوعا به دستههای سینهزنی امام حسین(علیه السلام) شربت میدهیم. میآییم توی دستههایتان مینشینیم، ظرف یکبارمصرف میگیریم، که شما مشکل خوردن نداشته باشید، چون ما توی ظرف آنها آب نمیخوریم. توی مجالس شما شرکت میکنیم و بعضی از حرفها را میشنویم. من تا الآن نمیفهمیدم بعضی چیزها را.
میگفتند، در دین شما بانویی ـ که دختر پیامبر عظیمالشأن اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) است ـ را بین درودیوار گذاشتهاند، سینهاش را سوراخ کردهاند. میخ، مسمار به سینهاش خورده. نمیفهمیدم یعنی چی. میگفتند مسلمانها یک رهبری داشتند به نام علی(علیه السلام). دستش را بستند و در سه دورة 25 ساله، حکومتش را غصب کردند. نمیفهیمدم یعنی چی. گفتند، در 25 سالی که حکومتش غصب شده بود، شغلش این بود، آخر شب نان و خرما میگذاشت روی کولش میرفت خانه یتیمهایش. این را هم نمیفهمیدم. ولی امروز فهمیدم که علی(علیه السلام) کیست.
امروز با ورود شما به منزلمان، با این همه گرفتاریای كه دارید، وقت گذاشتید و به خانة منِ غیر دین خودتان تشریف آوردید. اُسقُف ما، کشیش محلة ما به خانة ما نیامده است، شما رهبر مسلمین هستید. من فهمیدم علی(علیه السلام) که خانة یتیمهایش میرفت چهقدر بزرگ است.
از ورود آقای خامنهای به منزلشان، به علی(علیه السلام) و 25 سال حکومت غصب شدهاش و زهرا(سلام الله علیها) پی برد. خُب! این برود مشهد، امام رضا(علیه السلام) شفایش نمیدهد؟
بعد از بازگشت حضرت آقا، پاسداران را توبیخ كردند
ما چهل دقیقه با این خانواده بودیم. عین چهل دقیقه، به اندازة چند کتاب از اینها درس گرفتیم. آقا در خانة ارامنه آب، چایی، شربت، شیرینی و میوهشان را خورد. بعضی از دوستهای ما نخوردند. کاتولیکتر از پاپ هم داریم دیگر. رهبر نظام رفته خورده، پاسدار، من نوعی، نخوردم. حزباللهیتر از آقا هستم دیگر.
با آنها خداحافظی كردیم و بهسمت دفتر بهراه افتادیم. وقتی رسیدیم آقا فرمودند: این بچهها را بگویید بیایند.
آمدند. گفتند: این چه کاری بود كه شما کردید؟ ما مهمان این خانواده بودیم. وقتی خانهشان رفتیم چرا غذایشان را نخوردید؟ این اهانت به اینها محسوب میشود. نمیخواستید داخل نمیآمدید.
🌐 منبع ایرنا، بسیج نیوز ،...
حکم اعدام برای دونالد ترامپ رئیس جمهور امریکا صادر شد
🔥🔥🔥🔥🔥
حقوقدان برجسته عراقی در واکنش به صدور حکم جلب «دونالد ترامپ» رئیس جمهور آمریکا از سوی دادگاه عراق به خاطر ترور شهیدان «حاج قاسم سلیمانی» فرمانده پیشین نیروی قدس و «حاج ابومهدی المهندس» معاون پیشین سازمان «الحشد الشعبی» گفت:
مجازات ترامپ براساس قانون عراق، اعدام است.
به گزارش برنا، شورای عالی دستگاه قضایی عراق دیروز (پنجشنبه) در بیانیهای اعلام کرد که قاضی ویژه دادگاه تحقیق «الرصافه» مسئول رسیدگی به جنایت ترور فرماندهان شهید سردار سپهبد «حاج قاسم سلیمانی» فرمانده پیشین سپاه قدس و «ابومهدی المهندس» معاون سازمان «الحشد الشعبی» عراق و یارانشان در نزدیکی فرودگاه بغداد، پس از بررسی سخنان خانواده المهندس و پایان تحقیقات اولیه، حکم جلب ترامپ را که تا دو هفته دیگر دوران ریاست جمهوری او به پایان میرسد، صادر کرد.
