سلام امام زمانم✋🌸
دیرگاهی است که زخویش دور افتادهام و پریشان حال گشتهام.کسی را گم کردهام. لیک نمیدانم کجا و در پشت کدامین گناه از او نشانی ندارم و از هر که سراغش را میگیرم خبرے ندارد...
حیران و سرگشته شهر را زیر و رو میکنم اما در شهر نشانی از او نیست. نگاهش را میخواهم نگاه لبریز از آرامشش را، و دلم حضورش را تمنا دارد.
یاابن الحسن، خمیده کمر گشتهام میان سیل گناهانم،تو را میخواهم و میدانم آلودگی وجودم را فرا گرفته.
پیش رویم جز گردابی سیاه چیزے را نمیبینم. می شود نظرے افکنی و سیاهی پیش رویم را با نور چشمانت منور سازے؟
آقای من...!
میان نیکنامانی که پروانهوار گرد شمع وجودت میگردند بیسروپایی همچون من را میپذیرے؟
دیگر دنیاے بدون تو را نمیخواهم، به دنیایم برگرد.
🌤اللهم عجل لولیک الفرج🌤
❄️✨یکشنبه تون زیبا و شاد
💗✨الـــهي
🌲✨امروزتـــون
💗✨پر از بهترينها
❄️✨و غــرق خوشبختی باشيد
💗✨الهی بی دلیل
🌲✨دلِ مهربونتون شاد بشه
💗✨الهی کاراتون
❄️✨راس و ريس بشه
💗✨الهی تنتون سالم
🌲✨و عاقبتتون بخیر باشه
💗✨سلام، روزتون زیبـا و در پناه خدا
خاطره یک خانم مربی مهد کودک 😂
چند سال پيش در مهدكودكي با بچه های ٤ ساله کار می کردم
می خواستم چکمه های یه بچه ای رو پاش کنم ولی چکمه ها به پای بچه نمی رفت. بعد از کلی فشار و خم و راست شدن، بچه رو بغل كردم و گذاشتم روی میز، بعد روی زمین... و بالاخره با هزار جابجایی و فشار چکمه ها رو پای بچه كردم و یه نفس راحت كشيدم که...
هنوز آخیش گفتنم تموم نشده بود که بچه گفت :این چکمه ها لنگه به لنگه است!🤨
ناچار با هزار زور و اینور و اونور شدن و در حالی که مواظب بودم که بچه نیفته تا بالاخره پوتین های تنگ رو یکی یکی از پای بچه درآوردم و باز با همان زحمت زیاد پوتین ها رو این بار دقیق و درست پای بچه كردم که لنگه به لنگه نباشه.
در این لحظه بچه گفت: خانم، این پوتین ها مال من نیستن ها!😱
من با یه بازدم طولانی و سر تکان دادن که انگار یک مصیبتی گریبان گیرم شده، با خستگی تمام نگاهی به بچه انداختم و بهش گفتم آخه چی بهت بگم؟😕
دوباره با زحمت بیشتر این پوتین های بسیار تنگ رو در آوردم
وقتی کار تمام شد از بچه پرسيدم :خوب، حالا پوتین های تو کدومه؟
بچه گفت: این ها پوتین های برادرمه ولی مامانم گفته اشکالی نداره می تونم پام کنم... صبح با همینا آمدم 😄
من که دیگه خونم به جوش اومده بود، سعی كردم خونسردی خودم رو حفظ کنم و دوباره این پوتین هایی رو که به پای بچه نمی رفت به پای اون بکنم...
بعد از اتمام کار یک آه طولانی كشيدم و پرسيدم :خوب، حالا دستکش هات کجا هستند؟ توی جیبت که نیستن...
بچه گفت:
توی پوتینام بود دیگه
🤦♂️😂😁
ܭߊࡅ߭ߊܠܙ_ܩߊ_ܝߊ_ܢ̣ܘ_ߊܢܚ݅ࡅ߳ܝߊܭ_ܢ̣ܭَܥ̇ߊܝࡅ࡙ܥ❣↶
╭━━⊰❀• ✿(◕‿-)✿🌤️❀•❀⊱━━╮
@metiokh
╰━━⊰❀•🌤️ (✿◠‿◠) ❀•❀⊱━━╯
وقتی از دانشگاه میام و مقنعمو در میارم :
ܭߊࡅ߭ߊܠܙ_ܩߊ_ܝߊ_ܢ̣ܘ_ߊܢܚ݅ࡅ߳ܝߊܭ_ܢ̣ܭَܥ̇ߊܝࡅ࡙ܥ❣↶
╭━━⊰❀• ✿(◕‿-)✿🌤️❀•❀⊱━━╮
@metiokh
╰━━⊰❀•🌤️ (✿◠‿◠) ❀•❀⊱━━╯
اگه گذاشتن بخوابیم😂
ܭߊࡅ߭ߊܠܙ_ܩߊ_ܝߊ_ܢ̣ܘ_ߊܢܚ݅ࡅ߳ܝߊܭ_ܢ̣ܭَܥ̇ߊܝࡅ࡙ܥ❣↶
╭━━⊰❀• ✿(◕‿-)✿🌤️❀•❀⊱━━╮
@metiokh
╰━━⊰❀•🌤️ (✿◠‿◠) ❀•❀⊱━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😂😂😂😂
ܭߊࡅ߭ߊܠܙ_ܩߊ_ܝߊ_ܢ̣ܘ_ߊܢܚ݅ࡅ߳ܝߊܭ_ܢ̣ܭَܥ̇ߊܝࡅ࡙ܥ❣↶
╭━━⊰❀• ✿(◕‿-)✿🌤️❀•❀⊱━━╮
@metiokh
╰━━⊰❀•🌤️ (✿◠‿◠) ❀•❀⊱━━╯
قدیما پسرا 15سالگی ازدواج میکردن 18سالگی پدر میشدن.
داداش من 30 سالشه نقاشی کشیده فرستاده برای عمو پورنگ 😂😆🤣
ܭߊࡅ߭ߊܠܙ_ܩߊ_ܝߊ_ܢ̣ܘ_ߊܢܚ݅ࡅ߳ܝߊܭ_ܢ̣ܭَܥ̇ߊܝࡅ࡙ܥ❣↶
╭━━⊰❀• ✿(◕‿-)✿🌤️❀•❀⊱━━╮
@metiokh
╰━━⊰❀•🌤️ (✿◠‿◠) ❀•❀⊱━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی شهریه باشگاه تموم میشه😂☝️
ܭߊࡅ߭ߊܠܙ_ܩߊ_ܝߊ_ܢ̣ܘ_ߊܢܚ݅ࡅ߳ܝߊܭ_ܢ̣ܭَܥ̇ߊܝࡅ࡙ܥ❣↶
╭━━⊰❀• ✿(◕‿-)✿🌤️❀•❀⊱━━╮
@metiokh
╰━━⊰❀•🌤️ (✿◠‿◠) ❀•❀⊱━━╯
چی میشد یه اپلیکیشن مخصوص اجناس دزدی بسازیم که مالباخته بدون واسطه کالای خودش رو از دزدش بخره.
اسمشم بذاریم آیدزد.😱😂
ܭߊࡅ߭ߊܠܙ_ܩߊ_ܝߊ_ܢ̣ܘ_ߊܢܚ݅ࡅ߳ܝߊܭ_ܢ̣ܭَܥ̇ߊܝࡅ࡙ܥ❣↶
╭━━⊰❀• ✿(◕‿-)✿🌤️❀•❀⊱━━╮
@metiokh
╰━━⊰❀•🌤️ (✿◠‿◠) ❀•❀⊱━━╯