eitaa logo
محمدحسین شهبازی
5.9هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
2.8هزار ویدیو
33 فایل
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 طلبهٔ درس خارج 📝 دکترای الهیات (🎓 atu & isu 🎓) استاد حوزه 🕌 استاد دانشگاه ⚖️ مربی حفظ قرآن کریم 📔 ارسال سوالات، انتقادات و پیشنهادات: @yaaheidar . . . . . . . . . . . . . . . . .
مشاهده در ایتا
دانلود
851_28190201151244.ogg
زمان: حجم: 264.4K
⁉️ اگر بخوام مقلد رهبری باشم از کجا فتاوای ایشون رو بدست بیاورم؟ آدرسی که در صوت اعلام کردم: https://www.leader.ir/fa/istifta
resale-amouzeshi1.pdf
حجم: 17.61M
📖 رسالهٔ آموزشی 👈 طبق فتوای مقام معظم رهبری 💠 جلد اول: احکام عبادات
resale-amouzeshi2.pdf
حجم: 18.14M
📖رسالهٔ آموزشی 👈 طبق فتوای مقام معظم رهبری 💠 جلد دوم: احکام معاملات
4.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دیر آمدم...دیر آمدم... دَر داشت می‌سوخت هیئت، میانِ «وای مادر» داشت می‌سوخت دیوار دم می داد، در بر سینه می‌زد محراب می‌نالید، منبر داشت می‌سوخت جانکاه: قرآنی که زیرٓ دست و پا بود جانکاه‌تر: آیات کوثر داشت می‌سوخت آتش قیامت کرد، هیئت کربلا شد باغِ خدا یکبارِ دیگر داشت می‌سوخت یادِ حسین افتادم آن شب آب می‌خواست ناصر که آب آورد سنگر داشت می‌سوخت آمد صدای سوت، آب از دستش افتاد عباس زخمی بود اصغر داشت می‌سوخت سربند یازهرای محسن غرق خون بود سجاد، از سجده که سر برداشت، می‌سوخت باید به یاران شهیدم می‌رسیدم خط زیر آتش بود؛ معبر داشت می‌سوخت برگشتم و دیدم میانِ روضه غوغاست در عشق، سر تا پای اکبر داشت می‌سوخت دیدم که زخم و تشنگی اینجا حقیرند گودال، گل می داد و خنجر داشت می‌سوخت شب بود... بعد از شام برگشتم به خانه دیدم که بعد از قرن‌ها در داشت می‌سوخت ما عشق را پشت در این خانه دیدیم زهرا در آتش بود، حیدر داشت می‌سوخت
محمدحسین شهبازی
✅ مقام معظم رهبری فرمودند: «در جامعهٔ اسلامی اجازه داده نمی‌شود و نباید داده بشود که در #ملأ‌_عام،
✅ مقام معظم رهبری فرمودند: «در جامعهٔ اسلامی اجازه داده نمی‌شود و نباید داده بشود که در ، کسانی به مردم اهانت کنند و آن را نمایند. چه مرکزی باید جلوی اینها را بگیرد؟ نیروی انتظامی» ✅ ایضاً فرمودند: «همین مسئلهٔ که این روزها و وزارت کشور دنبالش هستند، بسیار مسئلهٔ است. بله، می‌کنند.... ولی به این جنجال‌ها توجه بکنند؛ باید ببینند تکلیف چیست، آن را انجام بدهند» ✍🏻 پی‌نوشت: وقتی به پلیس، اجازهٔ جلوگیری از را ندهیم و او را در حدّ عکاس و فیلمبردار تنزّل می‌دهیم، در حقیقت به حیثیت و اقتدار او ضربه زده‌ایم و او را در برابر متجاهران به فسق و بی‌بند و باران کرده‌ایم و به متخلّفان و داده‌ایم!
