بسم الله الرحمن الرحیم ....و روسفیدشان کردم، از بس که شعر از بر داشتم و جایزه هاي زیادي در مسابقه هاي گوناگونی که به هر مناسبت برگزار می شد، بدست آوردم، و بدین گونه هنگام بازگشت به وطنم، بیش از بیست آدرس از دوستان گوناگون و با ملیت های مختلف با خود داشتم. اقامت ما در عربستان بیست و پنج روز بود که بیشتر با علما ملاقات داشته و سخنرانیهایشان را می شنیدیم. و نتیجه این شد که به برخی از عقائد وهابیت تمایل پیدا کردم و آرزو می کردم مسلمانان دیگر نیز این عقیده ها را داشتند! و در آغاز، فکر می کردم که حتماً خداوند آنان را در میان دیگر بندگانش براي نگهبانی خانه اش برگزیده و آنها پاکترین و داناترین بندگان خدا بر روي زمین اند و خداوند آنها را با «نفت» بی نیاز ساخته تا بیشتر در خدمت حاجیان و مهمانان الهی باشند و براي سلامتی آنان وقت خود را صرف کنند! و هنگام بازگشت از سفر حج، لباس سعودي را با «عقال» پوشیده بودم و بی اختیار مواجه شدم با آن استقبال عظیمی که پدرم برایم فراهم آورده بود، چه اینکه بسیاري از مردم در فرودگاه منتظر قدومم بودند و پیشاپیش آنها رهبر طریقت عیساوي و رهبر تیجانی و رهبر قادریان با تار و طنبور به چشم می خوردند. مرا با هلهله و تکبیر در خیابانهاي شهر می گرداندند و به هر مسجدي که می رسیدیم، چند لحظه اي بر عتبۀ مسجد می ایستاندند تا مردم به دیدار و معانقه ام بشتابند بویژه پیرمردان و ریش سفیدان شهر که از شدت شوق دیدار خانۀ خدا و زیارت مرقد پیامبر اکرم «ص» ، مرا غرق بوسه می کردند، خصوصاً که تا آن روز هیچ حاجی به سن و سال من ندیده بودند و در«قفصه» چنین چیزي را سراغ نداشتند. شیرین ترین روزهاي عمرم را در آن ایام گذراندم؛ همواره شخصیت ها و بزرگان شهر به منزل ما می آمدند و تبریک می گفتند و برایم دعا می کردند و بسیاري از من می خواستند که «سوره فاتحه» و دعا در حضور پدرم بخوانم و من گاهی خجالت می کشیدم و گاهی هم تشویق می شدم. و یادم نمی رود که هر گاه زیارت کنندگان می رفتند، مادرم بخور می آورد و اسپند دود می کرد که مرا از دیدگان حسودان دور سازد و مکر شیاطین را برطرف نماید. پدرم سه شب متوالی به عنوان ولیمه به پیشگاه حضرت تیجانی،گوسفند سر می برید و مردم را اطعام می کرد، و مردم از هر مطلب کوچک و بزرگی از من می پرسیدند و معمولاً پاسخ هایم پر بود از تقدیر و احترام فوق العاده سعودی ها و خدمات آنان در نشر اسلام و یاري مسلمین!!!. مردم شهر مرا «حاجی» لقب دادند و از آن روز هر جا این نام برده می شد، ذهنها فقط متوجه من می گشت. و پس از آن پیوسته معروف تر و مشهور تر می شدم خصوصاً در میان افراد متدین مانند گروه «اخوان المسلمین» و من هم وظیفه خود می دانستم که به مسجدها سر بزنم و مردم را از بوسیدن ضریح ها و دست کشیدن بر چوبها منع کنم و آنان را با تمام توان قانع سازم که این کارها شرك است. و بدین سان فعالیت من بیشتر و بیشتر می شد تا آنجا که گاهی قبل از خطبه امام در روزهاي جمعه