📌پسرک فلافل فروش
📌 قسمت یازدهم
هادی پسری بود كه تك و تنها راه خودش را ادامه داد. او مسير دين را از
آنچه بر روی منبرها ميشنيد انتخاب ميكرد و در اين راه ثابت قدم بود.
مدتی از حضور او در بسيج نگذشته بود كه گفت: بايد يكی از مسائل مهم
دين را در محل خودمان عملی كنيم.
ميگفت: روايت از حضرت علی ع داريم كه همه اعمال نيک و حتی
جهاد در راه خدا در مقايسه با امر به معروف و نهی از منکر، مثل قطره در مقابل
درياست. برای همين در برخی موارد خودش به تنهایی وارد عمل ميشد.
يك سی دی فروشی اطراف مسجد باز شده بود. بچه های نوجوان كه به
مسجد رفت و آمد داشتند از اين مغازه خريد ميكردند.
اين فروشنده سی دی های بازی و فيلم كپی شده را به قيمت ارزان به بچها
ميفروخت.
مشتريهای زيادی برای خودش جمع كرد. تا اينكه يك روز خبر رسيد كه
اين فروشنده فيلمهای خارجي سانسورنشده هم پخش ميكند!
چند نفر از بچها خبر را به هادی رساندند. او هم به سراغ فروشنده ی اين
مغازه رفت.
خيلی مؤدب سالم كرد و از او پرسيد: بعضی از بچها ميگويند شما
سی دی های غير مجاز پخش ميكنيد، درسته!
🔰ادامه دارد ...🔰
📌پسرک فلافل فروش
قسمت دوازدهم
....فروشنده تكذيب كرد و اين بحث ادامه پيدا نكرد.بار ديگر بچه های نوجوان خبر آوردند كه نه تنها سی دی های فيلم، بلكه سی دی های مستهجن نيز از مغازه ی او پخش ميشود.
هادی تحقيق كرد و مطمئن شد. لذا بار ديگر به سراغ فروشنده رفت. با او
صحبت كرد و شرايط امر به معروف را انجام داد. بعد هم به او تذكر داد كه اگر به اين روند ادامه دهد با او با حكم ضابطان قضایی برخورد خواهد شد.
اما اين فروشنده به روند اشتباه خودش ادامه داد. هادی نيز در كمين فرصتی بود تا با او برخورد كند.
يك روز جوانی وارد مغازه شد. هادی خبر داشت كه يك كيسه پر از
سی دی های مستهجن برای اين شخص آورده اند.لذا با هماهنگی بچه های بسيج وارد مغازه شد. درست زمانی كه بار سی دی ها رسيد به سراغ اين شخص رفت. بعد فروشنده را با همان كيسه به
مسجد آورد!
در جلوی چشمان خودش همه سی دی ها را شكست. وقتی آخرين سی دی خرد شد، رو كرد به آن فروشنده و گفت: اگر يك بار ديگر تكرار شد با تو برخورد قانونی ميكنيم.همين برخورد هادی كافی بود تا آن شخص مغازهاش را جمع كند و از اين محل برود.
🔰ادامه دارد ...🔰
📌پسرک فلافل فروش
قسمت سیزدهم
دوكوهه به عنوان خادم راهيان نور فعاليت ميكرديم. در آن ايام هادي
با شوخ طبعی هایش خستگی كار را از تن ما خارج می كرد.
يادم هست كه يك پتوي بزرگ داشت كه به آن ميگفت: (پتوی اِجكت) يا پتوی پرتاب!
كاری كه هادی با اين پتو انجام ميداد خیلی عجيب بود. يكی از بچه ها را روی آن می نشاند و بقيه دورتادور پتو را می گرفتند و با حركات دست آن
شخص را بالا و پايين پرت می كردند.
يك بار سراغ يكی از روحانيون رفت. اين روحاني از دوستان ما بود. ايشان
خودش اهل شوخي و مزاح بود. هادی به او گفت: حاج آقا دوست داريد
روی اين پتو بنشينید؟
بعد توضيح داد كه اين پتو باعث پرتاب انسان می شود. حاج آقا كه از خنده های بچه ها موضوع را فهميده بود، عبا و عمامه را برداشت و نشست روی پتو.
هادی و بچه ها چندين بار حاج آقا را بالا و پايين پرت كردند. خیلی سخت
ولی جالب بود.
بعد هم با يك پرتاب دقيق حاج آقا را انداختند داخل حوضه معروف
دوكوهه.
بعد از آن خیلی از خادمان دوكوهه طعم اين پتو و حوض دوكوهه را
چشيدند!
🔰ادامه دارد ...🔰
شهدا همه یک خصلت داشتند که هم آهنگ شده بود آهنگ بزن بکوب قلبشان یعنی زدن قلبشان و کوبیدن قلبشان هماهنگ شده بود با نظام و یعنی حکومت سرزمین قلبشان را داده بودند به ولی فقیه و هماهنگ با نظام بود حکومت نظام دلشان ودیکتاروری موسیقی های تند برای سرزمین دلشان حاکم تعیین نکرده بود دیکتاتوری موسیقی حرام یعنی حرف میزند و در کنارش با ضرباهنگ کاری میکند که تو صدای ضرباهنگ دلت را نشنوی که حرف خودش را حاکم دلت کند و صدای فریاد دل را نشنوی که طبلیست که برای آن امام به خون تپیده می کوبد
#تبـــاهیــــاټ🔗✨
شدیم یہ نسلۍ ڪہ 🎈
هرڪس حداقل یہجا -🌚-
از اعضاو اندام بدنش -📌-
دست سازه یہ جراح نباشہ -🖋-
مورد تمسخر ملت قرار میگیره -💉-
میدونے این یعنے چے؟ -💻-
یعنے خندیدن بہ سلیقہ خدا -💥-
یعنۍ خداے زیبایےهاۍ -🕳-
مردم شدن دڪترا و جراحها -🚨-
بہ جایے رسیدیم ڪہ خدا هم -🖤-
داره از ذهنها پاڪ میشہ 💔
#خدایابہامامزماننیازمندیم🚶🏽♂
@mhmoma
رفقا نزدیک اذان هستیم ✨🍃 موقع افطار بنده رو از دعا رو فراموش نکنید😔التماس دعا💔؛)
اگرچه باد معاصی مهاجم است هنوز - @Maddahionlin.mp3
5.22M
🌙 #مناجات ویژه #ماه_رمضان
🍃اگرچه باد معاصی مهاجم است هنوز
🍃نسیم مرحمت تو ملایم است هنوز
🎤کربلایی #سید_رضا_نریمانی
CQACAgQAAx0CSmRjDAACSRNiTmNN5vDVN__XWv3N9MOLoYe6NgACVg0AAubzaVLqItJCQ5T3ASME.mp3
4.07M
⏯ #مناجات ویژه #ماه_رمضان
🍃دل شب آمدم سویت الهی
🍃صدایت می زنم با روسیاهی
🎤حاج #محمدرضا_طاهری
👌بسیار دلنشین
امام على عليه السلام
اگر خصلت ها از يكديگر متمايز و جدا شوند، هر آينه راستى با شجاعت باشد و بزدلى با دروغ.
لَو تَمَيَّزَتِ الشياءُ لَكانَ الصِّدقُ مَعَ الشَّجاعَةِ وَ كانَ الجُبنُ مَعَ الكَذِبِ؛