-
کِنا رووان پس از قتلِ نامزدش در تصادف، پنج سال را در زندان سپری کرد. پنج سال دور از دخترِ پنج ساله اش؛ تنها یادگاری از عزیزترین فرد در زندگی اش، کسی که خودش او را کشت! اما ناخواسته و در زمان دفاع از خود انقدر غمگین و افسرده بود که هیچ حرفی نزد و به زندان رفت🥀.
-
-
حالا او به شهر قبلی اش بازگشته و به هزار زحمت خانه ای اجاره کرده و کاری پیدا کرده تا بتواند حضانت دخترش را از پدر و مادر نامزد مرده اش پس بگیرد، از آن هایی که هیچوقت او را برای کاری که کرد نبخشیدند.
-
-
در این راه با لجر آشنا می شود، کافه داری که تنها رابط مستقیم به دخترش است، دختری که حتی مادرش را یک بار هم ندیده! اما بعد از مدتی کنا متوجه می شود لجر را میشناسد؛ او یکی از همان افرادی است که کنا را هیچوقت نمی بخشد، اما با گذشت زمان و تعریف داستان کنا از روایت مرگ نامزدش شاید حتی او را ببخشید و شاید...
-
-
آیا کِنا میتواند ماجرای واقعیِ تصادف خود و نامزدش را برای پدر و مادر نامزدش اسکاتی تعریف کند؟! آیا آنها و لجر کنا را می بخشند؟! او میتواند بعد از پنج سال دخترش را ببیند و با او زندگی کند؟! یا شاید بعضی از زندگی ها محکوم به غم ابدی باشند!❤️🩹
-
༄مِشکآلیس
- کتابِ زیبا و غمگینِ 'یاد او' رو میتونید از انتشارات مجازی یا آموت مطالعه کنید☕️.
نظر من درمورد کتابِ یاد او: خب من این کتابو خیلی دوست دارم؛ خیلی کتاب زیباییه، از اون کتابها که هم باهاش غم رو تجربه میکنی هم شادی. خودم که خیلی باهاش اشک ریختم. به نظر من قلم نویسنده قویه و داستان رو خیلی جذاب مینوسه. البته کالینهوور از اون نویسنده هاست که خیلی نظر منفی و مثبت داره. یاداو خیلی کتاب آموزنده ایه و خیلی چیز ها رو میشه ازش یاد گرفت، مثلا بخشش رو. این کتاب از اون کتاب هاییه که توی قلبم جا دار و باهاشون زندگی کردم و احساساتمو لای صفحاتش جا گذاشتم. نمیخوام نظر طولانی بشه پس همینقدر که بهتون پیشنهاد میدم حتما این کتاب رو بخونید:^))
#ادمینمآلیس - #نظرات