این شورا تأکید کرد که طبق احکام ماده ۴۰۶ قانون کیفری عراق، تحقیقات درباره دیگر عاملان جنایت ترور فرماندهان شهید سلیمانی، المهندس و همرزمانش ادامه خواهد داشت.
«علی التمیمی» کارشناس حقوقی عراقی در این باره گفت: قوه قضائیه عراق بر اساس یک شکایت رسمی دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا را به قتل عمد طبق ماده ۴۰۶ قانون مجازات عراق متهم کرد.
وی پنجشنبه شب در گفت وگو با شبکه تلویزیونی «دجله» عراق افزود:
"عراق توافق نامه استرداد متهم را با ایالات متحده امضا کرده است که به عراق اجازه می دهد تا پس از پایان دوره ریاست جمهوری و لغو مصونیت ترامپ، او را به اتهام قتل ابومهدی المهندس معاون سازمان الحشد الشعبی تحویل بگیرد".
یک خاطره شیرین ازسردار چهارباغی فرمانده توپخانه نیروی زمینی سپاه.
تست توانایی ایرانیها توسط فرمانده توپخانه روسیه!!!
یک بار حاج قاسم به من گفت فرمانده توپخانه روسیه گفته میخواهد فرمانده توپخانه ایرانیها را ببیند؛ به من گفت به فرودگاه حلب برو و با او جلسهای داشته باش، فرمانده توپخانه روسیه آنجاست. فرمانده توپخانه روسها «ژنرال الکساندر» بود. من به حلب رفتم و دیدم منتظر من است.
به من گفت شما گلولههای «کراس ناپل» را میشناسید؟ گفتم بله میشناسیم. گفت از کجا میشناسید؟
گفتم ما در ایران میسازیم. وقتی گفتم میسازیم، جا خورد و با تعجب گفت میسازید؟ گفتم بله. چطور مگه؟
گفت میتوانید با این گلولهها کار کنید؟
گفتم بله، میتوانیم.
گفت ما چند گلوله برای تست به شما میدهیم.
آن موقع حلب در دست دشمن بود. خود ژنرال الکساندر هم فرد شجاعی بود. با من به دیدگاه آمد؛ دستش را دراز کرد و یک تانکر آب را روی یک ساختمان به عنوان هدف نشان داد و گفت آنجا را بزنید.
بچههای ما تنظیمات را انجام دادند و گلوله اول را درست به وسط تانکر آب زدند. سپس یک هدف دیگر را نشان داد و گفت آنجا را هم بزن و بعد هدف سوم. اصلا باورش نمیشد ایرانیها بتوانند این طور گلولههای کراس ناپل را با این دقت به هدف بزنند.
به مترجمی که همراهش بود گفت که یک کاغذ بیاورند. روی کاغذ خطاب به مقرشان در «طرطوس» نوشت ۳۰۰ گلوله کراس ناپل به نماینده ایرانیها بدهید. گفتم بگو دیزیگنایتور (پرتاب کننده لیزر) هم میخواهیم.
برای اینکه مخاطبین ما هم متوجه شوند، گلولههای کراس ناپل در واقع گلولههای هوشمندی هستند که با لیزر هدفگذاری میشوند و برای همین دقت بالایی دارند.
بله. گلولههای هوشمند که آن موقع هر کدامش حدود ۲۰۰ میلیون تومان قیمت داشت. به بچهها گفتم همان شبانه به طرطوس بروند و اینها را تحویل بگیرند. البته او ۳ تا دیزیگنایتور نوشته بود ولی چون نداشتند، فقط یکی دادند و گفت دوتای دیگر را بعدا میدهیم که ندادند. این گلولههای کراس ناپل خیلی به ما کمک کرد.
