و تو هم روزى پير مىشوى اما من پير تر از اين نخواهم شد ، در لحظهاى از عمرم متوقف شدم ، منتظرم بیایی :)!
دلم واسه وقتایی که تکست میدادی نمیتونستم
ذوق وخندمو کنترل کنم و مامان میگفت باز چخبره ، تنگ شده .
﮼درستشاینهکهمنالانپیشـتباشم
وگولهشمتوبغلتسرموفروکنمتوگردنت : )
May 11
May 11
یکبار هم به من گفت : عزیزترینم
تا آن زمان هیچ واژهای نتوانسته بود تا این حد برایم جاودانه بماند . .
و کلمات فقط مشتی کلمات بودند در اقتضای زمان و مکانی محدود .
ولی عزیزترینم
فکرش را بکنید که در میان تمام عزیزانی که دارد ، تو ، ترینِ آنهایی
این یعنی مرا کاملا آزاد و شرافتمندانه دوست میداشت آنهم در کمالِ دارایی نه از روی ترس و تنهاییاش : )!