این قسمتاز کتاب سقای آب و ادب
دل رو تیکه تیکه میکنه :
اکنون از ساعتی پیش تا کنون هر
کودکی کهمی گوید آب سکینه می
گوید :عمو !
و آنقدر مفهوم آب و عمو باهمگره
خورده است که بچه ها به تدریج
تشنگیراباگفتنعمواظهارمیکنند!
شمر همیشه می گفت:عـاشـق موسیقی ام !
راستمیگفتموسیقیموردعلاقه اشصدای
شکسته شدن سینه حسین بود!
دیروز سرش را از تن جدا کردند
و ازامروز با کلامش باید بجنگند
که حنجرههارا میتوان بریدولی
فریاد هارا هرگز !
پسازبیستسال| سلمان کدیور
از شیخ انصاری پرسیدن که :
که چطور یک ساعت فکر کردن برتر از هفتاد سال عبادت است !؟فرمودند فکری مانند جناب حر در روز عاشورا!
زندگیکردننادرتریناتفاق جهان هستی است.
بیشتر مردم فقط وجود دارند همین!
ک•هردودرنهایتمیمیرند؛آدامسیلورا
نذار ابهت هیچ آدم خِبرهای تو رو بگیره.
اون بهت میگه: دوست عزیز، من بیست
ساله این کارمه.اما بدون آدم ممکنه کاری
رو بیست سال تموم هم غلط انجام بده.
کورتتوخولسکی