فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الو
میشه گوشیو بدین امام رضا(ع)🥺🥺😍
⚜کانال یاران امام رضایی شهدا ⚜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خیال کن نشستی کنج گوهرشاد 😍😍🥺💚
⚜کانال یاران امام رضایی شهدا ⚜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴 ۱۰ - ۹ اردیبهشت ۱۳۶۱ - آغاز عملیات بیت المقدس در جبهه جنوب
در این کارزار بزرگ، رزمندگان اسلام توانستند در طی چهار مرحله، مناطق عظیمی از خاک ایران را از لوث وجود نیروهای متجاوز خارج ساخته و #خرمشهر قهرمان را از اشغال بیگانگان آزاد کنند.
فرازی از پیام امام خمینی در پی آزادی خرمشهر:
. . . سپاس بی حد بر خداوند قادر که کشور اسلامی و رزمندگان متعهد و فداکار آن را مورد عنایت و حمایت خویش قرار داد و نصر بزرگ خود را نصیب ما فرمود.
این جانب با یقین به آنکه "مَا النَّصْرُ إلّا مِنْ عِندِ الله" ، از فرزندان اسلام و قوای سلحشور مسلح، که دست قدرت حق از آستین آنان بیرون آمد و کشور بقیة الله الاعظم - ارواحنا لمقدمه الفداء - را از چنگ گرگان آدمخوار که آلت هایی در دست ابرقدرتان خصوصاً امریکای جهانخوارند بیرون آورد و ندای «الله اکبر» را در خرمشهر عزیز طنین انداز کرد و پرچم پر افتخار «لا اله الا الله» را بر فراز آن شهرِ خرّم- که با دست پلید خیانتکاران قرن به خون کشیده شده و «خونین شهر» نام گرفت - [بیافراشت] تشکر می کنم...
پ.ن: اشغال بندر استراتژیک خرمشهر در سال ۵۹ برای عراق، پیروزی بزرگی محسوب میشد، چنانکه صدام گفته بود: "اگر ایرانی ها بتوانند #خرمشهر را پس بگیرند، کلید فتح #بصره را به آنها میدهم" . . . که این نشان از اهمیت فوق العاده خرمشهر برای عراقی ها را داشت.
----------------------------------------
🌱 انتشار مطالب، صدقه جاریه است
🌴 خرمشهر، ما می آییم
⏳ ۱۰ - ۹ اردیبهشت ۱۳۶۱ - آغاز عملیات بیت المقدس در جبهه جنوب
⚪️ #خاطره
بعد از ظهر داغ آخرین روزهای اردیبهشت ۱۳۶۱ ،
قاسم محمدی فرمانده گردانمان، نیروها را جمع کرد، نقشهای را نشانمان داد و گفت: وظیفهی گردان ما اینه که از جادهی خرمشهر و شلمچه، بهطرف غرب، مستقیم بریم توی دل عراق. پنج کیلومتر که رفتیم و دشمن رو عقب زدیم، اونوقت میریم بهطرف چپ و تا اونجا که ممکنه، خودمون رو به نیروهای دیگه میرسونیم. توی این عملیات، ما هیچ نیروی پشتیبانی نداریم. ما پیشمرگ یگانهای دیگه هستیم. ما باید همهی حواس دشمن رو به اون نقطه جلب کنیم. معلوم هم نیست که هیچکدوم از ما برگرده. چهار طرف ما، نیروهای دشمن قرار میگیرند؛ حتی پشتسر ما. از نیروی کمکی و مهمات و تدارکات و چیزهای دیگه هم خبری نیست. حتی آمبولانس برای بردن مجروحها نمیتونه بیاد جلو. حالا دیگه حساب کار رو بکنید. من این ماموریت رو داوطلبانه از تیپ قبول کردهام، چون شماها رو خوب شناختهام و با روحیهی همهتون آشنا شدهام و میدونم براتون هیچ مسئلهای نیست.
سوالات بچهها شروع شد:
- حتما باید گردان ما پیشمرگ بشه؟
- یعنی ما نمیتونیم توی گرفتن خرمشهر شرکت کنیم؟
- یعنی فقط همین راه مونده؟
با یک صلوات متفرق شدیم و به چادرها رفتیم.
حال بچهها خیلی تغییر کرد. مهربان که بودند، مهربانتر شدند. بچههای گردانهای دیگر یکجور دیگری نگاهمان میکردند. برخوردشان خیلی گرم و باحال شده بود.
روز بعد که قاسم محمدی جمعمان کرد، کسی خیال سوال کردن نداشت، چرا که هرچه بود، روز قبل شنیده بودیم. آرام به سیمای استخوانی او نگاهی انداختم. با لهجهی اصفهانی بسم الله گفت و شروع کرد به حرف زدن: برادرا، مطلبی هست که باید به اطلاعتون برسونم. اون نقشهای رو که دیروز نشونتون دادم و اون کاری که گفتم، منتفی شد.
آه از نهاد همه بلند شد. ادامه داد: اون نقشه به خاطر این بود که ما اطلاع دقیقی از مواضع دشمن نداشتیم، اما یکی از فرماندهان عراقی که چند روز پیش اسیر شده، وضعیت تمام مناطقشون رو برای ما روشن کرد و حالا خوب میدونیم دشمن چه موانعی داره و کجا چه تعداد نیرو گذاشته. اون فرمانده عراقی گفته: من همهی اینا رو بهتون میگم، چون میدونم شماها نمیتونید خرمشهر رو بگیرید. توی اونجا بیشتر از سی هزارتا سرباز تا دندان مسلح عراقی نشسته.
جریان کار به این صورت شده که ما از طرف شمال، بهسمت خرمشهر پیش میریم. نزدیک شهر، از میدان مین که رد شدیم، میرسیم به خونههای سازمانی. به احتمال زیاد، اونجا جنگ چریکی و خونه به خونه پیش میآد. یه چیز تا یادم نرفته بگم، قبل از خونههای سازمانی یه خاکریز دوجداره هست که وسط یه جادهی خاکییه. اون خاکریز خط پدافندی ماست. هیچکس حق نداره بره اون طرفتر. ما میریم با دشمن درگیر میشیم، ولی خطمون خاکریزه. قراره خرمشهر سه چهار روز توی محاصرهی سنگین باشه. هواپیماها هم از بالا بمبارونش کنند تا دشمن تحتفشار قرار بگیره و چهبسا فکر کنه ما نمیتونیم اونجا رو بگیریم. به همین خاطر نیروهاش رو اونجا متمرکز کنه. روز سوم ما باید بریم جادهی خرمشهر - بصره رو بگیریم و با اومدن تیپ محمد رسولالله (ص) بریم طرف بصره و انشاءالله به لطف خدا اونجا رو فتح کنیم. فقط توصیههایی رو که روز اول عملیات کردم، فراموش نکنید ها!
✍️نقل #خاطره ☝️☝️ از عملیات بیت المقدس - برگرفته از کتاب: "خرمشهر آزاد شد" نوشته: حمید داودآبادی. نشر یا زهرا (س)🌴🌷🇮🇷🌴🌷
🌱 انتشار مطالب، صدقه جاریه است