یک بار حاج قاسم گفت خبر دادند مسلحین در جنوب حلب جلسهای دارند. میتوانی جلسه آنها را بزنی؟ گفتم بله، بگو کجاست. رفتیم و محل را دیدیم. فاصله دیدگاه تا آنجا را تنظیم کردم و دیدم ۳-۴ کیلومتر است. فاصله توپ تا هدف هم حدود ۱۳-۱۴ کیلومتر بود.
حاج قاسم خودش هم حاضر بود. یک دوربین گذاشتیم تا فیلمبرداری کند. تروریستها یکی یکی میآمدند و ماشین هایشان را بین درختها، آن طرفتر از ساختمان محل جلسه پارک میکردند و وارد ساختمان میشدند. مدتی که گذشت و مطمئن شدیم جلسه آنها شروع شده، یک گلوله درخواست کردیم. این گلوله صاف از پنجره ساختمان وارد جلسه آنها شد و همه ساختمان را منهدم کرد.
من هیچ وقت حاج قاسم را به این خوشحالی ندیده بودم. میپرید هوا و احسنت احسنت میگفت. خیلی خوشحال بود. برای من صحنه بسیار جالبی بود.
هدایت شده از
🚧 تخم طلا!
امسال در بخش پایش و پالایش اجتماعی، مستندی بنام قزل قیه(=سنگ طلا) بنظرم بهترین بود.
قصه مستندی از معدن سنگ مرمر سریش آباد، شهری با ۱۰هزار جمعیت و حدود ۶۰۰خانواده فقیر!
سالی ۱۰۰۰میلیارد سود معدن از این شهر خارج اما ۲۶سال جاده کمربندی اش در حال احداث مانده است!
طبق قانون معادن ۱۰٪فروش سنگ معدن، "حقوق دولتی" است -که اینجا اگر وصول شود- به خزانه می ریزد و به وضع عمومی شهر نمی رسد!
تحصن ۷ماهه حدود ۲۰۰۰نفر از مردم هم بایکوت خبری میشود. وقتی بی بی سی می خواهد پوشش دهد، خود مردم انقلابی منع می کنند!
⚠️اوج مساله البته اینها نیست. طبق اصل۴۵ قانون اساسی، معادن "ملک شخصی" نمی شوند. قانون معادن فقط "حق بهره برداری" را با مزایده از سوی صنعت و معدن به اشخاص اجازه داده است.
🔸مردم وقتی به حق بهره برداری کسی اعتراض می کنند، از سوی استانداری راهنمایی می شوند که تعاونی ای بزنند تا بهره برداری به آنها داده شود. تعاونیِ ۱۵۰۰نفره تشکیل میشود. ستاد اجرائی را به کمک می آورد که زمین های معدن، مصادره خوانین منطقه بوده است...
ستاد اجرائی اول بهره برداری را حق خود و بعد بخلاف اصل۴۵ سند شش دانگ مالکیت معدن را مال خود می کند! بهره برداری هم به تعاونیِ مردم داده نمیشود!
🔸دعوای ستاد اجرایی با بهره بردار سابق بعد از مدتی اینجور ختم میشود: فروش اصل معدن به آقای زارعی به قیمت ۱۱میلیارد با سند شش دانگ!!!
مالک جدید رسما و علنا می گوید می دانم خلاف قانون اساسی است اما من اولین کسی هستم که مالک خود معدن(نه حق بهره برداری) شده ام و سند شش دانگ هم دارم!
☑️چند وجه برتری این مستند:
1⃣خط شکنی که یکی از عوامل امتیاز در جشنواره عمار است. پرسش از نهادهای حاکمیتی و انتصابی جای خود جسورانه و قابل تقدیر است.
2⃣ پرداختن به مساله انفال و معادن و نقض اصل۴۵ قانون اساسی!
انفال (که معادن جزء آن است) در یک کلام سپرده شده به حاکمیت معرفی می شود؛ اما در عمل حواشی بسیاری درباره بخشهایی از انفال از جمله معادن هست که در انتهای مستند هم به مافیای آن اشاره ای میشود!
3⃣تصویر گویا از وضع تعاونی ها!
