eitaa logo
فرهنگی قرآنی مدرسه مشکات
378 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
995 ویدیو
68 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: انفال شماره آیه:《۷۰》 : يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِّمَن فِي أَيْدِيكُم مِّنَ الْأَسْرَىٰ إِن يَعْلَمِ اللَّهُ فِي قُلُوبِكُمْ خَيْرًا يُؤْتِكُمْ خَيْرًا مِّمَّا أُخِذَ مِنكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ : اى پیامبر! به کسانى که در دست شما اسیرند بگو: «اگر خداوند، خیرى در دلهاى شما ببیند، (و نیّات پاکى داشته باشید،) بهتر از آنچه از شما گرفته شده به شما می دهد و شما را می بخشد. و خداوند آمرزنده و مهربان است.» و شما را مى بخشد. و خداوند. : مسأله مهم دیگرى که در مورد اسیران جنگى وجود دارد موضوع اصلاح، تربیت و هدایت آنها است، این موضوع در مکتب هاى مادى ممکن است مطرح نباشد، ولى در جهادى که براى آزادى و اصلاح انسان ها و تعمیم حق و عدالت صورت مى گیرد، حتماً مطرح است. لذا در چهارمین آیه مورد بحث به پیامبر(صلى الله علیه وآله) دستور مى دهد که اسیران را با بیان دلگرم کننده اى به سوى ایمان و اصلاح روش خود دعوت و تشویق کند. مى فرماید: اى پیامبر! به اسیرانى که در دست شما هستند بگو: اگر خداوند در دل هاى شما خیر و نیکى بداند بهتر از آنچه از شما گرفته شده، به شما مى بخشد (یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِمَنْ فی أَیْدیکُمْ مِنَ الأَسْرى إِنْ یَعْلَمِ اللّهُ فی قُلُوبِکُمْ خَیْراً یُؤْتِکُمْ خَیْراً مِمّا أُخِذَ مِنْکُمْ). منظور از کلمه خَیْراً در جمله إِنْ یَعْلَمِ اللّهُ فی قُلُوبِکُمْ خَیْراً همان ایمان و پذیرش اسلام است و منظور از خَیْراً در جمله بعد، پاداش هاى مادى و معنوى است که در سایه اسلام و ایمان عاید آنها مى شود، و به مراتب بالاتر از مبلغى است که به عنوان فِداء پرداخته اند. علاوه بر این پاداش ها، لطف دیگرى نیز درباره شما کرده و گناهانى را که در سابق و قبل از پذیرش اسلام مرتکب شدید، مى بخشد، و خداوند آمرزنده و مهربان است (وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ). ✍تهیه و تنظیم : استاد عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: انفال شماره آیه:《۷۱》 : وَ إِن يُرِيدُوا خِيَانَتَكَ فَقَدْ خَانُوا اللَّهَ مِن قَبْلُ فَأَمْكَنَ مِنْهُمْ ۗ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ : امّا اگر بخواهند به تو خیانت کنند، (تازگى ندارد) آنها پیش از این (نیز) به خدا خیانت کردند. و خداوند (شما را) بر آنها پیروز کرد. خداوند دانا و حکیم است. : و از آنجا که ممکن بود بعضى از اسیران از این برنامه سوء استفاده کنند و با اظهار اسلام به قصد خیانت و انتقامجوئى در صفوف مسلمانان در آیند، در این آیه، هم به آنها اخطار مى کند، و هم به مسلمانان هشدار مى دهد، مى‌فرماید: و اگر بخواهند به تو خیانت کنند چیز تازه اى نیست، آنها پیش از این هم به خدا خیانت کردند (وَ إِنْ یُریدُوا خِیانَتَکَ فَقَدْ خانُوا اللّهَ مِنْ قَبْلُ). چه خیانتى از این بالاتر که نداى فطرت را نشنیده گرفته و حکم عقل را پشت سر انداختند، و براى خدا شریک و شبیه قائل شدند، و آئین خرافى بت پرستى را جانشین توحید ساختند. ولى اینها نباید فراموش کنند که: خداوند تو و یارانت را بر آنها پیروز کرد. (فَأَمْکَنَ مِنْهُمْ). در آینده نیز اگر راه خیانت را بپویند به پیروزى نخواهند رسید، باز هم گرفتار شکست خواهند شد. خداوند از نیات آنها آگاه است و دستوراتى را که درباره اسیران داده است بر طبق حکمت مى باشد، زیرا خداوند علیم و حکیم است(وَ اللّهُ عَلیمٌ حَکیمٌ). در تفسیرهاى شیعه و اهل سنت، در ذیل این آیه و آیه قبل، نقل شده که: گروهى از انصار از پیامبر(صلى الله علیه وآله) اجازه خواستند از عباس عموى پیامبر(صلى الله