eitaa logo
♥مشکات♥
173 دنبال‌کننده
14.1هزار عکس
8.7هزار ویدیو
148 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از لحظه‌ای باشهدا
4.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بر خوان غم، چو عالمیان را صَلا زدند اول صلا به سلسله‌ى انبیا زدند نوبت به اولیا چو رسید، آسمان طپید زآن ضربتى كه بر سر شیر خدا زدند آن در كه جبرئیل امین بود خادمش اهل ستم به پهلوى "خیرالنّسا" زدند بس آتشى ز اخگر الماس ریزه‌ها افروختند و در جگر مجتبى زدند وآنگه سُرادِقى كه ملك محرمش نبود كندند از مدینه و در كربلا زدند 🎙محمود کریمی در حرم امام رضا(ع) ای با شهدا @lahzaei_ba_sh
⚫️ آیا میدونید چرا بعد از مجلس #روضه و #عزا ی اباعبدالله الحسین(ع) اکثر مردم حال خوبی دارند؟ #عزاداری #غم #افسردگی #محرم #ماه_محرم #شادی #اعتدال #طبیعت #اشک #اشک_شوق #عشق @jaryan_s
🔴 توصیه مهم #رهبر انقلاب خطاب به #هیئت های #عزاداری.. #صدا #سروصدا #مراسم #حسینیه #عزا #روضه #مداح #مداحی #نوحه 🆔 @Shahid_Alamdar ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
هدایت شده از جهش ایران
3.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 هر کی تونست این کلیپ رو تا آخرش نگاه کنه و گریه نکنه شاهکار کرده 😭😭 سنگدل ترین آدم دلش میریزه پای این کلیپ ...😔 شما حضرت رقیه رو می شناسی؟😔 #ماه_محرم #حسین #مداحی #روضه #کلیپ #دختران_انقلاب #محرمی #یا_رقیه_بنت_الحسین http://eitaa.com/joinchat/1845100544Cb116997b6c
┄┅═✼✿‍✵✿‍✵✿‍✼═┅┄ 💠 • ° •🔸 ◎﷽◎ 🔸• ° • 💠 °❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀° آقای علی اکبر کوثری از روضه خوان های قدیم قم و از پیر مخلص اباعبدلله علیه‌السلام در عاشورای یک سالی به یکی از مساجد قم برای روضه‌خوانی تشریف می‌برند. آن محله به رسم کودکانهٔ خود بازی می‌کردند و به جهت تقلید از بزرگترها، با مشکی و مقنعه‌های مشکی مادرانشان حسینیه و تکیه کودکانه و کوچکی در عالم کودکی، در گوشه‌ای از محله برای خودشان درست کرده بودند. مرحوم سید علی اکبر می‌گوید بعد از جلسه آمدم از درب مسجد بیرون بیایم یکی از بچه‌های محله آمد جلو و گفت آقای کوثری برای ما هم روضه می‌خوانی؟ گفتم: دخترم روز عاشوراست و من تا مجالس مختلفی وعده کرده‌ام و چون قول دادم باید عجله کنم ڪه تأخیری در حضورم نداشته باشم. هر چه کرد توجهی نکردم تا عبای مرا گرفت و با #:چشمان گریان گفت مگه ما دل نداریم!؟ چه بین مجلس ما و بزرگترها هست؟ می‌گوید پیش خودم گفتم دل این کودک رو نشکنم و کردم و به دنبالش با عجله رفتم تا رسیدیم. کوچک و محقری بود ڪه به اندازه سه تا نفر بچه بیشتر داخلش جا نمی‌شدند. سر خم کردم و وارد حسینیه کوچک روی محله نشستم و بچه‌های قد و نیم قد روی خاک دور و اطرافم نشستند. محضر ارباب عالم حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام عرضه کردم اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا اَباعَبدالله... دو جمله خواندم و یک بیت شعر از آب هم مضایقه کردند کوفیان... دعایی کردم و آمدم بلند بشوم با عجله بروم ڪه یکی از بچه‌ها گفت تا روضه را نخورید امکان ندارد بزاریم بروی رفت و در یکی از پلاستیکی بچه‌گانشون برایم چای ریخت، سرد ڪه رنگ خوبی هم نداشت با بی‌میلی و اکراه استکان را آوردم بالا و برای اینکه بچه‌ها ناراحت نشوند بی سر و صدا از سر ریختم روی زمین و بلند شدم و رفتم عاشورا، شب شام غریبان امام حسین خسته و کوفته آمدم منزل و از شدت فوراً به خواب رفتم. وجود حضرت زهرا صدیقه کبری در عالم رؤیا بالای سرم آمدند طوری ڪه متوجه حضور ایشان شدم به من فرمود: آسید علی اکبر مجالس روضه امروز نیست. گفتم چرا خانوم جان!!! فرمود: خالص برای ما نبود برای احترام به صاحبان مجالس و نیات دیگری روضه خواندی فقط یک مجلس بود ڪه از تو قبول شد و ما خودمان در آنجا داشتیم، و آن روضه‌ای بود ڪه برای آن تا بچه کوچک دور از ریا و خالص گوشهٔ محله خواندی.... آسید علی اکبر ما از تو و خورده‌ای داریم! گفتم جانم خانوم، بفرمائید چه از من سر زده؟ خانوم حضرت زهرا سلام الله علیها با اشاره فرمودند: آن را من با دست خودم ریخته بودم چرا روی زمین ریختی!!؟ می‌گوید از خواب بیدار شدم و از آن روز فهمیدم ڪه و عنایت آنها به مجالس با اخلاص و بی‌ریاست و بعد از آن هر کوچک و بی‌بضاعتی بود قبول می‌کردم و اندک و پاکتی ڪه از آنها عاید و حاصلم می‌شد، برکتی فراوان داشت و برای همهٔ و مخارجم کافی بود. بنازم بہ بزم محبت ڪه در آن گدایی و شاهی برابر نشیند... ✍برگرفته از خاطرات آن مرحوم ‌‌〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