تعاونی، راهکاری اسلامی در اقتصاد اسلامی است. اصل۴۴ قانون اساسی بخش خصوصی را مکمّل بخش دولتی و تعاونی می داند!
شهید بهشتی ذیل این اصل در مذاکرات قانون اساسی می فرمود:"تعاونیِ اقتصادی اقسامی دارد وقتی در برابر دولتی و خصوصی قرار گرفت به این معناست که در یک واحدی عده ای با سرمایه ای که متعلق به خودشان است یا حق استفاده از آنرا دارند، کار کنند. چون تعاونی اعم از این است که ملک، ملک خودشان باشد یا ملک دولت.[مثل اینکه بهره برداری معدن قزل قیه به تعاونی مردمی داده میشد] همین که در یک واحد، سود نصیب کسانی می شود که در آن واحد کار می کنند کافیست تا تعاونی باشد".
در سیاستهای اصل ۴۴ از سوی رهبرانقلاب هم ابلاغ شد: ۲۵٪اقتصاد کشور(نه فقط بخش های واگذاری شده!) باید تا برنامه پنجم توسعه متعلق به بخش تعاونی شود. تعاونی هم در این سیاستها اقشار دهک پایین و بیکاران و... معرفی شده است! اتفاقی که واقع نشده و جایش واگذاری های خصوصی لجام گسیخته اقتصاد کشور را بلعیده است!
این مستند گوشه ای از علل شکست تعاونی ها مقابل بخش خصوصی را نشان می دهد.
4⃣مستند، روایتی یک طرفه نیست. هم بهره بردار و مالک خصوصی معدن در مستند حضور دارد و صریح و بدون لکنت تخلفات را می گوید! هم نماینده تعاونی مردم، هم مسئولین صنعت و معدن و هم شورا و شهرداری!
فقط ستاد اجرائی دعوت حضور را نپذیرفته است!
اگر روایت ستاد اجرائی خلاف روایت این سه طرف دیگر ماجرا باشد، باز شفافیت و پاسخگویی او را موکد می کند و خط شکنی مستند را بیشتر می نمایاند.
🔘جنبش واره عمار
عمار فقط با پرداخت مستند و انقلابی به اینجور مسائل می تواند #جنبشواره بماند و به یک جشنواره تنزل نکند.
اگر این جنبش واره های انقلابی شکل نگیرد، جشنواره های "مضر" توسط دشمنان خارجی(با تصویر شکست خورده از نظام و انقلاب) یا جشنواره "بی خاصیت" برای برندگان سرمایه های ملی و دارندگان مرغِ تخم طلا شکل میگیرد!
#قزل_قیه
#جشنواره_عمار
#انفال
#ستاد_اجرائی
📝محسن قنبریان ۹۹/۱۰/۱۷
@mesagh
هدایت شده از
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺حتماً حتماً حتماً ببینید
⭕️اصل ماجرای، اجتماع مقابل وزارت بهداشت چه بود❓
📛علت خشم شبکه های BBC، من و تو، اینترنشنال و دیگر افراد معاند از این اجتماع چه بود⁉️
#نشر_حداکثری
@mesagh
✡ شهید امیرتوکل کامبوزیا: پهلویها دستنشاندههای «یهود و صهیونیسم» هستند که میخواهند علیه جامعه اسلامی اقدام کنند. این «کشف حجاب» هم نشانهای از همین مسئله است.
@mesagh
✡ تصویر خیالی از «هیپاتیا» در نقاشیِ مشهورِ «مکتب آتن» اثر: «رافائل» نقاش ایتالیایی
@mesagh
📚 کتاب «کامبوزیا»، زندگینامه و خاطرات دانشمند شهید امیرتوکل کامبوزیا، انتشارات شهید ابراهیم هادی، چاپ اول، ١٣٩٧
@mesagh
✡ مبارزه محمدعلی فروغی با اسلام
1⃣ #محمدعلی_فروغی یهودیتبار در سال ١٣٠۵ش در کابینهی مستوفی الممالک وزیر جنگ شد.
2⃣ پس از آن مدتی بهعنوان سفیر کبیر ایران در ترکیه مشغول به کار شد و توانست مناسبات نزدیکی با #کمال_آتاتورک و سایر مقامات ترکیهای ایجاد کند.