علیه وآله) که در میان اسیران بدر بود ـ به احترام آن حضرت ـ فدیه گرفته نشود، ولى پیامبر(صلى الله علیه وآله)فرمود: وَ اللّهِ لا تَذَرُونَ مِنْهُ دِرْهَماً: به خدا سوگند، حتى از یک درهم آن نیز صرف نظر نکنید. (اگر گرفتن فداء قانون خدا است باید درباره همه ـ حتى عموى من ـ اجرا شود، و فرقى میان او و سایرین نباشد). پیامبر(صلى الله علیه وآله) به عباس فرمود: از طرف خودت و فرزند برادرت (عقیل بن أبى طالب) باید فداء دهى. عباس (که علاقه خاصى به مال داشت) گفت: اى محمّد! مى خواهى مرا چنان فقیر کنى که دست پیش روى طایفه قریش دراز کنم؟! پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: از همان ذخیره اى که نزد همسرت ام الفضل گذاردى و گفتى: اگر من در میدان جنگ کشته شدم، این مال را مخارج خود و فرزندانت قرار ده، فدیه را بپرداز! عباس از این موضوع سخت در تعجب فرو رفت. گفت: چه کسى این خبر را به تو داده؟(در حالى که کاملاً محرمانه بوده است). پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: جبرئیل از طرف خداوند. عباس گفت: سوگند به کسى که محمّد (صلى الله علیه وآله) به آن سوگند یاد مى کند، هیچ کس جز من و همسرم از این راز آگاهى نداشت، سپس گفت: أَشْهَدُ أَنَّک رَسُولُ اللّهِ و مسلمان شد. همه اسیران بدر ، پس از آزادى به مکّه باز گشتند، جز عباس ، عقیل و نَوفل که قبول اسلام کردند، در مدینه ماندند، و آیات فوق اشاره به وضع آنها مى کند. در مورد اسلام آوردن عباس در بعضى از تواریخ چنین آمده که: پس از قبول اسلام به مکّه بازگشته، پیامبر(صلى الله علیه وآله) را به وسیله نامه از توطئه هاى مشرکان آگاه مى‌ساخت سپس قبل از سال هشتم هجرت (سال فتح مکّه ) به مدینه هجرت نمود. در کتاب قرب الاسناد از امام باقر(علیه السلام) از پدرش امام سجاد(علیه السلام) چنین نقل شده: روزى اموال قابل ملاحظه اى نزد پیامبر(صلى الله علیه وآله) آوردند، پیامبر(صلى الله علیه وآله) رو به عباس کرده، فرمود: عبایت را بگشا، و قسمتى از این مال را برگیر. عباس چنین کرد، سپس پیغمبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: این از همان است که خداوند فرموده، و آیه یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِمَنْ فی أَیْدیکُمْ... را تلاوت کرد. اشاره به این که وعده خدا راجع به جبران اموالى که از شما گرفته شده هم اکنون عملى شد. و از این حدیث معلوم مى شود پیامبر(صلى الله علیه وآله) در صدد بود اسیرانى را که اسلام آوردند به نحو احسن تشویق و اموالى را که پرداخته اند به طرز بهترى جبران کند. ✍تهیه و تنظیم : استاد عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: انفال شماره آیه:《۷۲》 : إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ هَاجَرُوا وَ جَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوا وَّ نَصَرُوا أُولَٰئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ ۚ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يُهَاجِرُوا مَا لَكُم مِّن وَلَايَتِهِم مِّن شَيْءٍ حَتَّىٰ يُهَاجِرُوا ۚ وَ إِنِ اسْتَنصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ إِلَّا عَلَىٰ قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُم مِّيثَاقٌ ۗ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ : کسانى که ایمان آوردند و هجرت نمودند و با مال و جان خود در راه خدا جهاد کردند، و کسانى که (به مؤمنان مهاجر) پناه دادند و یارى نمودند، آنها پشتیبان یکدیگرند. و آنها که ایمان آوردند و مهاجرت نکردند، هیچ گونه ولایتى [= تعهّدى ] در برابر آنها ندارید تا هجرت کنند. و (تنها) اگر در (حفظ) دین (خود) از شما یارى طلبند، بر شماست که آنها را یارى کنید، جز بر ضدّ گروهى که میان شما و آنها، پیمان (ترک مخاصمه) است. و خداوند به آنچه انجام مى