☎️ #الوحاجاقا من کربلا نمیرم ولی از موکبا چیز و میز میگیرم و میخورم... ایراد داره؟
پاسخ:
نوش جون! معمولا موکبا از همه پذیرایی میکنن ولی اگه مخصوص زوار هست ایراد داره...
🔸ابراهیم کاظمی مقدم🔸
مزاحالدین | @mezahoddin
مزاح الدین
⭕️ پویش خاطرات طنز اربعین 📣 خاطرات طنز و بامزه خود را از سفر زیارتی اربعین برای ما ارسال کنید تا با
#پویش_خاطرات_اربعین
میخوردیم و اشک شوق میریختیم
سال اولی که ویزا گرفتیم رفتیم، هنوز پیادهروی بین ایرانیا مرسوم نشده بود. سوار یه ماشین داشتیم میرفتیم سمت کربلا و با تعجب میدیدیم زن و بچه و پیر و جوون دارن پیاده میرن.
به حله که رسیدیم دیگه خجالت کشیدیم. یه تعدادمون کرایه رو حساب کردیم و پیاده شدیم.
تازه کولهها و بارهامون رو جابجا کرده بودیم و داشتیم پیادهروی رو شروع میکردیم که دیدیم یا خداااا، ریختن دورمون.
نگو اون ساعتی که ما شروع کردیم ساعت استراحت همه است و میان که زائرا رو ببرن تو خونههاشون برای استراحت. اون موقع فصل سرما بود، امنیت هم نبود. غروب که میشد کسی پیاده نمیرفت. رفتن ایرانیا هم براشون هنوز عادی نبود.
هی میپرسیدن از کجا دارید پیاده میاید؟ ما هم متوجه نمیشدیم فکر می کردیم میگن از کجا اومدید؟
یکیمون میگفت: «تهران»، یکی میگفت: «مهران»
اینو که میشنیدن ارادتشون خیلی بیشتر میشد و رهامون نمیکردن.
بالاخره هر کاری کردیم نشد اون روز چهار قدم پیاده بریم و تو همون حله زمینگیر شدیم.
خلاصه رفقا هی اون شب غذاهای متنوع میخوردن و از شوق این مهموننوازی و عشق به ارباب اشکشون جاری بود.
🔸یاسر پناهی فکور🔸
مزاحالدین | @mezahoddin
مزاح الدین
عربی در سفر ۷ در عراق چگونه عربی صحبت نکنیم السِرویسةُ النِظافَتیة: سرویس بهداشتی، نظافت بیش از حدی
عربی در سفر ۸
در عراق چگونه عربی صحبت نکنیم
رأس: سر
اسد: شیر
مثال:
راس الاسد موجود: سرشیر هم دارید؟
🔸محمدحسین صادقی🔸
مزاحالدین | @mezahoddin
مزاح الدین
⭕️ پویش خاطرات طنز اربعین 📣 خاطرات طنز و بامزه خود را از سفر زیارتی اربعین برای ما ارسال کنید تا با
#پویش_خاطرات_اربعین
پاسبون مهربون
با کلی مصیبت یه ون پیدا کردیم که ما رو ببره مهران. با کلی چکوچونه قیمت رو هم باهاش نفری ۱۵۰۰۰ دینار تموم کردیم و حرکت کردیم.
تو بیابونهای نزدیک مسیر بودیم، یهو رفقا بیدارم کردن که پاشو ببین این پلیسه چی میگه؟!
بیدار شدم دیدم تو یه جادهی فرعی وسط بیابون تاریک، یه کانکس کوچیک گذاشتن و یه پاسبونم توشه. انگار بندهی خدا حوصلهش سر رفته بود، گفته بود اینارو نگهدارم.
به من گفت: «از کجا میاید؟»
گفتم: «از کربلا میریم مهران»
گفت: «چقدر ازتون گرفته»
گفتم: «۱۵۰۰۰ تا»
گفت: «نه زیاده! ۱۰ تا بیشتر نباید بهش بدید!!»
