• میـڪـده •
: لاف سگ بودن کوی تو مرا بالا برد..
-
نشد از نام سگ کهف کتاب آلوده...
-
تا دلِ هرزه گَردِ من رفت به چینِ زلفِ او
زان سفرِ درازِ خود عزمِ وطن نمیکند...
I حضرتحافظ
-
• میـڪـده •
- تا دلِ هرزه گَردِ من رفت به چینِ زلفِ او زان سفرِ درازِ خود عزمِ وطن نمیکند... I حضرتحافظ -
-
حالا که اینو گذاشتم، خوندن این بیت محمد سهرابی هم خالی از لطف نیست :
رفتیم تصادفا به زلفش
ما را سر پیچ و تاب کشتند...
-
https://eitaa.com/farsna/169105
ای بسا مطرب که با تنبور و دف
دفن می گردد به صحرای نجف
وی بسا زاهد که با سیصد مقام
ره نمی یابد به وادی السلام
I محمدسهرابی
-
-
دیدار یارغایب دانی چه ذوق دارد؟
ابری که در بیابان بر تشنه ایی ببارد
سعدی
#دفترچه
سینه مالامال درد است
سینه مالامال درد است
سینه مالامال درد است
سینه مالامال درد است
سینه مالامال درد است
سینه...
ای دریغا! مرهمی...
-
عقل منطق داشت، حرفش را به کرسی مینشاند
دل سراسر دست و پا میزد ولی بیهوده بود...
I فاضلنظری
-
هدایت شده از -میخـانـه!
-
مانند ابر پیش یتیمان گریسته
مردی که پای غصه ی جانان گریسته
هر لحظه زندگی خودش را حسین دید
با این حساب از دل و از جان گریسته
از داغ و غصه های اسارت درون شام
با حال زار و موی پریشان گریسته
قطعا به یاد نیزه ی غربت میان دشت
او یا حسین گفته فراوان گریسته
-