دهید، بیناست. : چهار گروه مختلف این آیه و آیات بعد، که آخرین فصل سوره انفال است، بحثى را درباره مهاجرین ، انصار و گروه هاى دیگر مسلمین و ارزش وجودى هر یک از آنان، مطرح کرده و بحث هاى گذشته پیرامون جهاد و مجاهدان را بدین وسیله تکمیل مى کند. به تعبیر دیگر: در این آیات، نظام جامعه اسلامى از نظر پیوندهاى مختلف بیان شده است; زیرا برنامه جنگ و صلح مانند سایر برنامه هاى عمومى بدون در نظر گرفتن یک پیوند صحیح اجتماعى ممکن نیست. در این آیات سخن از پنج گروه، که چهار گروه آن از مسلمانان و یک گروه از غیر مسلمانانند به میان آمده است. آن چهار گروه عبارتند از: 1⃣مهاجران نخستین 2⃣انصار و یاران مدینه 3⃣آنها که ایمان آوردند ولى مهاجرت نکردند. 4⃣آنها که بعداً ایمان آوردند و به مهاجران پیوستند. در این آیه مورد، مى فرماید: کسانى که ایمان آوردند و مهاجرت کردند و با اموال و جان هاى خود در راه خدا جهاد نمودند و کسانى که پناه دادند و یارى کردند، اولیاء، هم پیمان و مدافعان یکدیگرند(إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فی سَبیلِ اللّهِ وَ الَّذینَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِکَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْض). در این قسمت از آیه، اشاره به دو گروه اول و دوم شده است، یعنى: 1⃣مؤمنانى که در مکّه ایمان آورده بودند و پس از آن به مدینه هجرت کردند. 2⃣مؤمنانى که در مدینه به پیامبر ایمان آوردند و به یارى و حمایت او و مهاجران برخاستند. آنها را اولیاء، حامیان و متعهدان در برابر یکدیگر معرفى مى کند. جالب توجه این که براى گروه نخست، چهار صفت بیان کرده: 1⃣ایمان 2⃣هجرت 3⃣جهاد مالى و اقتصادى (از طریق صرف نظر کردن از اموال خود در مکّه و یا صرف کردن از اموال خویش در غزوه بدر و مانند آن) 4⃣جهاد با خون و جان خویش در راه خدا. و در مورد انصار دو صفت ذکر شده: 1⃣نخست ایواء (پناه دادن) 2⃣دوم نصرت (یارى کردن). و با ذکر جمله بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْض همه را در برابر یکدیگر متعهد و مسئول مى داند. در حقیقت این دو گروه، در بافت جامعه اسلامى یکى به منزله تار و دیگرى به منزله پود بود و هیچ کدام از دیگرى بى نیاز نبود.
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: انفال شماره آیه:《۷۳》 : وَالَّذِينَ كَفَرُوا بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ ۚ إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَكُن فِتْنَةٌ فِي الْأَرْضِ وَ فَسَادٌ كَبِيرٌ : کسانى که کافر شدند، اولیا و پشتیبان یکدیگرند. اگر این (دستور) را انجام ندهید، فتنه و فساد عظیمى در زمین روى مى دهد. در این آیه به نقطه مقابل جامعه اسلامى، یعنى جامعه کفر و دشمنان اسلام اشاره کرده، مى فرماید: آنها که کافر شدند بعضى اولیاى بعضى دیگرند(وَ الَّذینَ کَفَرُوا بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْض). یعنى، پیوند آنها تنها با خودشان است، و شما حق ندارید با آنها پیوندى داشته باشید، و از آنها حمایت کنید و یا آنها را به حمایت خود دعوت نمائید، نه به آنها پناه دهید و نه از آنها پناه بخواهید. به طور خلاصه، نه آنها در تار و پود جامعه اسلامى داخل باشند، و نه شما در تار و پود جامعه آنها. سپس به مسلمانان هشدار مى دهد: اگر این دستور مهم اسلامى را انجام ندهید (و آن را نادیده بگیرید) فتنه و فساد عظیمى در زمین و در محیط جامعه شما به وجود خواهد آمد (إِلاّ تَفْعَلُوهُ تَکُنْ فِتْنَةٌ فِی الأَرْضِ وَ فَسادٌ کَبیرٌ). چه فتنه و فسادى از این بالاتر که خطوط پیروزى شما محو مى گردد و دسائس دشمنان در جامعه شما کارگر مى شود، و نقشه هاى شوم آنها در راه برانداختن آئین حق و عدالت از نو جان مى گیرد. ✍تهیه و تنظیم : استاد عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: انفال شماره آیه:《۷۴》 : وَالَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَ جَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوا وَّ نَصَرُوا أُولَٰئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا ۚ لَّهُم مَّغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَرِيمٌ : و کسانى که ایمان آوردند و هجرت نمودند و در راه خدا جهاد کردند، و کسانى که (به آنها) پناه دادند و یارى نمودند، آنان مؤمنان حقیقى اند برای آنها.