در مساجد، درس می دادم و از «مسجد ابویعقوب» به «مسجدبزرگ» منتقل می شدم، زیرا نماز در وقتهاي متفاوت در این مساجد برگزار می شد، مثلاً اگر در آن مسجد نمازظهر می خواندند، در مسجد دیگر نماز عصر در همان وقت خوانده می شد. و غالباً به مجالس درس دین روزهاي یکشنبه من، بیشتر شاگردان دبیرستانی می آمدند که من در آن دبیرستان، درس «تکنولوژي» و «مقدمات تکنیک» تدریس می کردم و از درس من خیلی خوششان می آمد و محبت و تقدیرشان نسبت به من افزون تر می گشت زیرا من از وقت خود بیشترین مایه را می گذاشتم که از افکار و اذهانشان، ابرهاي اندیشه هاي استادان فلسفه الحادي و مادي و مارکسیستی را بزدایم، و چه بسیار بودند اینان! به هر حال بچه ها با بی تابی منتظر وقت درسهاي دینی بودند و برخی از آنها به منزل، نزد من می آمدند و من هم براي اینکه خود را آماده پاسخگوئی کرده باشم،کتابهاي مذهبی زیادي خریده بودم و به خوبی مطالعه کرده بودم تا آمادگی لازم را براي پاسخ دادن به سئوالهاي گوناگون داشته باشم. و ضمناً در آن سالی که به حج رفتم، با ازدواجم، نیمی از دینم را نگه داشتم چرا که مادرم -خدایش رحمت کند-خیلی مایل بود پیش از مرگ، مرا داماد کند زیرا او تمام فرزندان شوهرش را بزرگ کرده بود و در مراسم ازدواجشان حاضر شده بود و اکنون تنها آرزویش این بود که دامادي مرا نیز جشن بگیرد و خداوند آرزویش را برآورده کرد و من دستورش را اطاعت کردم و با دختري که تا آن روز او را ندیده بودم، ازدواج کردم و مادرم نیز پس از حضور در جشن ولادت اولین و دومین پسرم، درگذشت در حالیکه از من راضی و خشنود بود و پدرم دو سال پیش از آن، بدرود حیات گفت در حالیکه حج خانۀ خدا را بجاي آورد و دو سال قبل از وفاتش، توبۀ کاملی انجام داد..... ادامه دارد....

📡📡📡 توضیحات کوتاه #مصباح درباره چند خبر کوتاه : ۱. رئیس‌جمهور کلمبیا: آمریکا درحال ویران کردن اقتصاد جهان است #گوستاوو_پترو، نخستین رئیس‌جمهور چپگرای تاریخ کلمبیا گفت که آمریکا تمام اقتصادهای جهان را نابود می‌کند تا بدون توجه به آنچه برای سایر کشورها رخ می‌دهد، از خود محافظت کند. مصباح ؛ آمریکا، خوی استکباری دارد و استمرار این خوی درنده ، در دست جادوی دلار است!برای نابودی خوی استکباری آمریکا باید ابزار استعماری آن را نابود کرد! ۲. عربستان سعودی فروش مشروبات الکلی در بعضی از فرودگاه‌های خود را مجاز می‌کند عربستان سعودی در نظر دارد فروش مشروبات الکلی را در مناطق معاف از گمرک Duty free فرودگاه‌های خود آزاد کند. این طرح قرار است در مرحله نخست شامل فروش محدود الکل برای مسافران ترانزیت بین‌المللی و تنها در چندین فرودگاه تعیین شده باشد. مصباح : اسلام وهابی، زاییده انگلیس و سکولار پایه است!....آزادی محدود مشروبات الکلی در راستای اصلاحات بن سلمان است! و این تازه شروع ماجراست!

#طنز_فاخر ...بای بای خانم نخست وزیر! ☺️ ....خانم #لیز_تراس ( Liz Truss ) از تراس نخست وزیری انگلستان لیز خورد!!😜😂....

