نماز شب ، نماز شب ، نماز شب ؛
کلید تمام عزتهاست . . !
- حاجقاسم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 #ریل | رهبر انقلاب، روز گذشته: دلسرد کردن مردم از انتخابات به ضرر کشور است. راهحل مشکلات کشور انتخابات است
خدایـــا... :)
همہۍنعمتــ هایتیڪطرف؛
نعمتاشڪِبرحسینـت،یڪطـرف!!!...:)!'
#تلنگرانه💡
شنیـده ام که این روزهاحال و هوای
جهاد دلترا زیـر و رو کـرده.
از دلتـنـگـی هایت بر روی
صـفحه ی کاغذدیده بودم...
از نوشته هایشهیدمشلب
دختران حواستان باشد 👌
حجاب حجاب حجاب
حواستان به،فضایمجازی باشد...📲
دخترانیرامیبینیمکهعکسهایشانرا
بانامحرمان به اشتراک میگذراند
من منظورم با همه نیست❌
من،همازفیسبوکاستفاده میکنم
اما تاکنونهمچین اتفاقاتی رخ نداده🙃...
دلنوشتههایترا خوانده اماما
آنلاینکهمیـشویهـشـدارهارا جدی بگیر
عکس پروفایلش را ک دیدی!!!
انگشتانترابرایتایپبهتبعیـدببر...✔️
مبادا پروفایلنامحرمرا مجـوز ورود بدانی🚫
هر چند اگرعکسشچادرخاکی
کوچه هایمدینه باشد...
بـرادرآرزویشهادتت،رابانامحرم قسمت نکن
آری درد ودل کردن تو را امیدوار میکند((:
اما یادت نرود این گفتگو تو را
از خاکسوریه و شام...به سواحل آنتالیا میکشاند..
رفتهرفتهآرزویشهادتت به رابطه ی پنهانی تبدیل میشود
اندک اندک جای عکس دوستان شهید
عکسنامحرمجایگزین میشود🚫
طرز فکرت عوض میشود
تا جایی ک میگویی↓✨
جهاد برای خودشان ما در داخل دفاع👊خواهیم کرد
،اگر دفاعی درکار باشد...
بـرادر هوشیار باش
دلـسـردشدنترااحساسمیکنی...✨
🚫فقطیادتباشد🚫
جلو جلو عواقبچتکردنت را ب تو یادآوریکردم
روزمحشرنگویی که ندانسته وارد پـرتـگاه شدم
من آنروز به آگاهیت شهادت میدهم یادت باشد
شیرینی شهادت که کمرنگ شود غلظتشهوت بالا میرود
راسـتی اولماجـرا را بـیـاد داری؟!
اولین پی ام ات سـلامخـواهـر بود...
از بعدیها دیگر نـمیـگـویـم 😔
فقطیکسوال
هنوزهمنامحــرمراخواهرصدامیزنی؟!
#هوشیارباشیم
شهدا شرمنده ایم🥀
😢😢
#پسرانہهاےآرام•🍃°
دو رکعت نماز بخوان و به خداوند عرض کن :
خدایا هرکس به من بدی کرده بخشیدم ، تو
هم مرا ببخش .
آن وقت ببین خدا با تو چه کار میکند :) !
- حاج اسماعیل دولابی
شکنجه و عدم رسیدگی به مجروحین باعث شهادت عده زیادی از غواصان مظلوم می شود
💠نیروهای بعثی هر مجروح که بیهوش می شد یا به خواب می رفت منتقل می کردند و انها را زنده زنده با دست ها و بعضاً با پاهای بسته شده در یک گور دسته جمعی دفن می کردند
💠پیکر مطهر این شهدا بعداز ۳۰سال توسط تیم تفحص کشف شد ،پیکر مطهر ۱۷۵شهیدغواص با دستان بسته در ۲۸اردیبهشت سال ۹۴در مراسمی با حضور همه مردم تشییع شد 🍃
💠ولی از هزاران غواص فقط این عده برگشتند و بقیه غواصان در دل آب یا دست دشمن ماندند
خدا رو قسم بدیم به مظلومیت و دسته های بسته این شهدای بزرگوار گره های ظهور امام زمان ما را باز کند 🤲
#شهدای_غواص
🌷شادی ارواح طیبه شهدا صلوات 🌷
خداوندا عمری را در معصیت تو سپری کردم و اکنون از محضر فضلت طلب رحمت و مغفرت میکنم :)
[ گوشهایازوصیتنامهشهیدخالقی ]
پیامبراکرم :
عمار؛
هروقتدیدیکه#علی؏
تنهابهراهیمیرودوهمهیمردم
بهراهیدیگر،تومردمراواگذار
ودرمسیریبروکهعلی؏میرود .. !
✨هُــــــوَالْمَـــــــحبــــــوب✨
🌷رمان عاشقانه، شهدایی و محتوایی
#هرچی_توبخوای
🌷قسمت ۸۸
_.... بالاخره یه تاکسی اومد که سه تا خانم سوارش بودن.دو تا خانم بدحجاب عقب و یه دختر خانم محجبه جلو نشسته بود...