آمرزش (و رحمت خدا) و روزىِ با ارزشى است. : در سومین آیه مورد بحث، بار دیگر روى اهمیت مقام مهاجران، انصار، موقعیت، تأثیر و نفوذ آنها در پیشبرد اهداف جامعه اسلامى تکیه کرده و از آنها به این گونه تقدیر مى کند: آنها که ایمان آوردند و هجرت کردند و در راه خدا جهاد نمودند و آنها که پناه دادند و یارى کردند، مؤمنان حقیقى و راستین هستند (وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فی سَبیلِ اللّهِ وَ الَّذینَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقّاً). زیرا در روزهاى سخت و دشوار و ایام غربت و تنهائى اسلام، هر یک به نوعى به یارى آئین خدا و پیامبر(صلى الله علیه وآله) شتافتند. آنها به خاطر این فداکارى هاى بزرگ، آمرزش و روزى شایسته اى خواهند داشت (لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَریمٌ). هم در پیشگاه خدا و جهان دیگر از مواهب بزرگى برخوردارند و هم بهره اى شایسته از عظمت، سربلندى، پیروزى، امنیت و آرامش در این جهان خواهند داشت. ✍تهیه و تنظیم : استاد عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: انفال شماره آیه:《۷۵》 : وَالَّذِينَ آمَنُوا مِن بَعْدُ وَ هَاجَرُوا وَ جَاهَدُوا مَعَكُمْ فَأُولَٰئِكَ مِنكُمْ ۚ وَ أُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَىٰ بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ : و کسانى که بعداً ایمان آوردند و هجرت کردند و همراه شما جهاد نمودند، . و خویشاوندان نسبت به یکدیگر، در احکامى که خدا مقرّر داشته، (از دیگران) سزاوارترند. خداوند به هر چیزى داناست. در آخرین آیه، به چهارمین گروه مسلمانان، یعنى مهاجران بعدى اشاره کرده، مى فرماید: آنها که بعد از این ایمان بیاورند و هجرت کنند و با شما در جهاد شرکت جویند، آنها نیز از شمایند (وَ الَّذینَ آمَنُوا مِنْ بَعْدُ وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا مَعَکُمْ فَأُولئِکَ مِنْکُمْ). یعنى، جامعه اسلامى یک جامعه مدار بسته و انحصارى نیست، بلکه درهایش به سوى همه مؤمنان، مهاجران و مجاهدان آینده نیز گشوده است، هر چند مهاجران نخستین مقام و منزله خاصى دارند. ولى این برترى به آن معنى نیست که مؤمنان و مهاجران آینده که در زمان نفوذ و پیشرفت اسلام به آن گرویدند و به سوى آن آمدند، جزء بافت جامعه اسلامى نباشند. و در پایان آیه اشاره به ولایت و اولویت خویشاوندان نسبت به یکدیگر کرده، مى فرماید: خویشاوندان (نیز) نسبت به یکدیگر و در احکامى که خداوند بر بندگانش مقرر داشته، اولویت دارند (وَ أُولُوا الأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْض فی کِتابِ اللّهِ). در حقیقت در آیات گذشته، سخن از ولایت و اولویت عمومى مسلمانان نسبت به یکدیگر بود، و در این آیه تأکید مى کند که این ولایت و اولویت در مورد خویشاوندان به صورت قوى تر و جامع ترى است; زیرا خویشاوندان مسلمان علاوه بر ولایت ایمان و هجرت، ولایت خویشاوندى نیز دارند. به همین جهت آنها از یکدیگر ارث مى برند، در حالى که غیر خویشاوندان از یکدیگر ارث نمى برند. بنابراین، آیه اخیر، تنها حکم ارث را بیان نمى کند، بلکه معنى وسیعى دارد که ارث هم جزء آن است، و اگر مشاهده مى کنیم که در احکام ارث در روایات اسلامى و در تمام کتب فقهى به این آیه و آیه مشابه آن در سوره احزاب استدلال شده، دلیل بر این نیست