#فازمتر #جوزف_برول ، رئیس اتحادیه اروپا، در سخنانی، خوی تکبر و تبختر اروپایی ها را روایت کرد! .....او اروپا را باغ سبزی دانست که توسط جنگل ( مابقی انسانها و کشورها) مورد حمله واقع می گیرد!!.... ....آری! بورل به خوبی خودخواهی، خود برتر بینی و نژادپرستی اروپایی ها را تبیین می‌کند و در واقع ، یک اعتراف رسمی از تشریح باطن اروپایی هاست! .... پایه های «بهشت شداد اروپایی ها، بر غارت دنیا در طول سه قرن استوار شده است!....آنها تلاش کرده اند تمدن اروپا را محور تمدن دنیا جانمایی کنند، اما سوابق سیاه و تاریک اروپا در برخورد با دنیا، باطن «خشک» و «بیابانی» این باغ به ظاهر سرسبز را نشان می دهد! .... و قرآن، چه خوب ، عاقبت این بهشت شداد را بیان می کند؛ «اَ لَمْ تَرَ کَیفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِعادٍ إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ الَّتِی لَمْ یخْلَقْ مِثْلُها فِی الْبِلادِ؛   آیا ندیدی پروردگارت با قوم عاد چه کرد؟ با آن شهر اِرَم و باعظمت عاد چه نمود؟ همان شهری که مانندش در شهرها آفریده نشده.»

مصباح بررسی می کند؛ #با_نویسندگان،#با_کارشناسان فتنه سلبریتی ها که بیشتر در فضای مجازی فعال بود، ویژگی های جدید و عجیبی داشت! از جمله لمپنی، هتاکی و بی اخلاقی!....رهبران این لشکر فیک و مجازی ، سلبریتی های بی سواد ، آدم های ناحسابی و شخصیت های کم مایه بودند!!...از نقاط هدف این جماعت، دانش آموزان دهه هشتادی بود! کسانی که با فضای مجازی بزرگ شده بودند و درک درستی از مسائل کلان و سیاست بین الملل ندارند!.....آنها قربانیانی بودند که احساساتشان در راه مطامع نامشروع عوضی های سیاسی به حراج گذاشته می شد!.....یکی از ترفندهای آنها، تجمعات اعتراضی در خارج از کشور و در کشورهای اروپایی بود تا اینگونه به جمهوری اسلامی فشار بیاورند!.....آنها در تجمعات از پیش تعیین شده آلمان هم حضوری پررنگی نداشتند! ( به نسبت جمعیت ایرانی مقیم ) و در واقع یک افتضاح سیاسی اتفاق افتاد!!!.... #محسن مقصودی در یک متن ، به این مهم اشاره می کند!؛ او می نویسد ؛ چرا افتضاح برلین مهم است؟ ‌ براندازان تازه فهمدیدند خیابان، فضای مجازی نیست که بشود با ‎لشکر رباتها و هشتک‌های فیک اکثریت شد. آنها حتی در اروپا هم در اقلیت محض‌اند. در کل اروپا با ۱/۲۰۰/۰۰۰ ایرانی فراخوان بدهی و به اندازه نصف استادیوم آزادی هم نیایند! ‌ ‏همیشه گفته‌ام اکثر ایرانیان خارج از کشور سرمایه ملی‌اند. بسیاری از آنها حتی اگر دل‌بسته جمهوری اسلامی نباشند،اما عاشق ایران‌اند. دلداده پرچم و خاک ‎ایران‌.حاضر نیستند با کفتارهای خارجی و منافقین و سلطنت‌طلب‌ها علیه کشورشان همراه شوند. مقابل توطئه تجزیه ایران می‌ایستند!!. افتضاح کاری براندازان و معاندین نظام پایانی ندارد! اما مهم ما هستیم که نباید در باور هیاهو ها و شانتاژها و عملیات فریب دشمنان ، دچار افتضاح شویم!!...