ما هم از خدا خواسته، گفتم: «چشممممم»
شمارهی موبایلشم به من داد که اگه لازم شد زنگ بزنم. رانندهی بیچاره هم جرئت حرف زدن نداشت. راه افتاد ولی چه راه افتادنی. هی میزد کنار میگفت: «اصلا من نمیرم»
منم آروم موبایلم رو در میآوردم شروع میکردم شماره گرفتن. دوباره سریع راه میافتاد. خلاصه با یه بدبختی رسیدیم مرز.
البته چون با هم طی کرده بودیم سعی کردیم تو مرز بیشتر از فرمایش پلیس مهربان بدیم و راضیش کنیم.
🔸یاسر پناهی فکور🔸
مزاحالدین | @mezahoddin
🏴اربعین حسینی بر تمام عاشقان اباعبدالله (ع) تسلیت باد🏴
بیقرار
حرم جای من جامانده خالی
بنفسی انت و اهلی و مالی
دلم راهی و دستم از تو کوتاه
من و حسرت، من و یک بغض جانکاه
غروب کربلا را دوست دارم
من آن حال و هوا را دوست دارم
خوشا گلدستهای از دور دیدن
رسیدن، گنبدی از نور دیدن
به روی سینهاش دستان زائر
دویدن تا شلوغیهای حائر
حرم هر گوشهاش را دوست دارم
غم شش گوشهاش را دوست دارم
دو رکعتهای هنگام سحر را
زیارت خواندن بالای سر را
دعا خواندن به زیر قبّهی نور
ملک بر استجابت گشته مأمور
دو دست من دخیل ارباً اربا
فرجهای پر از عشق و تمنا
بهشت کربلا را دوست دارم
علمدار وفا را دوست دارم
صفای این حرم تا آن حرم را
زیارتنامهی صاحبعلم را
من اصلاً عاشقی را دوست دارم
حسین جان! بیقرارم، بیقرارم
🔸طاهره ابراهیمنژاد🔸
مزاحالدین | @mezahoddin
🏴صلی الله علیک یا اباعبدالله🏴
موکب به موکب
من قصد قربت میکنم موکب به موکب
دارم عبادت میکنم موکب به موکب
عمری به دوری تو عادت کرده بودم
من ترک عادت میکنم موکب به موکب
مابین دلهای شکسته مرقدت را
هردم زیارت میکنم موکب به موکب
بعد از هزاران روز هل من ناصرت را
حالا اجابت میکنم موکب به موکب
با تاول پا میخرم آغوشتان را
دارم تجارت میکنم موکب به موکب
اینجا پر از روضهست و من با نمنم اشک
دل را سقایت میکنم موکب به موکب
میبینی آقا، بال پروازم شکسته
از خود شکایت میکنم موکب به موکب
من در مسیر عاشقی با دست خالی
جان را فدایت میکنم موکب به موکب
🔸علیاکبر مدرسزاده🔸
مزاحالدین | @mezahoddin
جامانده های اربعین
ما کاروان آه در مشّایهی اشکیم
در کولههای آهمان بار غمی داریم
رفتند همراهان و ما جاماندهایم اما
ما هم برای خود در اینجا عالمی داریم
موکب به موکب بی قرار روضهها هستیم
ماهم به دوش بغضهامان پرچمی داریم
ما نان حسرت خوردهها هم میهمان هستیم
هر چند از این سفره ما سهم کمی داریم!
جغرافیای عشق اعجازی چنین دارد
در کوی غم هم باغهای خرّمّی داریم
دیار با یوسف اگر چه قسمت ما نیست
از بوی پیراهن امید مرهمی داریم
کمتر ملامت کن تو ما را بخت وامانده!
در گوشهای از این حرم ما مَحرمی داریم
حاتم به فکر سفرههای خالی ما هست
از لطف او در کیسههامان درهمی داریم.