که منحصر به مسأله ارث باشد، بلکه مى تواند روشنگر یک قانون کلى که ارث هم بخشى از آن است، بوده باشد. از این جهت مى بینیم در مسأله جانشینى پیامبر(صلى الله علیه وآله) که در مفهوم ارث مالى داخل نیست. در بعضى از روایات اسلامى به این آیه استدلال شده است و نیز در مسأله غسل میت، و مانند آن به همین آیه براى اولویت خویشاوندان استدلال کرده اند. با توجه به آنچه در بالا گفته شد، روشن مى شود: اصرار جمعى از مفسران بر این که آیه اخیر منحصراً مسأله ارث را بیان مى کند، بى دلیل است، و اگر بخواهیم چنین تفسیرى را انتخاب کنیم، تنها راهش این است که آن را به صورت یک استثناء از ولایت مطلقه اى که در آیات گذشته براى عموم مهاجران و انصار بیان شده است، بدانیم، و بگوئیم آیه اخیر مى گوید: ولایت عمومى مسلمانان نسبت به یکدیگر، شامل ارث نمى شود. و اما احتمال این که آیات گذشته شامل ارث هم بشود، و سپس آیه اخیر این حکم را نسخ کرده باشد، بسیار بعید به نظر مى رسد; زیرا ارتباط مفهومى و پیوستگى این آیات با یکدیگر، از نظر معنوى، و حتى شباهت لفظى، نشان مى دهد که: همه با هم نازل شده است، و از این رو نمى تواند ناسخ و منسوخ بوده باشد. به هر حال، مناسب ترین تفسیر با مفهوم آیات، همان است که در آغاز گفتیم. و در آخرین جمله این آیه که آخرین جمله سوره انفال است، مى فرماید: خداوند به هر چیزى دانا است (إِنَّ اللّهَ بِکُلِّ شَیْء عَلیمٌ). تمام احکامى را که در زمینه انفال ، غنائم جنگى ، نظام جهاد ، صلح و احکام اسیران جنگى و مسائل مربوط به هجرت و مانند آن در این سوره نازل کرده است، همه را روى حساب و برنامه دقیقى بیان نموده که با روح جامعه انسانى و عواطف بشرى و مصالح همه جانبه آنها کاملاً منطبق است. ✍تهیه و تنظیم : استاد عاشوری پایان
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم سوره انفال، آیه ۱ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ : يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنفَالِ ۖ قُلِ الْأَنفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ ۖ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا ذَاتَ بَيْنِكُمْ ۖ وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ *بنام خداوند بخشنده مهربان* : از تو درباره انفال [= غنایم و اموال بدون مالک ] سؤال مى کنند. بگو: «انفال مخصوص خدا و پیامبر است. پس، از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید. و خصومتهایى را که در میان شماست، اصلاح کنید. و اگر ایمان دارید، از خدا و پیامبرش اطاعت کنید.» اصلاح ذات البین همان گونه که در شأن نزول خواندیم آیه فوق پس از جنگ بدر نازل شده و پیرامون غنائم جنگى صحبت مى کند و به صورت قانون کلى، یک حکم وسیع اسلامى را بیان مى دارد، خطاب به پیامبر(صلى الله علیه وآله) کرده مى فرماید: از تو درباره انفال سؤال مى کنند (یَسْئَلُونَکَ عَنِ الأَنْفالِ). بگو: انفال مخصوص خدا و پیامبر(صلى الله علیه وآله) است (قُلِ الأَنْفالُ لِلّهِ وَ الرَّسُولِ). بنابراین تقوا را پیشه کنید و در میان خود اصلاح کنید و برادرانى را که با هم ستیزه کرده اند آشتى دهید! (فَاتَّقُوا اللّهَ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَیْنِکُمْ). و مى افزاید: و اطاعت خدا و پیامبرش کنید، اگر ایمان دارید (وَ أَطیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ). یعنى: ایمان، تنها با سخن نیست، بلکه جلوه گاه ایمان، اطاعت بى قید و شرط در همه مسائل زندگى از فرمان خدا و پیامبر(صلى الله علیه وآله) است، نه تنها در غنائم جنگى در همه چیز باید گوش به فرمان و تسلیم اوامر آنها باشید. ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: انفال شماره آیه:《۲》 : إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَ عَلَىٰ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ : مؤمنان، تنها کسانى هستند که هرگاه نام خدا برده شود دلهاشان ترسان مى گردد. و هنگامى که آیات او بر آنها خوانده مى شود، ایمانشان فزونتر مى گردد. و تنها بر پروردگارشان توکّل دارند. پنج صفت ویژه مؤمنان در آیه گذشته به تناسب گفتگوئى که در امر غنائم میان بعضى از مسلمانان روى داده بود سخن از تقوا، پرهیزکارى و ایمان به میان آمد، براى تکمیل این موضوع در آیات مورد بحث صفاتِ مؤمنانِ راستین و حقیقى در عباراتى کوتاه و پر معنى بیان شده است. در این آیات خداوند به پنج قسمت از صفات برجسته مؤمنان اشاره کرده که سه قسمت آن، جنبه روحانى، معنوى و باطنى دارد و دو قسمت آن جنبه عملى و خارجى. سه قسمت اول عبارتند از: احساس مسئولیت، تکامل ایمان و توکّل. و دو قسمت دیگر عبارتند از: ارتباط با خدا و ارتباط و پیوند با خلق خدا. نخست، مى فرماید: مؤمنان تنها کسانى هستند که هر وقت نام خدا برده شود، دل هاى آنها به خاطر احساس مسئولیت در پیشگاهش ترسان مى گردد (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ إِذا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ). وَجَل همان حالت خوف و ترسى است که به انسان دست مى دهد و سرچشمه آن یکى از این دو چیز است: گاهى به خاطر درک مسئولیت ها و احتمال عدم قیام به وظائف لازم در برابر خدا مى باشد. و گاهى به خاطر درک عظمت مقام و توجه به وجود بى انتها و پر مهابت او است. توضیح این که: گاه مى شود انسان به دیدن شخص بزرگى که راستى از هر نظر شایسته عنوان عظمت است مى رود. شخص دیدارکننده گاهى آن چنان تحت تأثیر مقام پر عظمت او قرار مى گیرد، که احساس یک نوع وحشت در درون قلب خویش مى نماید، تا آنجا که به هنگام سخن گفتن لکنت زبان پیدا مى کند و حتى گاهى حرف خود را فراموش مى نماید، هر چند آن شخص بزرگ نهایت محبت و علاقه را به او و همه دارد، و کار خلافى نیز از این شخص سرنزده است، این نوع ترس، بازتاب و عکس العمل درک عظمت است. قرآن مجید مى گوید: لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَل لَرَأَیْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَةِ اللّهِ: اگر این قرآن را بر کوه نازل مى کردیم، خاشع و ترسان و از خوف خدا شکافته مى شد. و نیز مى خوانیم: إِنَّما یَخْشَى اللّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ: تنها بندگان عالم و آگاه از عظمت خدا، از او مى ترسند. و به این ترتیب، پیوندى میان آگاهى و خوف، همواره برقرار است، بنابراین اشتباه است، که ما سرچشمه خوف و خشیت را تنها عدم انجام وظایف و مسئولیت ها بدانیم. آنگاه، دومین صفت آنها را چنین بیان مى کند: آنها همواره در مسیر تکامل پیش مى روند و لحظه اى آرام ندارند، و هنگامى که آیات خدا بر آنها خوانده شود بر ایمانشان افزوده مى شود (وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْآیاتُهُ زادَتْهُمْ إیماناً). نمو و تکامل، خاصیت همه موجودات زنده است، موجود فاقد نمو و تکامل یا مرده است و یا در سراشیبى مرگ قرار گرفته، مؤمنان راستین، ایمانى زنده دارند، که نهالش با آبیارى از آیات خدا روز به روز نمو بیشتر و گل ها و شکوفه ها و میوه هاى تازه ترى پیدا مى کند، آنها همچنان مردگان زنده نما در جا نمى زنند، و در یک حال رکود و یکنواختى مرگبار نیستند، هر روز که نو مى شود فکر و ایمان و صفات آنها هم نو مى شود. سومین صفت بارز آنها این است که: تنها بر پروردگار خویش تکیه و توکّل مى کنند (وَ عَلى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ). افق فکرشان آن چنان بلند است که از تکیه کردن بر مخلوقات ضعیف و ناتوان هر قدر هم به ظاهر عظمت داشته باشند، ابا دارند، آنها آب را از سرچشمه مى گیرند و هر چه مى خواهند و مى طلبند، از اقیانوس بى کران عالم هستى، از ذات پاک پروردگار مى خواهند، روحشان بزرگ و سطح فکرشان