- مبتلا -
رفاقت . . .
آغوشۍ بیمنت و امن و گرم که هرچه
بیشتر بوۍ قدیمی بودن بدهد و اصیلتر
باشد ، محبوبتر میشود . . . با رفاقتِ
بیریا و صادقانهاۍ که رنگِ خدا به خود
دارد میتوان رشد کرد . میتوان روح را به
اوج رسانید و بزرگ کرد . میتوان از خود ،
فردۍ مختصرتر ساخت و شخصیتۍ
معنویتر . به شرطِ آنکه دستانت گره در
دستان کسی باشد که جز خدا نمیبیند و
نمیخواهد . و قلبت پیوند بخورد به قلبِ
کسۍ در راهِ طویلِ رسیدن به کمال یاریات
کند و یاریاش کنی و این بسیار ارزشمند
است . تا که با همراه و همقدم شوید و
عزمتان را جزم کنید براۍ قدم برداشتن
در راهِ خدا و اسلام و هر قدم به خدا
نزدیکتر شوید ! ..
.
آنکس که رسمِ وفا بداند ، نه در ازدحامِ
روز رهایت کند و نه در خلوتِ شب .
و یادِ خدا که در رفاقت موج بزند ،
ماندگارش میکند . پس ریشه رفاقتهای
مان را سفت کنیم فقط بخاطرِ خدا . . . !
#میـم_جاماندھ
- ماهبندگۍ ِخدا؛خداحافظ...!
همیشه لحظهۍ خداحافظۍ برایم دشوار
بوده و است. فرقی ندارد چگونه خداحافظۍ
باشد و از چه کسۍ . فقط میدانم مُعضل ِ
بزرگی است . براۍ منی که زود دلمیبندم و
سریعاوابستهمیشوم و باید سختیاش را هم
به جان بِخرم . دستِ خودم نیست . ولی بد
دردیست. دیشب با قلبۍ آکنده از غم و حالی
پریشان با ماهِ رمضان خداحافظۍ کردم . . .
اکنون ناچارم که یک سالِ دیگر را به انتظارِ
آمدن رمضان صبر کنم .
به امیدِ آن زمانِ مبارکۍ که ؛
شبۍ را در کنارِ تو افطار کنم یا اباصالح .
#میـم_جاماندھ
1_3882706731.mp3
10.46M
از تو میپرسند ؛
که آیا براۍ قلبِ
مغشوشت مرهمۍ یافتهای؟!
میگویۍ ذکرِ حسین (ع)
التیام بخش است . . . !(:
بمانیپناهِمان
بمانیمپناهجوسیّدی!
- آوازهیتسلابخشِبارانِدلتنگ ؛
شاید هم همهمهاۍ مطلوب و پسندِدل!
صداۍ گم شدنِ بارانِ ملول اما صبور
آن هم در هنگامهۍ روز و هیاهوۍ اَسَفناکِ
شهر و بی اعتنایی مردمان شهرۍ که هر
کدامشان، کوهۍ از دغدغه و مشکلات را
کوچه به کوچه و خیابان به خیابان به
دوش میکشند و حتی لحظهاۍ فرصت
اندیشیدن به راز نھفته در صداۍ غمآلود
و دلِ شکیبا و پر محبتِ باران ، ندارند را
میگویمت . مَردُمانی که از طلوعِ صبح تا
غروبِ شب، قدم به قدم میجنگند برای
زنده ماندن ، نه زندگی کردن . . ! غافل از
اینکه قطرات باران ، خود به تنھایی درسِ
زندگی کردن میآموزند و این درحالیست
که آدمۍ آنقدر غوطه ور در دنیاۍ طمع و
آز شده ، که توان درکِ روحِ لطیف باران را
ندارد . بارانِ شکسته خاطر از براۍ جدایی
زِ ابرِ سخاوتمند! . ابرۍ که سالها رازنگھدارش
بوده و برایش حتی از جان نیز مایه گذاشته
و مادرۍ را در حقش تمام کرده تا بارانَش به
این رشدِ فکرۍ برسد که فقط و فقط نباید به
فکر خویشتن باشد و گاهی باید گذشت کرد.
چه بسا حتی گذشتن از خود ! مثلِ بارانِ
مطیع ، که میبایست به فرمانبرۍ از مادرش
[ابر] ، این دردِ فراقِ جانسوز را نیز تحمل
کند . آری! ما قدرِ باران را نمیدانیم . وَرنه
ثانیه که کم است ، ساعت ها پاۍ حرفهای
پُر بار و بلخص کمی نالانِ باران که جز با
سکوت شنیده نمیشود ، مینشستیم و گوش
میسپردیم . اویی که خود با وجودِ غمۍ
عظیم در سینه ، به زمین میآید تا علاوه
بر آن رنجِ ترمیم نشده و کھنه ، غمِ زمینیان
را نیز به جان بِخَرد و با خود به دلِ خاک
فرو ببرد . . . !
حال ، من میپُرسَمَت که آیا آدمیان ،
این چُنین گذشتۍ دارند ؟
در عمقِ باران حل شو .
درسِ گذشت میدهد !
پس تا میتوانی دقیق
شو در این آموزگاری که
به رایگان تجربیاتش را
در اختیارت میگذارد .
#میـم_جاماندھ
- مبتلا -
- بازهمهمانخوبِهمیشگۍ؛ آقاۍشَفیق،سیدمھدۍ! . حصار کلمات را میشکنم و دلم را به نرگسۍهای آواره
غروب کردی
و چشمم به راه ِ شب خشکید .
بدون روی تو ، تنھا رفیق من ماه است!
- ماهگرفتگی؟
نهحاجی،فقطماه
یهکوچولوحالشگرفتهس!
همین؛
کوتَه نِگھی به ماه بیَنداز .
میبینی؟ ماه هم از نیامدنت ؛ قدری
حالش گرفته شده و اوقاتش تلخ...!
حالا مَردُم هزار جور عنوانِ عجیب
و غریب رویش میگذارند و مبنای
این چهرهی درهم رفتهی ماه را ،
ماه گرفتگی مینامند . ولی نه .. !
اینطور نیست! من علت این رخداد
را از ماه پرسیدم و جویای احوالش
شدم .گویا او هم دلتنگِ شماست...
امشب هم تشددِ حزن و دلتنگی
تا خرخرهاش پیش رفته و تابِ
تحمل،اندکی برایش دشوار شده
که اینگونه حالتِ بههمریخته به
خود گرفته است . . . !
.
لطفا برگرد . شده حتی به خاطرِ
ماه و جنونی که بیقرارش کرده!
میدانی عزیزِ خاطرِ کم رمقِ من،
ماه همچو ما بیوفایی نمیکند .
ماه معرفت دارد .
#میـم_جاماندھ
[خردهنویس]
لاکِن باز هم با این احوالِ گرفتهاش ،
زیبا و خواستنیست . من حتی او را
با احوالِ آشفتهاش نیز خواهانم و از
زمین برایش لالایی میخوانم . . . !
تا که شاید خوابش ببرد و خوابِ شما
را ببیند و حالِ دلش بهتر شود . وَه
چه خوشتر از خوابِ شما را دیدن؟
گرچه بی شما ماه که هیچ ، عموم ِ
زمین و آسمان غم دارند .
#میـم_جاماندھ