eitaa logo
مِـصـْღبـٰاحـُ الـْـهُــღدےٰٰ❣🇵🇸
312 دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
4.1هزار ویدیو
25 فایل
﷽ ~بِسمِ‌رَبِ‌الشُهدآ♥️••• تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران 🇮🇷❣️ هَـدَفِمونـ : رُوشــنـگَــری😊 کپی حلال❣️ آیدی خادمان: @Gangal_e_afra @khademehossein
مشاهده در ایتا
دانلود
✿❀بِسْـمِـ الرَّبِ الشُّہَــداءِ وَالصِّدیـقین ✿❀ ✿رمان واقعی ✿❀قسمت ۵۴ از ایوب بر می آید.... از او کمک میخواهم هست. فضای خانه را پر می کند. 🌟مادرش آمده بود خانه ما و چند روزی مانده بود.... برای برگشتنش پول نداشت. توی اتاق ایوب سرم را بالا گرفتم: _" را حفظ کن، هیچ پولی در خانه ندارم." دوستم آمد جلوی در اتاق: _"شهلا بیا این اتاق، یک چیزی پیدا کردم." آمده بود کمکم تا بخاری ها را جمع کنیم.شش ماهی بود که بخاری را تکان نداده بودیم. یک دسته اسکناس پیدا کرده بود. ایوب آبرویم را حفظ کرد. 🌟توی امتحان های کمکش کرد. 🌟برای که هدی از همان نوجوانیش داشت به خوابم می آمد و راهنمایی می کرد. 🌟حتی حواسش به محمد حسن هم بود. یک سینی درست کرده بودم تا محمد حسین شب جمعه ای ببرد مسجد، یادش رفت. صبح سینی را دادم به محمد حسن و گفتم بین همسایه ها بگرداند. وقتی برگشت حلوا ها نصف هم نشده بود. یک نگاهش به حلوا بود و یک نگاهش به من _ مامان می گذاری همه اش را خودم بخورم؟ + نه مادر جان، این ها برای بابا است که چهار تا نماز خوان بخورند و فاتحه اش را بفرستند. شانه اش را بالا انداخت: _ "خب مگر من چه ام است؟ خودم می خورم، خودم هم فاتحه اش را می خوانم." چهار زانو نشست وسط اتاق و همه حلوا ها را خورد. سینی خالی را آورد توی آشپزخانه: "مامان خیلی کم است. میروم برای بابا بخوانم. شب ایوب توی خواب سیب آبداری را گاز می زد و می خندید. ✨فاتحه و نمازهای محمد حسن به او رسیده بود✨ ادامه دارد...
✿❀بِسْـمِـ الرَّبِ الشُّہَــداءِ وَالصِّدیـقین ✿❀ ✿رمان واقعی ✿❀قسمت ۵۵ (قسمت آخر) از تهران تا تبریز خیلی راه است.... برای این که دلمان گرفت و هوایش را کردیم برویم سر مزارش.. سالی چند بار می رویم تبریز و همه روز را توی می مانیم. بچه ها جلوتر از من می روند...، ولی من هر بار دست و پایم می لرزد. 🌷اول سر مزار حسن می نشینم تا کمی آرام شوم. اما باز دلم شور می زند... انگار باز ایوب آمده باشد و بخواهیم کنیم که نکند چشم توی چشم هم شویم. ✨فکر می کنم چه جوری نگاهش کنم ؟ ✨چه بگویم؟ ✨از کجا شروع کنم؟ ✨✨ایوبم.......😭✨✨ +++++پایان+++++ التماس دعا یاعلی 😭 😭 ... 😭😭
خیلی خب زندگی سختِ ... قبول ! اما درمانِ سختی رها کردنِ ؟ جنگیدن راه حل بهتری نیست ؟ بلندشو ...
خدا گفته از تو حرکت ، از من برکت ! بسم‌الله ، بلندشو دست آرزوهاتو بگیر
منو‌‌از‌‌خودم‌بگیر خودتو‌‌از‌‌م‌نگیر(:
ܟ۬ߺ၄‌ࡄޯߊ‌ ࡃ̈̇ࡄࡐ߳ࡊ ࡏ ܩܫߺࡅࡄޯ၄‌ࡐ߳̈̇ࡅࡑ ܟߺࡅࡄܢߺ࡙ݍ߭ ߊ‌ࡄܝߺ̈ߺߺ♥️😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زجوانی‌تا‌پیری‌ لحظه‌ای‌به‌عشقم‌نسبت‌به‌شماشک‌نخواهم‌کرد❤️
در‌جآمعھ‌امروز‌ ڪسۍ‌بھ‌فڪر‌حجآب نیست‌‌:) اما‌شمآ‌بھ‌فڪر‌‌بآشیــــد‌و‌ زینبۍ برخورد‌ڪنید‌.🥀🙃
تنهاهنرِماسـت...؛ که‌مجنون‌ِحسینیم...:) !"؏"
9.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تا حالا فک کردید که چرا علی کریمی از خودش ویدیو نمیزاره.؟ _جواب واضحه ، چون بنده خدا اصن بلد نیست حرف بزنه...🚶‍♀😂