بلند، و تکیه گاهشان تنها خدا است. اشتباه نشود! مفهوم توکّل آن چنان که بعضى از تحریف کنندگان پنداشته اند، چشم پوشى از عالم اسباب و دست و روى دست گذاشتن و به گوشه اى نشستن نیست، بلکه مفهومش خودسازى و بلندنظرى و عدم وابستگى به این و آن و ژرف نگرى است، استفاده از عالم اسباب جهان طبیعت و حیات، عین توکّل بر خدا است، زیرا هر تأثیرى در این اسباب است به خواست خدا و طبق اراده او است. ✍تهیه و تنظیم : استاد عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: انفال شماره آیه:《۳》 : الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ : کسانى که نماز را مى دارند. و از آنچه به آنها روزى داده ایم، انفاق مى کنند. پس از ذکر این سه قسمت از صفات روحانى و نفسانىِ مؤمنان راستین، مى گوید: آنها در پرتو احساس مسئولیت و درک عظمت پروردگار و همچنین ایمان فزاینده و بلندنگرى توکّل، از نظر عمل داراى دو پیوند محکمند؛ پیوند و رابطه نیرومندى با خدا و پیوند و رابطه نیرومندى با بندگان خدا. آنها کسانى هستند که نماز را (که مظهر رابطه با خداست) بر پا مى دارند و از آنچه به آنها روزى داده ایم در راه بندگان خدا انفاق مى کنند (الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ). تعبیر به اقامه نماز (به جاى خواندن نماز) اشاره به این است که نه تنها خودشان نماز مى خوانند بلکه کارى مى کنند که این رابطه محکم با پروردگار همیشه و در همه جا بر پا باشد. و تعبیر: مِمّا رَزَقْناهُمْ؛ از آنچه به آنها روزى داده ایم، تعبیر وسیعى است که تمام سرمایه هاى مادّى و معنوى را در بر مى گیرد، آنها نه تنها از اموالشان که از علم و دانششان، از هوش و فکرشان، از موقعیت و نفوذشان و از تمام مواهبى که در اختیار دارند در راه بندگان خدا مضایقه نمى کنند. ✍تهیه و تنظیم : استاد عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: انفال شماره آیه:《۴》 : أُولَٰئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا ۚ لَّهُمْ دَرَجَاتٌ عِندَ رَبِّهِمْ وَ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ : (آرى،) مؤمنان حقیقى آنها هستند. براى آنان درجاتى (والا) نزد پروردگارشان است. و براى آنها، آمرزش و روزىِ پرارزشى است. : موقعیت و مقام والا و پاداش هاى فراوان این گونه مؤمنان راستین را بیان مى کند. نخست مى گوید: مؤمنان حقیقى تنها آنها هستند (أُولئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقّاً). سپس سه پاداش مهم آنها را بیان مى کند: مى فرماید: آنها درجات مهمى نزد پروردگارشان دارند (لَهُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ). درجاتى که میزان و مقدار آن تعیین نشده و همین ابهام دلالت بر فوق العادگى آن دارد. به علاوه آنها مشمول مغفرت و رحمت و آمرزش او خواهند شد (وَ مَغْفِرَةٌ). و روزى هاى کریم; یعنى مواهب بزرگ، مستمر و همیشگى که نقص و عیبى در آن راه ندارد و حد و حسابى براى آن نیست در انتظارشان مى باشد (وَ رِزْقٌ کَریمٌ). به راستى ما مسلمانان که دم از اسلام مى زنیم و گاهى آن چنان خود را طلبکار از اسلام و قرآن مى دانیم که از روى نادانى گناه عقب ماندگى ها را به گردن اسلام و قرآن مى افکنیم. آیا اگر ما تنها مضمون این چند آیه را که روشنگر صفات مؤمنین راستین است در زندگى خود پیاده کنیم، ضعف و زبونى و وابستگى به این و آن را در پناه ایمان و توکّل از خود دور سازیم و هر روزى که بر ما مى گذرد، در مرحله تازه اى از ایمان و آگاهى گام بگذاریم و همواره در پرتو ایمان، احساس مسئولیت در برابر آنچه در اجتماعمان مى گذرد داشته باشیم، رابطه ما با خدا و خلق آن چنان قوى باشد که از همه سرمایه هاى وجود خویش در پیشبرد اجتماع انفاق کنیم روزگارمان چنین خواهد بود که امروز است؟! ذکر این موضوع نیز لازم است، که ایمان مراحلى دارد و درجاتى، ممکن است در پاره اى از مراحل به قدرى ضعیف باشد که جلوه هاى عملى قابل ملاحظه اى از خود نشان ندهد، و با بسیارى از آلودگى ها نیز بسازد. ولى یک ایمان راسخ و حقیقى و محکم محال است از جنبه هاى عملى و مثبت و سازنده خالى شود. و این که بعضى ها عمل را جزء ایمان ندانسته اند تنها نظرشان به مرحله بسیار پائین ایمان بوده است. ✍تهیه و تنظیم : استاد عاشوری
