eitaa logo
حوزه مقاومت ۱۵۵ سردار شهید میر رضی سپاه ناحیه امام محمد باقر علیه السلام mir_razi155🌹❤️
151 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
2.3هزار ویدیو
4 فایل
mir_razi155
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صبح به ما می‌آموزد که باور داشته باشیم روشنائی با تاریکی معنا می‌ یابد ... و خوشبختی ، با عبور از سختی‌ ها زیباست دعا می‌ کنم که: نه حسرت گذشته غمگینتون کنه، و نه غم آینده نگرانتون کنه در حال زندگی کنید و لحظه‌ هایتان پر از آرامش باشه ... اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل لفرجهم @mir_razi155
فرد نماز گزار بر سجاده ای از جنس بال فرشتگان وبر مهری از جنس خاک بهشت سجده می کندوبا دانه هایی از جنس مروارید به ذکر و ثنا می پردازد و خود را با دو بال عشق و معرفت به در جات سلوک الهی می رساند. ✿⊱ اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم @mir_razi155
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 نیایش صبحگاهی 🌸الهي به اذن تو، به عشق تو، ✨به ياد تو و به نام تو، 🌸در تو و با تو براي خوشنودي تو، ✨با سلامي مملو از عشق و حمد و 🌸 ثنا از خواب شبانه بيدار مي شوم ✨تا روزي از روزهاي با شكوهت را 🌸 آغاز كنم.باشد كه همواره ✨" خدا با من است" در روحم 🌸حك شود و عهدي كه با تو دارم ✨از يادم نرود، تا از شر شياطين و 🌸 نفس اماره در پناه تو باشم. ✨و چنان باشم كه تو مي خواهي 🌸نه آنطور كه من مي خواهم. ✨الهي روز و روزگارم را الهي گردان 🌸و مرا سهم خود گردان آمیـــن 💗 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل الفرجهم @mir_razi155
5.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آمدم ای شاه ، پناهم بده... *بســــــــــم اللــــــــــه الرحمــــــــــن الرحیــــــــــم* *✨ساعت🕗 به وقت امام هشتم✨* مثل یک مرده که یکمرتبه جان میگیرد دلم از بردن نامت هیجان میگیرد قلبم از کار که افتاد به من شوک ندهید نام سلطان که بیاید ضربان میگیرد السلام_علیک_یاامام_رئوف یاامام_رضاجانم✋ *اللهّمَ صَلّ عَلے عَلے بنْ موسَے الرّضا المرتَضے الامامِ التّقے النّقے و حُجّّتڪَ عَلے مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثرے الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ ڪثیرَةً تامَةً زاڪیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَـہ ڪافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلے اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِڪَ*
به نام، یاد و توکل بر او سلام و تمام هستی ام😘 🔹با خانه سالمندان هماهنگ کرده بودم. کلا یک ساک داشت با یک قرآن کوچک، کمی نان روغنی، آبنات، کشمش و کمی چیزهای دیگر. 🔸گفت: مادر جون! من که چیز زیادی نمی‌خورم. یک گوشه هم که نشستم. نمی‌شه بمونم؟ دلم واسه نوه‌هام تنگ می‌شه. 🔹گفتم:مادر ، دیر می‌شه، منتظرن. 🔸گفت: کیا منتظرن؟ اونا که منو ندیدن؛ اصلا منو نمی‌شناسن! آخه اونجا مادرجون، آدم دق می‌کنه. من که اینجا به کسی کار ندارم. اصلا دیگه حرفم نمی‌زنم، خوبه؟ حالا می‌شه بمونم؟ 🔹گفتم: آخه مادر من! شما داری آلزایمر می‌گیری. همه چیزو فراموش می‌کنی. 🔸گفت: مادر جون! قبول، این چیزی که اسمش سخته رو من گرفتم ؛ اما تو چی؟ تو چرا همه چیزو فراموش کردی دخترم؟! 🔹خجالت کشیدم. راست میگفت؛ همه کودکی و جوانی‌ام و تمام عشق و مهری که نثارم کرده بود را فراموش کرده بودم. او تمام هویت و ریشه و هستی‌ام بود. من همه را فراموش کرده بودم. 🔸تماس گرفتم خانه سالمندان و گفتم که نمی‌رویم. 👈خنده ای تلخ نشست بر لب‌های چروکیده‌اش. 🔹ساکش را باز کردم. قرآن و نان روغنی و... همه چیزهای شیرین. 🔸آبنات را برداشت و گفت: بخور مادر جون، خسته شدی هی بستی و باز کردی. 🔹دست‌های چروکیده‌اش را بوسیدم و گفتم: مادرجون ببخش، حلالم کن، فراموش کن. 🔸اشکش را با گوشه روسری‌اش پاک کرد و گفت: چی رو ببخشم مادر؟ من که چیزی یادم نمیاد. 🔹و چند دقیقه بعد، با دست‌های لرزانش، موهای دخترم را شانه می‌کرد. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنا بهم و بحقهم @mir_razi155