3⃣ هنگامیکه در سال ١٣١٢ش مجدداً بهعنوان نخستوزیر انتخاب شد تلاش کرد تا #فرهنگ_اسلامی را در کشور از میان ببرد.
4⃣ در همین راستا مقدمات سفر چهل روزه #رضاخان را در ١٢ خرداد ١٣١٣ش فراهم کرد تا رضاخان از نزدیک با ظواهر تمدن اروپایی که بهشدت در ترکیه رواج پیداکرده بود آشنا شود و آنها را بهعنوان سوغات به ایران آورد.
5⃣ مواردی نظیر #کشف_حجاب، تغییر کلاه، تأسیس دانشگاه، جشن هزاره فردوسی، تأسیس فرهنگستان زبان و پیمان سعدآباد از نتایج این سفر بود.
6⃣ بدینترتیب پشتپرده اصلی جریان مبارزه با فرهنگ اسلامی از جمله #حجاب، محمدعلی فروغی بود که با دستان رضاخان این کار را عملی کرد.
📖 متن کامل مقاله در سایت اندیشکده:
👉 http://jscenter.ir/other-topics/jewish-celebrities/8205
@mesagh
🌺 شهید امیرتوکل کامبوزیا و کشف حجاب
1⃣ استاد #امیرتوکل_کامبوزیا در سال ۱۳۱۲ بار دیگر برای آبادانی مزرعهی خود به اطراف زاهدان بازگشت و کلاته و کتابخانه کامبوزیا را گسترش داد.
2⃣ ظاهراً از این تاریخ بود که دربار #پهلوی اجازهی بازگشت او به تهران را نداد.
3⃣ آنها فهمیده بودند که این دانشمند، فرزند مشیر دیوان (یکی از بزرگان دربار قاجار) است و نظر مثبتی به #خاندان_پهلوی ندارد. برای همین بود که استاد، نام خانوادگی خود را به #کامبوزیا تغییر دادند.
4⃣ درست از این تاریخ، بحث #کشف_حجاب پیش آمد. از سوی دستگاه حاکمه رضاخانی، بارها به سراغ استاد میآمدند تا ایشان را همراه با همسرشان به جلسات عمومی دولتی دعوت کنند.
5⃣ استاد میدانست که باید، #حجاب از سر همسر خود بردارد. لذا روزها سوار اسب میشد و همراه با چند جلد کتاب از کلاته دور میشد تا مأمورین حکومتی او را پیدا نکنند.
6⃣ او شبها وقتی که مأموران دور میشدند بازمیگشت.
📚 منبع: کتاب «کامبوزیا»، زندگینامه و خاطرات دانشمند شهید امیرتوکل کامبوزیا، انتشارات شهید ابراهیم هادی، چاپ اول ١٣٩٧، ص٢۶.
@mesagh
🌺 شهید امیرتوکل کامبوزیا: دختران و همسران، برای ما حکم جواهر را دارد. ما مثل جواهر از آنها مراقبت میکنیم تا دزدان و آدمهای مریض به سراغ آنها نروند.
@mesagh
🌺 شهید کامبوزیا و حجاب استدلالی
1⃣ یکی از مسئولین استان، با خانواده به دیدن پدرم آمد. آنها تعريف باغ و کتابخانه را شنیده بودند و قصد داشتند از کلاته کامبوزیا دیدن کنند. همسر او بیحجاب بود.
2⃣ این مسئول وقتی متوجه شد که همسر و فرزندان استاد همگی چادری هستند، پرسید:
👈 استاد، شما که اهل کمالات هستید و این همه دانشجوی خارجی به دیدن شما میآید، چرا اهل خانه را مجبور میکنید #چادر سر کنند، بگذارید آزاد باشند...
3⃣ استاد لبخندی زد و گفت:
👈 یک سؤال دارم. اگر شما برای رفت و آمد، یک دمپایی کهنه داشته باشی، وقتی به جایی میروی، از آن مراقبت میکنی؟ آیا آن را از دید دزد مخفی میکنی؟
4⃣ این آقا متوجه منظور استاد نشد. کمی فکر کرد و گفت: نه استاد، کسی دمپایی کهنه رو مخفی نمیکنه.
