باید بگویم من هم از آن دخترهایی بودهام که سرِ شب به خانه برمیگردند و برای گرفتنِ مجوزِ یک سفر مجردی، از هفتخان رستم میگذرند. آنهایی که تا وقتی مرد در خانه هست مصلحت نیست به میوهفروشی و نانوایی بروند و تا جاییکه میشود نزدیک بود بهقاعده نیست دور شوند.
ولی در برابرِ این محدودیتها، اگرچه حسابی حرص خورده و مقاومت کردهام، هیچ وقت احساس کمبود نداشتم.
هیچوقت در این"کجایی؟ با کی هستی؟ کی برمیگردی؟ غروب شد خونه باش!"ها احساسِ حقارت و توسریخور بودن نکردم.
از عهدِ شُتُرشاه نیامدمها! نه!
اما همهی این دیالوگها را، با تمامِ سختیِ پذیرشش گذاشتم به پای مفهومی به نامِ"حمایت" که برای هر آدمی لازم میدانم و برای هر دختری لازمتر!
من سالها به پشتوانهی همین مفهوم خندیدهام، عاشق شدهام، زندگی کردهام؛
و اگر قرار باشد فقط یکی از برنامههای مادرم را در آینده برای دخترم اجرا کنم و وصیت کنم برای دخترش اجرا کند، همین رسمِ "بزرگداشتِ دخترانگی"ست.
نه فقط صبحِ اولِ ذیالقعده، که صبحِ هرروز به او یادآوری میکنم "دختر بودن"ش چقدر برایمان مهم است.
یادآوری میکنم مهم نیست هنر بخواند یا ریاضیات، همینکه دخترانگی بلد باشد، هنرمند است.
یادآوری میکنم همینکه وقتی تمام جهان نمیتوانند پدرش را به کاری راضی کنند، او رگ خوابش را بلد است، مهم نیست به چه کاری مشغول باشد که سیاستمداری قهّار است.
یادآوری میکنم علیرغمِ هرهدفی که دارد و با جسارت برایش میجنگد، همینکه خانهمان را از حساسیتها و ظرافتهای شیرین دخترانهاش پر میکند، یک برنده است.
روزی به دخترکم یاد میدهم لازم به تلاش برای دلبری کردن نیست؛ در وصفِ دلبر بودنش همین بس که "دختر" است.
✍🏻 #زینب_علیمحمدی
بیرون پراکنی درونییاتم!
باید بگویم من هم از آن دخترهایی بودهام که سرِ شب به خانه برمیگردند و برای گرفتنِ مجوزِ یک سفر مجرد
بیاین از معمولی بودن نترسیم.
بلکه بهترین نسخهی معمولی خودمون باشیم :)
بیرون پراکنی درونییاتم!
-
فرض کنید؛
شیر مرد جنگهای عرب، یل کرار میدان نبرد، آغوش گرم بچههای بیپدر، دست راست پیغمبر اکرم
دو زانو نشسته باشد و دستهایش را با انگشتان بهم چسبیده روی رانهایش گذاشته باشد. عرق شرمش را از پیشانیاش با آستین پاک کند و بگوید:
- بزرگ من، آقای من قصد ازدواج کردهام
و بهتر از دختر شما برای این امر نیافتم . . .
فرض کنید؛
دردانهی امین عرب، شأن نزول سورهی کوثر، بهترین دختر اهل جنت
چادر به دندان گرفته باشد و پشت پرده گوش بسپارد به حرفهای معشوقهاش. پدر از او إذن بخواهد و دختر چشم به حیاء پایین بیندازد و گلهای قالی را بچیند. اشک گرم محبت را از گوشهی چشمانش پاک کند و در جواب پدر لب گاز بگیرد و سکوت کند و دریای پرتلاطم دلش را بسپارد به ساحل آرام آغوش علی علیه السلام.
قند و عسل فرضش دلتان را شیرین کرد؟!
حالا اگر آغوش علی را برای فاطمه میدیدید، ذوق چشمانتان چه میکرد!
#مهدی_شفیعی
بیرون پراکنی درونییاتم!
-
با چشم تو شعر مینویسم
من کهام؟!
جز تویی که در رگ و پوستم نهانی
و نام مرا به خود دادهای . . .
بیرون پراکنی درونییاتم!
اگه از من بخوان دنیا رو تعریف کنم، توی یکی از تعریف هام این دوتا پیام رو نشون میدم . . .؛
- به قول آقا امیرالمومنین:
دنیا دو روزه. یک روز موافق تو هستند مردم و یک روز مخالف تو. و طبق توصیهی آقا نه از اون عده که مخالفت هستند اندوهگین باش و نه از اون که عده موافقت هستند خوشحال و مغرور :)
اگه توی کار ساخت پادکست هستید؛
مثلاً کانالی دارین یا گوینده هستید و یا مجموعهای فعالیت دارید و خواهان یه همکاری خفن برای محرم هستید،
بیاین تا باهم مکاتبهای داشته باشیم؛
- @mh_shafieii
4_5956238097514499216.mp3
45.46M
-
محتمل است وقتِ شنیدنِ نیوفلدرِ ۲۸ حسّ کسی را پیدا کنید که دارد آندوسکپی میشود ــــــ آندوسکپی در ساعتی از چهارشنبه که سرخیِ پس از طلوع از آسمان رفته و روز خودش را پهن کند.
بیرون پراکنی درونییاتم!
- محتمل است وقتِ شنیدنِ نیوفلدرِ ۲۸ حسّ کسی را پیدا کنید که دارد آندوسکپی میشود ــــــ آندوسکپی در
آندوسکپی را در لغتنامه معنا کردهاند:
- اندرونه بینی/درون نگری . . .