- گفته بودم امروز قراره چند تا خبر از کتاب های محبوب بذارم نه؟! اول از همه مجموعه ی بازی های میراث، انتشارات نون جلد سومش رو ترجمه کرده و ممکنه توی همین پاییز چاپ بشه؛ نشر آذرباد هم جلد چهارمش رو احتمالا ترجمه کنه. کتاب سه شنبه گذشت قراره جلد دومش از انتشارات مجازی با نام دوشنبه ی دلگیر منتشر بشه. همچنین نشر مجازی چند تا کتاب آماده داره که قراره چاپ بکنه مثل دختر بد خوب از آلیس فینی. جلد دوم کتابِ فابل ترجمه شده و مجوز گرفته ولی معلوم نیست نشر مجازی کِی منتشرش کنه. انتشارات کوله پشتی احتمالا دو تا کتاب دیگه از فریدا مک فادن داره که قراره منتشر کنه. انتشارات مجازی قراره جلد اول کتاب جنگ تریاک رو منتشر کنه. همچنین جلد بعدی خردم کن از نشر مجازی-پریان ممکنه تا آخر پاییز منتشر بشه. جلد سوم تاجدوقلوها و جلد سوم دختر مهتاب از نشر مجازی هم در دست ترجمه هستند. انتشارات باژ جلد دوم شهر هلالی رو عید چاپ میکنه و نشر آذرباد جلد سوم شهر هلالی رو به زودی. کتاب محبوب - بِلادونا - که ترجمه ای ازش موجود نیست توسط نشر آذرباد ترجمه شده و قراره منتشر بشه. جلد دوم روزگار یک دلشکسته از آذرباد هم قراره منتشر بشه به زودی. جلد سوم مه زاد از نشر هوپا کمتر از یک ماه دیگه ممکنه چاپ بشه و جلد سوم عصیانگران از نشر هوپا اوایل سال ۱۴۰۴ منتشر میشه. جلد دوم اخگریدرخاکستر هم از نشر مجازی-ایرانبان احتمالا تا انتهای پاییز منتشر بشه. خلاصه که اینا قطعی نیستن ولی احتمالشون بالاست و از منبع موثق پیدا کردم؛ منتظر باشید:^)🤌🏻🤎
-
کِنا رووان پس از قتلِ نامزدش در تصادف، پنج سال را در زندان سپری کرد. پنج سال دور از دخترِ پنج ساله اش؛ تنها یادگاری از عزیزترین فرد در زندگی اش، کسی که خودش او را کشت! اما ناخواسته و در زمان دفاع از خود انقدر غمگین و افسرده بود که هیچ حرفی نزد و به زندان رفت🥀.
-
-
حالا او به شهر قبلی اش بازگشته و به هزار زحمت خانه ای اجاره کرده و کاری پیدا کرده تا بتواند حضانت دخترش را از پدر و مادر نامزد مرده اش پس بگیرد، از آن هایی که هیچوقت او را برای کاری که کرد نبخشیدند.
-
-
در این راه با لجر آشنا می شود، کافه داری که تنها رابط مستقیم به دخترش است، دختری که حتی مادرش را یک بار هم ندیده! اما بعد از مدتی کنا متوجه می شود لجر را میشناسد؛ او یکی از همان افرادی است که کنا را هیچوقت نمی بخشد، اما با گذشت زمان و تعریف داستان کنا از روایت مرگ نامزدش شاید حتی او را ببخشید و شاید...
-
-
آیا کِنا میتواند ماجرای واقعیِ تصادف خود و نامزدش را برای پدر و مادر نامزدش اسکاتی تعریف کند؟! آیا آنها و لجر کنا را می بخشند؟! او میتواند بعد از پنج سال دخترش را ببیند و با او زندگی کند؟! یا شاید بعضی از زندگی ها محکوم به غم ابدی باشند!❤️🩹
-