5⃣ استاد بلافاصله گفت:
👈 اگر یک جواهر گرانقیمت داشته باشی چطور؟ آیا همینطور دنبال خودت برمیداری و بیرون میبری؟
6⃣ این شخص گفت: نه، جواهر را مخفی میکنم تا کسی متوجه نشود. چون ممکن است دزدها بفهمند و به سراغ من بیایند.
7⃣ استاد گفت:
👈 دختران و همسران، برای ما حکم جواهر را دارد. ما مثل جواهر از آنها مراقبت میکنیم تا دزدان و آدمهای مریض به سراغ آنها نروند.
8⃣ این شخص تا چند دقیقه محو استدلال استاد کامبوزیا بود.
📚 منبع: کتاب «کامبوزیا»، زندگینامه و خاطرات دانشمند شهید امیرتوکل کامبوزیا، انتشارات شهید ابراهیم هادی، چاپ اول ١٣٩٧، صص۵١.
@mesagh
🌺 شهید کامبوزیا و طرح یهودی کشف حجاب
1⃣ استاد #امیرتوکل_کامبوزیا در دوران #رضاخان و پس از بازگشت از بیرجند، تصمیم به مهاجرت از ایران به فرانسه گرفت، آن زمان، دوران کشف حجاب رضاخانی آغاز شده بود و یکی از دلایل استاد برای مهاجرت، حفظ #چادر و #حجاب همسر و فرزندانش بود.
2⃣ ایشان از مخالفان سرسخت و جدی #کشف_حجاب بود و به صراحت اعلام کرده بود:
✡ «پهلویها دستنشاندههای #یهود و #صهیونیسم هستند که میخواهند علیه جامعه اسلامی اقدام کنند. این کشف حجاب هم نشانهای از همین مسئله است.»
3⃣ بهدنبال کشف حجاب، همسر کامبوزیا نیز میبایست چادرش را از سر برمیداشت و این قضیه کاملاً با عقاید استاد مغایر بود. لذا ایشان شرایط سخت زندگی در روستاهای زاهدان را بر ترک این اعتقاد دینی ترجیح داد.
4⃣ مهدی پسر آخر استاد میگوید:
🔸 «پدر روی حجاب تعصب زیادی داشت، حتی بچههای خود را از همان کودکی با چادر بیرون میبرد و بهشدت تاکید میکرد که اینها (پهلویها) وابسته به یهود هستند و میخواهند چادر و حجاب نباشد؛ در حالیکه شاید از روی تیپ ظاهری ایشان مشخص نبود در مسائل دینی چه تفکری دارد.
🔸 پدر کسی را مجبور به انجام واجبات نمیکرد. چه در خانواده و چه در میان دوستان. بلکه برای آنها دلیل میآورد و راه درست را از این طریق به آنها نشان میداد و خانواده او، با رغبت به سراغ چادر میرفتند.»
📚 منبع: کتاب «کامبوزیا»، زندگینامه و خاطرات دانشمند شهید امیرتوکل کامبوزیا، انتشارات شهید ابراهیم هادی، چاپ اول ١٣٩٧، صص۵٠-۵١.
@mesagh
✡ روایت یهودی سینمای غرب از تاریخ (٢)
🎬 بررسی فیلم agora ساخته آلخاندرو آمنابار
🌐 به بهانهٔ روز درگذشت گالیلئو گالیله
1⃣ شخصیت اصلی فیلم، #هیپاتیا، یک ستارهشناس و منجّم است. اگر به تاریخ #فلسفه_یونان نگاهی بیاندازیم از اهمیت علوم ریاضی، هندسه و نجوم در آن آگاه میشویم، البته باید بدانیم که آگاهی #فیلسوفان_یونانی همچون طالس، فیثاغورث و کمی بعدتر افلاطون از علم ریاضی و هندسه منشأ مصری دارد.
