• میـڪـده •
- مرا میبینی و هر دَم زیادَت میکنی دَردَم تو را میبینم و میلم زیادَت میشود هر دَم به سامانم نمی
-
شبی دل را به تاریکی ز زلفت باز میجـُستم
رخت میدیدم و جامی هلالی بـاز میخوردم
جام هلالی: استعاره ازلب است.
"می خوردم" چون با قافیه های دیگر همخوانی ندارد میتوان "می خَردَم" تلفّظ کرد تابه آهنگ وموسیقی غزل لطمهای نخورد گرچه با خوانش ِمی خوردم نیز هیچ مشکلی پیش نمیآید.
معنی بیت : خطاب به معشوق است. یک شب در تاریکی در میان ِحلقه های زلفِ تـو، پِی ِدل ِگمگشته میگشتم درحین جستجو چشمم بر رخسار زیبایت میافتد و شیدا و شیفتهی زیبائیت میشدم ازشدّت ِ اشتیاق، از جام هلالی ِ لبهایت شرابِ عشق مینوشیدم وسرمست میشدم...
*جالب اینجاست که حافظ به دنبالِ دلِ شیدای خود آمده تا او را پیدا کند لیکن خود نیز بدتر از دلش گرفتار شده و راه را گم کرده است...
• میـڪـده •
- مرا میبینی و هر دَم زیادَت میکنی دَردَم تو را میبینم و میلم زیادَت میشود هر دَم به سامانم نمی
-
کشیدم در برت ناگاه و شد در تاب گیسویت
نهادم بر لبت لب را و جان و دل فدا کردم
در مصرع اوّل "تاب" را باید با سکون (ب) بخوانیم بدین صورت: "شد درتاب گیسویت " به این معنی که وقتی به ناگاه و با اشتیاق تو را در آغوش کشیدم گیسوانت پریشان شد.
معنی بیت : درادامهی بیتِ پیشین، حافظ پس از آنکه جام هلالی لبهای معشوق را مینوشد، خطاب به یار میفرماید:
ازسرمستی به ناگاه تو را در آغوش کشیدم و گیسویت پریشان گشت لب بر لب تـو گذاشتم و جان و دلم را تقدیم تو نمودم.
این بیت و بیت پیشین، تصاویر بسیار روشن و خیال انگیزی در ذهن مخاطب ازحالتِ درآغوش کشیده شدن معشوق وپریشانی گیسو وبوس و کنار خَلق میـکند که نشان از مهارت ونبوغ بینظیر شاعر است...
• میـڪـده •
- مرا میبینی و هر دَم زیادَت میکنی دَردَم تو را میبینم و میلم زیادَت میشود هر دَم به سامانم نمی
-
تو خوش میباش با حافظ بروگو خصم جان میده
چـو گرمی از تو میبـیـنـم چـه بـاک از خصم دم سردم
معنی بیت : خطاب به معشوق است تو با حافظ اینگونه(بشرح بیت های پیشین) خوش باش پس از آن بگو که دشمن از حسادت بمیرد و جان بسپارد. دشمنی که دلش ازمهر و محبّت خالیست و چشم دیدن ما را ندارد. گرمای محبّت بین ما خصم ِ دَم سرد و بی ذوق و شوق را خواهد کُشت...
#پایان
-
دهنی بسته و توفیق فغانم دادند
یک فلک ناله و یک حلقه دهانم دادند
جوهردرد، متاعی است که هر جایی نیست
از چنین جنس در این کوچه دکانم دادند
جگر و چشم و سر و دست بگویند حسین
ای عجب یک دهن و چند زبان دادند
من نه آنم که فروشم به کسی یارم را
قدر این مرحله را هر دو جهانم دادند
*چشم حتما، ولی میشه بذاریم برای یه شب دیگه؟
-
خیال جلوه اش از خواب مخمل برده راحت را
به چشم باز میخوابند مشتاقان حیرانش...
I میـڪده
-
-
چه شد در من؟! نمیدانم فقط دیدم پریشانم
فقط یک لحظه فهمیدم که خیلی دوستت دارم...
I نجمهزارع
-
• میـڪـده •
- چه شد در من؟! نمیدانم فقط دیدم پریشانم فقط یک لحظه فهمیدم که خیلی دوستت دارم... I نجمهزارع -
یه موقع اگه حال داشتید، سرگذشت نجمه زارع رو بخونید...
-
از بغض من مرنج، که این عاشق صبور
صدبار دل شکستی و یکبار گریه کرد...
I سجادسامانی-سالیان
-
-
روز قیامت هر کسی در دست گیرد نامهای
من نیز حاضر میشوم تصویرِ جانان در بغل
I قدسیمشهدی
-
هدایت شده از - پلـےلیستِمداحیاتون -
1584357615779_Seyed.Reza.Narimani.Manam.On.Hasrati(128).mp3
4.82M
چشمامو میبندم ، میگریم ، میخندم ؛
تنهایـے . . شیدایـے . . حرفاے رویایـے !
• میـڪـده •
-T#احوالات "لَقَد تَركتُ إدماني و واصَلتُ هذه المرة العَيشِ بِلا قَلب" "وابستگیم را ترک کردم و اینب