فرهنگی قرآنی مدرسه مشکات: بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: انفال شماره آیه:《۵》 : كَمَا أَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِن بَيْتِكَ بِالْحَقِّ وَإِنَّ فَرِيقًا مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ لَكَارِهُونَ : همان گونه که پروردگارت تو را بحق از خانه ات (به سوى میدان بدر،) خارج ساخت، در حالى که گروهى از مؤمنان ناخشنود بودند (ولى سرانجامش پیروزى بود). : ناخشنودى مؤمنان از پیش آمد جنگ در اولین آیه از این سوره خواندیم که پاره اى از مسلمانان تازه کار از چگونگى تقسیم غنائم بدر تا حدى ناراضى بودند، در این آیه و آیه بعد خداوند به آنها مى‌گوید: این تازگى ندارد که چیزى ناخوشایند شما باشد در حالى که صلاحتان در آن است، همان گونه که اصل جنگ بدر که فعلاً گفتگو بر سر غنائم آن است براى بعضى ناخوشایند بود و دیدید سرانجام چه نتائج درخشانى براى مسلمانان در بر داشت. بنابراین، نباید با دید محدود خود، احکام الهى را ارزیابى کنید، بلکه باید در برابر آنها سر تسلیم فرود آرید و از نتائج نهائى بهره مند شوید. در این آیه مى فرماید: این ناخشنودى پاره‌اى از افراد از طرز تقسیم غنائم بدر، همانند آن است که خداوند تو را از خانه و جایگاهت در مدینه به حق بیرون فرستاد در حالى که بعضى از مؤمنان کراهت داشتند(کَما أَخْرَجَکَ رَبُّکَ مِنْ بَیْتِکَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ فَریقاً مِنَ الْمُؤْمِنینَلَکارِهُونَ). کلمه بِالْحَقِّ اشاره به این است که این فرمان خروج، طبق یک وحى الهى و دستور آسمانى صورت گرفت و نتیجه اش وصول به حق براى جامعه اسلامى بود. ✍تهیه و تنظیم : استاد عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: انفال شماره آیه:《۶》 : يُجَادِلُونَكَ فِي الْحَقِّ بَعْدَمَا تَبَيَّنَ كَأَنَّمَا يُسَاقُونَ إِلَى الْمَوْتِ وَهُمْ يَنظُرُونَ : آنها پس از روشن شدن حق، باز با تو مجادله مى کردند. (و چنان ترس و وحشت آنها را فراگرفته بود، که) گویى به سوى مرگ رانده مى شوند، و آن را با چشم خود مى نگرند. : در ادامه آیه قبل، در این آیه مى‌افزاید: این گروه ظاهربین و کم حوصله در مسیر راه به سوى بدر مرتباً با تو مجادله و گفتگو در این فرمان حق داشتند، و با این که این واقعیت را دریافته بودند که این فرمان خدا است، ولى باز دست از اعتراض خویش بر نمى‌داشتند(یُجادِلُونَکَ فِی الْحَقِّ بَعْدَ ما تَبَیَّنَ). و آن چنان ترس و وحشت سراسر وجود آنها را فرا گرفته بود که گوئى به سوى مرگ رانده مى‌شوند و مرگ و نابودى خویش را با چشم خود مى.بینند (کَأَنَّما یُساقُونَ إِلَى الْمَوْتِ وَ هُمْیَنْظُرُونَ). ولى حوادث بعد، نشان داد: آنها چقدر گرفتار اشتباه، ترس و وحشت بى دلیل بودند، و این جنگ، چه پیروزى هاى درخشانى براى مسلمانان به بار آورد. اما با دیدن چنین صحنه‌اى و آن پیروزى درخشان نمى‌بایست بعد از جنگ بدر، در مورد غنائم زبان به اعتراض گشایند. دلیل این اعتراض را از تعبیر: فَرِیْقاً مِنَ الْمُؤْمِنِیْنَ: جمعى از مؤمنان مى‌توان دریافت: اوّلاً ـ این مشاجره و گفتگو به خاطر روح نفاق و بى‌ایمانى نبود، بلکه بر اثر ضعف ایمان و نداشتن بینش کافى در مسائل اسلامى بود. ثانیاً ـ تنها عده محدودى این چنین فکر مى کردند و اکثریت که از مسلمانان مجاهد راستین بودند تسلیم فرمان پیامبر(صلى الله علیه وآله) و اوامر او بودند و اعتراضى نداشتند. ✍تهیه و تنظیم :استاد عاشوری