eitaa logo
مدرسه مضمار ؛ تشکیلات اسلامی
16.8هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
319 ویدیو
178 فایل
إنَّ الیومَ #المضمار و غَداً السِّباق امروز روز #تمرین و فردا روز مسابقه است. خطبه ۲۸ نهج‌البلاغه وبسایت: Mezmar.ir ارتباط با پشتیبانی: @Mezmar_ir_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰چاهِ ناامیدی! 🔸️مردی شروع به کندن یک چاه کرد. پس از حفر ۱۰ متر، هنوز به آب نرسیده بود. از رسیدن به آب ناامید شد و حفر چاه در جای دیگری را آغاز کرد. این بار پس از ۱۵ متر حفاری، هنوز اثری از آب دیده نمی‌شد. 🔸مکان دیگری را برگزید و چاهی عمیق‌تر از دفعات دیگر حفر کرد اما این بار هم به آب نرسید. خسته و ناامید پس از حفر مجموع حدود ۵۰ متر چاه، از کندن چاه منصرف شد. 🔸مدتی بعد، مرد دیگری سراغ چاه اولی که مرد قبلی کنده بود رفت و به کندن چاه ادامه داد و در عمق ۵۰ متری به آب رسید... ــــــــــــــــــــ 🔹هیچگاه از تلاش در راه رسیدن به هدفی که مطمئنید درست انتخاب کرده‌اید، ناامید نشوید؛ حتی اگر چندین بار هم در مسیر زمین خوردید. 💠 مِضمار ؛ تشکیلات اسلامی 🆔 eitaa.com/Mezmar_ir
🏝| چاه آب 🔸در زمان‌های دور، روستایی بود که فقط یک چاه آب آشامیدنی داشت. یک روز سگی به داخل چاه افتاد و مرد. آب چاه دیگر غیر قابل استفاده بود. روستاییان نگران شدند و پیش مرد خردمندی رفتند تا چاره کار را به آنان بگوید. مرد خردمند به آنان گفت که صد سطل از چاه آب بردارند و دور بریزند تا آب تمیز جای آن را بگیرد. 🔸روستاییان صد سطل آب برداشتند اما فرقی نکرد و آب کثیف و بدبو بود. دوباره پیش خردمند رفتند. او پیشنهاد کرد که صد سطل دیگر هم آب بردارند. روستاییان این کار را انجام دادند اما باز هم آب کثیف بود. روستاییان بنابر گفته مرد خردمند برای بار سوم هم صد سطل آب از چاه برداشتند اما مشکل حل نشد. 🔸مرد خردمند گفت: «چطور ممکن است این همه آب از چاه برداشته شود اما آب هنوز آلوده باشد. آیا شما قبل از برداشتن این سیصد سطل آب، لاشه سگ را از چاه خارج کردید؟» روستاییان گفتند: «نه، تو گفتی فقط آب برداریم نه لاشه سگ را!» ⛔️در حل مسائل و مشکلات، ابتدا علت اصلی و ریشه‌ای را کشف کرده و آن را از بین ببرید. 💠 مِضمار ؛ تشکیلات اسلامی 🆔 eitaa.com/Mezmar_ir
💬 🔸 عالمی در میان مردم محبوبیت زیادی داشت، همه مسحور گفته‌هایش می‌شدند. همه، به جز اسحاق، که همیشه با تفسیرهای او مخالفت می‌کرد و اشتباهات او را به یادش می‌آورد. بقیه از اسحاق به خشم می‌آمدند، اما کاری از دستشان بر نمی‌آمد. وقتی استحاق از دنیا رفت فرد عالم بسیار ناراحت و غمگین شد. یکی پرسید: «چرا این قدر ناراحتید؟ او که همیشه از شما انتقاد می‌کرد!» 🔹 مرد عالم پاسخ داد: «من برای دوستی که اینک در بهشت است، ناراحت نیستم. من برای خودم ناراحتم. وقتی همه به من احترام می‌گذاشتند، او با من مبارزه می‌کرد و مجبور بودم پیشرفت کنم. حالا رفته، شاید از رشد باز بمانم.» 📌 نکته: افرادی از سازمان یا تشکیلاتتان که به صورت از شما می‌کنند، نیروهای باارزشی هستند. آنها را از خود طرد نکنید. بلکه این قابلیت آنها را در جهت و مسیر سازمان هدایت کنید و از فکر و توانایی تحلیل آنها، در بررسی مسائل تشکیلاتی و سازمانی کنید. 🗂 تولید و نشر محتوای تشکیلاتی: ☑️ eitaa.com/Mezmar_ir