شهید محمد هادی ذوالفقاری🕊
شھیدمَن🌱، ادعایـے در تو نمیبینم و تمام هویت طُ خلاصھ شده در همین ، بـےادعایۍ! مرا دریاب ای مَرد بۍا
چه بگویم درباره شما ؟
از زمانی که شما وارد زندگی ام شدی
هر چیزی برایم تازگی دارد
و شما دلیل شادی من در زندگی هستی
من کلمات زیادی برای نشان دادن احساسم به شما ندارم
مگر آن که بگویم ممنونم!
داداش هادی!!
کمکم کن 🕊 کمکم کن🍃 کمکم کن
خسته ام از این دنیا
خسته فراق از کربلا
دیگع خسته شدم هی به آقا گفتم بطلب
داداش هادی
به بابا علی بگو
بگو پسرات نمیطلبن چرا 😢😢
چرا آخه ؟
درسته که بدم ، ولی نیاز به آرامش دارم ، اون آرامش تو بین الحرمین پیدا میشه 💔:)
شهید محمد هادی ذوالفقاری🕊
شھیدمَن🌱، ادعایـے در تو نمیبینم و تمام هویت طُ خلاصھ شده در همین ، بـےادعایۍ! مرا دریاب ای مَرد بۍا
شہدا خاڪےاند!
ڪافےست باران بزند☔
تا عطرشان همہ جا را پر ڪند…♥️
کاش میشد همچون شہدا خاڪے باشیم :)
شهید محمد هادی ذوالفقاری🕊
••زَمینحَـقِیربُودبَرٰا؎ِدٰاشتَنَت آسِمٰانبیشتَربِہتومےآمَد••❁ #عزیزبرادرم💔😭
داداش من
هوای دلم را داشته باش
که این دل بی وقفه جایش تنگ است🥀😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من تو این دنیای برزگی فقط یك آرزو دارم آقا
کہآنهم اربعین سجدۀ شکرۍکنم پاۍِ ستون آخرین :)
چه حس حال شیرینی دارع 😢
بعدش بیام تو بین الحرمین
بگم ممنونم آقا گذاشتی که بیام 😍
*گفتگوی دوتا خانم اهل دل 👇👇
*بهش گفتم: امام زمان عج رو دوست داری؟*
*گفت: آره ! خیلی دوسش دارم*
*گفتم: امام زمان حجاب رو دوست داره یا نه؟*
*گفت: آره!*
*گفتم : پس چرا کاری که آقا دوست داره انجام نمیدی؟*
*گفت: خب چیزه!…. ولی دوست داشتن امام زمان عج به ظاهر نیست ، به دله*
*گفتم: از این حرف که میگن به ظاهر نیست ، به دله بدم میاد*
*گفت: چرا؟*
*براش یه مثال زدم:*
*گفتم: فرض کن یه نفر بهت خبر بده که شوهرت با یه دختر خانوم دوست شده و الان توی یه رستوران داره باهاش شام می خوره. تو هم سراسیمه میری و می بینی بله!!!! آقا نشسته و داره به دختره دل میده و قلوه می گیره.عصبانی میشی و بهش میگی: ای نامرد! بهم خیانت کردی؟*
*بعد شوهرت بلند میشه و بهت میگه : عزیزم! من فقط تو رو دوست دارم. بعد تو بهش میگی: اگه منو دوست داری این دختره کیه؟ چرا باهاش دوست شدی؟ چرا آوردیش رستوران؟ اونم بر می گرده میگه: عزیزم ظاهر رو نبین! مهم دلمه! دوست داشتن به دله…*
*دیدم حالتش عوض شده*
*بهش گفتم: تو این لحظه به شوهرت نمیگی: مرده شور دلت رو ببرن؟ تو نشستی با یه دختره عشقبازی می کنی بعد میگی من تو دلم تو رو دوست دارم؟ حرف شوهرت رو باور می کنی؟*
*گفت: معلومه که نه! دارم می بینم که خیانت می کنه ، چطور باور کنم؟ معلومه که دروغ میگه*
*گفتم: پس حجابت….*
*اشک تو چشاش جمع شده بود*
*روسری اش رو کشید جلو*
*با صدای لرزونش گفت: من جونم رو فدای امام زمانم می کنم ، حجاب که قابلش رو نداره*
*از فردا دیدم با چادر اومده*
*گفتم: با یه مانتو مناسب هم میشد حجاب رو رعایت کرد!*
*خندید و گفت: می دونم ! ولی امام زمانم چــــــادر رو بیشتر دوست داره*
*می گفت: احساس می کنم آقا داره بهم لبخنــــــــــد می زنه.*
*حالا اگه خوشت اومد بازنشر کن.....*
*آجرکم الله یا صاحب الزمان*
🥀🥀
*تا جایی که میتونید ارسال کنید برا گروهایی ک هستین برا دوستان برا همه*
*اجرتون با قرآن و صاحب الزمان*
◦•●◉✿سردار سلیمانی ✿◉●•◦