این اربعین در کولههاتان ای مسافرها
ما هم دو چشم خیس ودریای غمی داریم
🔸ناهید رفیعی🔸
مزاحالدین | @mezahoddin
اربعین
نشسته گوشهای و در دلش هوای شماست
زنی که روی دلش داغ روضههای شماست
زده ست پرچم مشکی خودش به دیوار و
به اشک گفته بفرما که این سرای شماست
گرفته روضه برایت وَ استکان شسته
نگاه چشم امیدش به سمت چای شماست
برای بچه اگر که خرید کالسکه
فقط برای مَشایه، فقط برای شماست
برای آنکه بیاید کنار فرزندان
که بچههای عزیزش همه فدای شماست
در ابتدا برود وادیالسلام آرام
میان آن همه روحی که مبتلای شماست
چه خوب میشود آید به مسجد سهله
که در دل نجف است و چو سامرای شماست
به گوشهگوشهی مسجد ندای مهدی جان
شنیده میشود آیا که این ندای شماست؟
زنی که کوله به دوشش گرفته در راه است
و کاشکی برسد دل که در قفای شماست
قدمقدم برسد تا عمودهای مسیر
مسیر پرتپشی که پر از دعای شماست
کمی که خسته شد از راه پای دخترکش
رقیه صاحب این گوشه از عزای شماست
اگر چه خوب زبان عرب نمیدانند
غریبه نیست که میداند آشنای شماست
دهین اصل نجف را ز کولهاش برداشت
دهین و چای عراقی هم از عطای شماست
چقدر موکب و اشک روانهی زائر
و جاده پر شده از دل، دلی که جای شماست
رسیده قطره به رودی که راهی دریاست
لبان تشنهی این رودها گدای شماست
قدمقدم شده ورد لبش دعای فرج
که راه سبز فرج راه کربلای شماست
🔸زهرا آراستهنیا🔸
مزاحالدین | @mezahoddin
☎️ #الوحاجاقا میشه من شب بیدار باشم و به دانلود نامحدودم برسم ولی قیافهم مثل نمازشبخونها زیبا بشه؟
پاسخ:
همونطور که من اگه شب بیدار باشم و نماز بخونم و درس نخونم فرداش قبول نمیشم، شما هم اگه بین دانلود، نماز شبت رو بخونی آره وگرنه نه!
البته خدا برای خنگا یه حساب دیگه باز میکنه...
🔸ابراهیم کاظمی مقدم🔸
مزاحالدین | @mezahoddin
چند طنز از یک روایت
نشانههای مومن
از علامات مومنین این است
پنج نکته است تابلوی دین است:
اولینش نماز یومـــیــــــــّـــه
واجب و مستحب که خمسین است
سفر اربعین که انصـــــــــافا
دسته جمعیش توپ و شیرین است
توی این زندگی پر چالش
اربعین وقت صبر و تمرین است
بعد در دست کردن انگشتر،
نه از آنها که سازهی چین است
مثل آدم حسابی البته
بین خوبان هرآنچه روتین است
جنس انگشتری خانمها
به یقین از طلای زرین است
هست ایمان هر که محکمتر
وزن انگشتریش سنگین است
حلقهی آهنی و اینها هم
مال هرکس چو بنده مسکین است
مورد بعد سجده بر خاک است
که تشفّی صدر غمگین است
سجدهات را کشش بده زیرا
پاکسازی قلب چرکین است
گقتن بسمله به صوت رسا
همچنین مستحق تحسین است
سخت کرده خطا کسی که فقط
در پی طول مد ضاااااااااالین است!
بله هر کس که این چنین باشد
نور ایمان براش تضمین است
میرود صاف تا بهشت برین
هر که در او علایم دین است
امام حسن عسکرى (ع):
نشانههاى مومن پنج چیز است: ۱. نمازهاى پنجاهگانه (منظور نمازهای روزانه و نوافل آنهاست که پنجاه رکعت میشود) ۲. زیارت اربعین ۳. انگشتر به دست راست کردن ۴. بر خاک سجده کردن ۵. بسم الله الرحمن الرحیم را بلند گفتن.
