فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم رب الشهدا🌹
بخش #چهارم از خاطرات #مادر
شهید #مصطفی_صدرزاده
#قسمت_هفدهم
مصطفی حدود #هفت سالش بود ،
نزدیک محرم ،مسجد داشت
آماده می شد، که دسته ی عزاداری آماده شود.
مصطفي رفت از عزاداران مسجد خواهش کرد که #سنج یازنجیر بزند.🌹
ازمسجد بیرونش کردن، گفتن : شما بچه هستید، نظم دسته ی عزاداری را ،بهم می ریزید .😔
#مصطفي خیلی ناراحت شد، وقتی برای من تعریف کرد ،گفت: مامان من سال دیگه خودم دسته راه می ندازم .🙏
واقعا همین شد وسال بعد باکمک برادر وپسر عموها وباقی دوستانش یک #دسته راه انداخت.🌹
از همان کودکی خوب #مدیریت می کرد،
بسیار باهوش وزیرک بود .🌹
در #یادگیری بازیها سریع بود ، افکار طرف مقابل را متوجه می شد.💐
#شهید_مصطفی_صدرزاده 🌹
#فرزندی_مثل_مصطفی
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
https://eitaa.com/joinchat/2871395004C08509d8ff1