مَردکِ پَست که عُمری نمکِ حیدر خورد نعره زد بر سر مادر، به غرورم بَر خورد ایستادم به نوک پنجهٔ پا اما حیف دستش از روی سرم رد شد و بر مادر خورد هرچه کردم سپر درد و بلایش گردم نشد ای وای که سیلی به رخش آخر خورد آه زینب تو ندیدی! به خدا من دیدم مادرم خورد به دیوار ولی با سر خورد سیلی محکم او چشم مرا تار نمود مادر از من دو سه تا سیلیِ محکم‌تر خورد حسن ازغصه سرش را به زمین زد، غش کرد باز زینب غم یک مرثیهٔ دیگر خورد قصهٔ کوچه عجیب است مهاجر اما وای از آن لحظه که زهرا لگدی از در خورد
2.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ویدیو| چطور سیم کارت فرزندم رو طوری تنظیم کنم که محتوای غیراخلاقی و نامناسب رو در اختیارش قرار نده؟! لطفاً منتشر بفرمایید
8.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عشقبازی با امیرالمومنین علیه‌السلام تمامِ دلخوشی زندگی من این است که وقت مرگ می‌آئی و مرگ، شیرین است مگر نگفتی علی جان؛ فَمَن یَمُت یَرَنی بیا که وقت وفایَت به عهد دیرین است به رغم کوهِ گناهی که می‌کِشم بر دوش سبُک شدم چو پَر کاه و سینه سنگین است شهادتین مرا فاطمه تقبُّل کرد بیا همه کس و کارم... زمانِ تلقین است سلام، وادیِ من؛ وادی السلام، علی... کجاست مسکن امنِ کسی که مسکین است؟ رسیده جان به لبم یا لبم رسیده به جان؟ مرا دو بوسه به روی ضریح، تسکین است کفن کنید مرا رو به قبلهٔ حرمش نجف چه جای قشنگی برای تدفین است فراق و وصل، مرا می‌کُشند یک میزان سرم به دامنِ حیدر، به روی بالین است سرم مقابل ایوان طلای شاه نجف … سرم مقابل زهرا همیشه پائین است علی که ابروی او قابِ قوس اَو اَدناست اگر مرا نرساند به عرش، غمگین است بخواه روزی از این پادشاه، بندهٔ خدا... گدای خانهٔ او هر که هست تضمین است ممات، عین حیات است و نار، عین بهشت کسی که دل به علی بسته است خوش‌بین است شاعر: رضا دین پرور
در ادامه بخوانید:
محمدحسین شهبازی
#یادداشت #سکانس_آخر در ادامه بخوانید:
سکانس آخر: طولانی‌ترین فاصلهٔ نیم متری! فاصله‌ای به وسعت دو عالَم! فاصلهٔ چندانی نیست میان این طرف و آن طرف... فاصلهٔ این سو و آن سو به اندازهٔ یک شیشهٔ مُشَجّر است ؛ اما جنسِ دنیای این سو با دنیای آن سو زمین تا آسمان متفاوت است... این طرف بوی شیون و زاری می‌آید و آن طرف بوی کافور... از یک طرف صدای ناله و گریه به گوش می‌رسد و از آن طرف صدای بسم الله... دنیای این سو، سیاه و تاریک همراه با شیون و زاری بازماندگان است، و اما دنیای آن سو، به تناسبِ شخص خوابیده روی متفاوت است؛ یا لبریز از آرامش، یا سرشار از ترس و وحشت... آن طرف نقطه پایان زندگیِ دنیوی مردگان است؛ و این طرف نقطهٔ شروع یک زندگی بدون حضور عزیز از دست رفته... در این میان کنار درب ورودی غسالخانه می‌ایستی تا جنازه را بیاورند؛ اما در همان چند دقیقه با چهره‌های عجیبی روبرو می‌شوی! یک نفر از شدت گریه و زاری بر روی زمین از حال رفته، یک نفر بخاطر غم از دست دادن عزیزش در شوکی فرو رفته است و یک نفر