«وسائل الشیعه، ج ۱۰ ص ۳۷۳ / التهذیب، ج ۶ ص ۵۲»
#طنزروایت_محور
🔸فرشته پناهی🔸
مزاحالدین | @mezahoddin
☎️ #الوحاجاقا من داشتم لواشک ٧ میوه درست میکردم ولی ۶ تا میوه داشتم. فقط یه دقیقه رفتم نماز بخونم و اومدم. دیدم ای دل غافل شوهره انگور ریخته تو میوه های در حال جوشیدن و خوشحاله که میوه هفتم رو پیدا کرده برام!
منم میدونستم انگور بجوشه نجس میشه و حرام دیگه همه رو ریختم دور!
پاسخ:
آخه خواهر من! چرا قبل دور ریختن سوال نپرسیدی! اولا انگور با جوشیدن خوردنش حرام میشه ولی نجس نمیشه! ثانیا وقتی دو سوم آبش بخار بشه، که توی لواشک میشه دیگه حرام هم نیست!
حالا کجا ریختید من برم بردارم؟
🔸ابراهیم کاظمی مقدم🔸
مزاحالدین | @mezahoddin
بنیاسرائیلیات
بیمه شخص ثالث
قسمت اول
وقتی ولادت حضرت موسی (ع) مصادف بود با گرفتوگیرهای فرعون و پسرکشیهاش، دیگه فکرش رو بکنید نوجوونی و جوونی حضرت چه دوران گلوبلبلی بود دیگه! به قول خاله خانباجیها «سالی که نکوست از بهارش پیداست.»
اونطور که از تاریخ برمیآد حضرت خارج از شهر زندگی می کردند. حالا یا کاخ فرعون بزرگ بود توی شهر جا نمیشد، یا نه کاخ توی شهر بود ولی زندگی بیرون شهرِ حضرت بهخاطر وجود تشکیلاتی چیزی بود که دور از چشم خبرچینهای فرعون اداره میشد.
خلاصه حضرت موسی (ع) یه روز خییلی پلیسی وارد شهر شدند. در اوج احساس گمنامی، خودشون رو روی رینگ بوکس پیدا کردند.
هیچی دیگه...
قبطیان و سبطیان پیچیده بودند به پر و پای هم
و جنگ بین خیر و شر بود. همانطور که قبطی فرعونپرست و سبطی موسی طرف، چشوچال هم رو در میآوردند، یهو چشمشون افتاد به حضرت موسی (ع). ای دربیاد اون چشا که چه وقت دیدن بود. خلاصه آدم مظلوم قصه قربونش بشم، سیس «ننه من غریبم» ورداشت.
یه مشت از حضرت موسی (ع) کفایت میکرد که طرف جابهجا سقط شه و به جای شیر مادر و نان پدر حلالت، کار به جاهای باریک بکشه.
فردای اونروز حضرت که هر لحظه احتمال میدادند نوچههای مقتول بیان سراغشون، همون مرد رو دیدند که دوباره همون همیشگی رو میخواستند همراه با فریاد! کمک کمک!
حالا چه دردیش بود هی سر راه حضرت موسی (ع) سبز میشد رو نمیدونم.
وسط این بگیر و ببند یکی از راه رسید و توجه حضرت رو به اهم اخبار جلب کرد:
«کت و کلفتای قوم دارند نقشه قتل تو رو میکشند. ول کن اینارو، توشون مسلمون پیدا نمیکنی. گشتم نبود نگرد نیست.»
«تو جون خودتو بردار و برو» رو گفت و دهنه اسب رو کشید و یا علی!
خبر این شخص ثالث تا اطلاع ثانوی پیامبر خدا رو بیمه کرد.
🔸طاهره ابراهیمنژاد آکردی🔸
مزاحالدین | @mezahoddin