2⃣ گفته میشود که این سه فیلسوف سفرهای متعددی به #مصر در زمان حکومت فراعنه داشتند و این سفرها موجب آشنایی فیلسوفان یونانی با نوعی خاص از علوم ریاضی و هندسی میشود، لذا علوم در #تمدن_یونان و یا مصر با ماهیت مدرن و امروزی آن فرق دارد بهطوری که بسیاری از این علوم با آمیزههای عرفانی مانند #کابالا و تصوفهای برآمده از باورهای رازآمیز مصری درآمیخته است.
3⃣ لذا از عمدهترین دلایل مجازات مرگ از سوی کلیسا برای شخصیتهایی چون #هیپاتیا و یا #گالیله همین امر میباشد که آنان مستغرق در #عرفان_شیطانی رواجیافته از سوی #آموزههای_یهودی، مصری، یونانی و بابلی گردیدند.
4⃣ این استغراق بهنحوی بود که بسیاری از این اشخاص را متخصص در #علوم_غریبه کفرآمیز نمود و تواناییهای اعجاببرانگیزی به آنان بخشید. لذا مجازات آنان توسط کلیسا بهدلیل نجات از #روح_شیطانی آنان، تنها یک اتهام دروغین نبود. (این امر در تمدن مصر نیز رواج داشت به نحوی که ایمحوتیپ از ریاضیدانان و معماران مصری متخصص در علوم غریبه بود)
📖 ادامهٔ مقاله در سایت اندیشکده:
👉 http://jscenter.ir/jews-and-the-media/jews-and-hollywood/3911
@mesagh
✡ روایت یهودی سینمای غرب از تاریخ (١)
🎬 بررسی فیلم agora ساخته آلخاندرو آمنابار
🌐 به بهانهٔ روز درگذشت گالیلئو گالیله
1⃣ وقایع تاریخی از ابتدا برای #سینمای_غرب از اهمیت ویژهای برخوردار بود. حقیقت این امر آن زمان بر ما آشکار میشود که متوجه میشویم که در طول تاریخ #هالیوود بهخصوص آن زمان که سنّت ساخت فیلمهای پر خرج بسیار کمتر بود بودجههای عظیمی برای ساخت آثاری در مورد وقایع صدر مسیحیت (همچون فیلم السید یا آهنگ برنادت) اختصاص داده میشد.
2⃣ باید دانست که دکترین سینمای غرب خواهانِ «همانندانگاری» با شخصیتهای برجستهٔ تاریخ خود است، در واقع #افسانهپردازی و #رویاسازی برای ایجاد این همانندانگاری مابین شخصیتهای سیاسی برجستهٔ زمان و تصویر شخصیتهای بزرگ تاریخی در سینما از اصلیترین اهداف سیاسی و پنهان آن است، بهعنوان مثال چگونه میتوان فیلم #اسپارتاکوس ساخته #استنلی_کوبریک محصول ١٩۶٠ را دید و همانندانگاری شخصیت قهرمان فیلم را با #دکترین_امنیتی دولت #آیزنهاور درک نکرد؟
3⃣ این بار هالیوود با فیلم #آگورا قصد به تصویر کشیدن زندگی #هیپاتیا از شخصیتهای مهم پیرو فلسفه نوافلاطونی را دارد. هیپاتیا ظاهراً ریاضیدان و منجم متأثر از بازخوانی افلوطین از آراء افلاطون بود، که به اتهام #جادوگری توسط #کلیسا به مرگ محکوم شد.
4⃣ مرگ هیپاتیا توسط کلیسا موجب شد تا این شخصیت را همچون #گالیله از قربانیان دستگاه #تفتیش_عقاید بدانند که توسط کلیسا مجازات شد، اما اگر کمی از پروپاگاندای #تاریخنگاران_یهودی دور شویم متوجه میگردیم که #تصوفِ متاثر از فلسفه افلاطونی، بدعتهای شرکآمیزی توسط #نوافلاطونیان را در راستای انحرافات در صدر مسیحیت بنیان نهاد که در ادامه به آن میپردازیم.
@mesagh