هم سرش را به دیوار گذاشته و آرام گریه می‌کند مراسم خاکسپاری طولانی نیست بعد از تحویل جنازه، نماز میت خوانده می‌شود و سپس مراسم دفن انجام می شود و تابلوی فلزی سیاه رنگی که روی آن با خط سفید، نام میّت، شماره قطعه و ردیف نوشته شده فعلا نقش سنگ قبر را ایفا می‌کند. این‌طرف همه چیز تمام شد؛ همه راهی سالن پذیرایی برای صرف ناهار می‌شوند؛ و بازماندگان می‌مانند و یک‌ قاب عکس و دنیایی خاطره! آن‌طرف اما ...تازه همه چیز شروع شده است... در آن لحظهٔ جانکاه و وحشتناک، مرده می‌ماند و اعمالش، و شروع حساب و کتاب، طبق احکام شرع که خدا نازل کرده ... لحظهٔ سختی که هیچکس، جز اعمال ما، به دادمان نخواهد رسید یادمان باشد، روزی که ما را روی سنگ غسالخانه می‌گذارند، و در سرازیری قبر، هیچ‌کدام از دوستان حقیقی ‌و مجازی، که ما را به گناه تشویق می‌کردند و می‌گفتند تو فلان کار را بکن گناهش با من، سرسوزنی از بار سنگین گناهان ما را به دوش نخواهند کشید... و حتی جرأت نمی‌کنند به جنازهٔ ما نگاه کنند! آنجا نه لایک و فالور به کار می‌آید نه پامنبری و ... در روایت داریم وقتی بندهٔ مومن را در قبر می‌گذارند، از طرف خدا خطاب می‌رسد: بندهٔ من، تنهایت گذاشتند؟ نترس! من خودم انیس تو هستم... ولی وقتی کافر را در قبر می‌گذارند، خدا به ملائکه امر می‌فرماید روی او را از سمت قبله برگردانید... تا می‌خواهی به خودت بیایی که کجا هستی و روزی هم تو باید بر روی سنگ غسالخانه بخوابی تا غسلت دهند، ناگهان با صحنهٔ عجیبی رو برو می‌شوی! دختری که با مانتوی توری بدن نمایی در حال رژه رفتن است! طوری که لباس‌های زیرش قابل مشاهده است!و کمی آن طرف تر دخترانی ایستاده‌اند که روسری هایشان تا فرق سرشان آمده است و همانندِ شب زفاف ، آرایش های غلیظ دارند… اما به راستی مگر نه این است که انتهای این جادهٔ تاریک و پُر پیچ و خم، میقاتِ همهٔ ما، خوابیدن زیرِ خروارها خاک خواهد بود؟! مگر نه اینست که شب اول قبر، سخت‌ترین و وحشتناک‌ترین شب است؟! اصلا گیرم چنین افرادی گوششان به این حرفها بدهکار نیست؛ اما آیا با چشمانِشان هم نمی‌بینند که چگونه بدن‌ها را غسل می‌دهند و زیر خاک می کنند؟! تا دیر نشده، به آغوش رحمت خدا برگردیم... هیچکس تضمین نکرده تا هشتاد سالگی عُمر می‌کنیم قبرستان پر است از جوانهایی که قرار بود در پیری توبه کنند! در کُنجِ خرابات، کسی پیر نشد از خوردنِ آدمی زمین سیر نشد گفتم که به پیری رِسم و توبه کُنم آنقَدْر جوان مُرد و یکی پیر نشد پی‌نوشت: من شبِ اولِ قبرم چه حسابی دارم گَر بپرسند چه داری ؟ چه جوابی دارم منم و وحشتِ قبری که زِ هرسو برسد کاش آن لحظه فقط ضامنِ آهو برسد ملتمس دعای عاقبت بخیری یا علی علیه السلام
اسلام بنی امیه به روایت تصویر☝🏻 یاد بگیریم هر ریشو و چادری لزوما نیست! حجاب بسیار مهم است، اما اسلام فقط حجاب ظاهری نیست! قاطعانه می‌گویم بیش از هر زمانی مبتلاء به شده و محتاج تبیین هستیم. برخی در خلوت مسلمان هستند اما در اجتماع و ! و خودشان هم نمی‌دانند.