خیلی عجله داشتم ولی مردد بودم سوار بشم یا نه..در جلوی تاکسی باز شد و دخترخانم محجبه پیاده شد.بدون اینکه به من نگاه کنه گفت:
_شما بفرمایید جلو بشینید،من میرم عقب.
تشکر کردم و نشستم.
یه کم جلو تر دو تا خانم پیاده شدن و یه پسر بی ادب سوار شد.من از اینکه اون پسره کنار اون دختر نشست خیلی ناراحت شدم.به اون دختر نگاه کردم از شیشه ی کنارش بیرون رو نگاه میکرد.صورتش رو کامل برگردونده بود.خیلی نگذشت که شیطنت پسره شروع شد..صداش میکرد. دختره اول جوابشو نمیداد.ولی پسره دست بردار نبود.دختره بدون اینکه نگاهش کنه قاطع بهش گفت:
_کاری به من نداشته باش.
اما پسره پرروتر شد و خواست چادرش رو از سرش برداره،دختره هم ضربه ای بهش زد که در باز شد و پسره از ماشین در حال حرکت افتاد پایین.سرعت ماشین زیاد نبود و راننده هم سریع ترمز کرد.پسره چیزیش نشد ولی کارد میزدی خونش در نمیومد. چاقو شو درآورد که به دختره حمله کنه، سریع پیاده شدم که نذارم، اونم چاقو رو تو دستم فرو کرد.منم محکم به صورت پسره مشت زدم و اونم فرار کرد.راننده تاکسی و اون دختر منو بردن بیمارستان.دستم بخیه خورد.بخیه زدن دستم که تموم شد دختره اومد تو اتاق.ازم تشکر کرد.گفت
_هزینه ی بیمارستان رو پرداخت کردم که شما متضرر نشید ولی برای دردی که تحمل کردید و دردی که بعد از این تحمل میکنید من نمیتونم کاری کنم.امیدوارم خدا براتون جبران کنه.
تمام مدتی که حرف میزد به دیوار نگاه میکرد. حتی یکبار هم به من نگاه نکرد. خداحافظی کرد و رفت.... همونجوری که میرفت قلب منم با خودش برد.از خدا میخواستم که برگرده ولی...برنگشت.دیگه دستم درد نمیکرد. قلبم اونقدر داغ بود که هیچ دردی رو حس نمیکردم.از اون روز تا سه ماه هر روز اون مسیر رو همون ساعت میرفتم تا شاید ببینمش.ولی دیگه ندیدمش. همیشه دعا میکردم و از خدا میخواستم که یه بار دیگه ببینمش...مادرم مدام میگفت ازدواج کن ولی دلم پیش کسی بود که حتی اسمش هم نمیدونستم.. سالها گذشت ولی حس من نسبت به اون دختر کم نمیشد که بماند وقتی دخترهای بدحجاب و بی حیا رو میدیدم عشقم پررنگ تر هم میشد.
تمام مدتی که وحید حرف میزد چشمش به فرش وسط هال بود....ولی من با تعجب نگاهش میکردم.نمیدونم بقیه چکار میکردن ولی من محو چهره و حرفهای وحید بودم. اصلا نمیتونستم باور کنم.
-سه سال بعد اون ماجرا با پسری آشنا شدم...که بهم گفت دختری بهش گفته،..
دختری که به نامحرم نگاه بیجا نمیکنه لایق این هست که با کسی ازدواج کنه که اون هم به نامحرم نگاه نمیکنه از اون به بعد #تصمیم گرفتم به هیچ نامحرمی #نگاه_بیجا نکنم تا #لایق دختر معشوقم بشم.دو سال دیگه هم گذشت... یه روز تو خیابان تصادف شده بود.پسر یه آدم کله گنده به ماشین دختر محجبه ای زده بود.با اینکه مقصر بود زیر بار نمیرفت و میگفت دختره مقصره...دختره هم کوتاه نمیومد. میگفت باید پلیس بیاد و مقصر معلوم بشه و عذرخواهی کنه. بالاخره بعد نیم ساعت کشمکش پسره با اون غرورش رفت پیش دختره و اعتراف کرد مقصره و عذرخواهی کرد.اون دختر....معشوق من بود.تعقیبش کردم.حال عجیبی داشتم.از اینکه پیداش کرده بودم اونقدر خوشحال بودم که صدای ضربان قلبم رو میشنیدم.اما بعد از یک ساعت رانندگی وقتی دختره پیاده شد و رفت تو خونه شون خشکم زد.دختری که عاشقش بودم و پنج سال منتظرش بودم و کلی برای پیدا کردنش نذر و نیاز کرده بودم وارد خونه پدر صمیمی ترین دوستم، محمد، شده بود... بدتر از اینکه فهمیدم خواهر دوستمه این بود که متوجه شدم همسر دوستم هم بوده.تا مدت ها حال بدی داشتم. نمیدونستم باید چکار کنم.تا اینکه بعد شش ماه رفتم خاستگاری.... ولی سخت تر از همه ی اونا این بود که.....
ادامه دارد..
🌷🌷🌷💓💓🌷🌷🌷