eitaa logo
♻️IRAN•313•
1هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
886 ویدیو
14 فایل
لو سکت الجاهل، ما اختلف الناس! " اگر نادان سکوت می‌کرد، مردم اختلاف نمی‌کردند! " ✍#امیرالمؤمنین علیه‌السلام فهرست👇 eitaa.com/mjavadmoj/4183 💚ناشناس در کانال دوم 👇 •| @shiemazhab |• پیوی ادمین‌ها 👇 •| @Iran_313_shie |• #یاصاحب_الزمان خاک پاتم
مشاهده در ایتا
دانلود
🛑تفاوت عرفان و تصوف❌ «از قرن نهم هجري به بعد، به نظر ما عرفان شكل و وضع ديگري پيدا مي‌كند. تا اين تاريخ شخصيت‌هاي علمي و فرهنگي عرفاني همه جزء سلاسل رسمي تصوفند و اقطاب شخصيت‌هاي بزرگ فرهنگي عرفان محسوب مي‌شوند و آثار بزرگ عرفاني از آنهاست. از اين به بعد شكل و وضع ديگري پيدا مي‌شود. اوّلاً: ديگر اقطاب متصوفه همه يا غالباً، آن برجستگي علمي و فرهنگي كه پيشينيان داشته‌اند، ندارند. شايد بشود گفت كه تصوف رسمي از اين به بعد بيشتر غرق آداب و ظواهر و احياناً بدعت‌هايي كه ايجاد كرده است، مي‌شود. ثانياً: عده‌اي كه داخل در هيچ‌يك از سلاسل تصوف نيستند، در عرفان نظري محي‌الديني() متخصص مي‌شوند، كه در ميان متصوفه رسمي نظير آنها پيدا نمي‌شود. ثالثاً: از قرن دهم به بعد ما به افراد و گروه‌هايي برمي‌خوريم كه اهل سير و سلوك و عرفان عملي بوده‌اند و مقامات عرفاني را به بهترين وجه طي كرده‌اند بدون آنكه در يكي از سلاسل رسمي عرفان و تصوف وارد باشند و بلكه اعتنايي به آنها نداشته و آنها را كلاً يا بعضاً تخطئه مي‌كرده‌اند. از خصوصيّات اين گروه كه ضمناً اهل فقاهت هم بوده‌اند وفاق و انطباق كامل ميان آداب سلوك و آداب فقهيه است» مرتضی ، آشنایی با علوم اسلامي، بخش ، ص۱۲۱.
آقای «اولين كسي كه انسان كامل را تعبير كرد و آن را مطرح نمود محيي الدين() است. تعبير انسان كامل در ادبيات اسلامي تا قرن هفتم هجري وجود نداشت و بعد از اين تاريخ به كار رفت و امروزه در اروپا هم اين تعبير خيلي زياد است. محيي الدين پدر عرفان اسلامي است؛ يعني تمام اين عرفايي كه درميان ملل اسلامي سراغ داريم واز جمله عرفاي ايراني و فارسي زبان كه داريم مهمترينشان از قرن هفتم بوده و تمامي اين ها شاگردان مكتب محيي الدين هستند... کتاب انسان كامل،ص 11. لینک ویدئو↙️ ▶️ aparat.com/v/SbXzk «عرفان اسلامی، از آغاز پیدایش، قرن به قرن تکامل پیدا کرد. در هر قرنی، چنان که اشاره شد، عرفای بزرگی نمایان شده، به عرفان تکامل بخشیده و بر سرمایه اش افزودند. این تکامل، تدریجی بود ولی در قرن هفتم به دست محیی الدین عربی، جهش پیدا کرده و به نهایت کمال خود رسید. محیی الدین، عرفان را وارد مرحله جدیدی کرد که سابقه نداشت. بخش دوم عرفان؛ یعنی بخش علمی، نظری و فلسفی آن، به وسیله محیی الدین پایه گذاری شد. عرفای پس از او عموما ریزه خوار سفره او هستند. محیی الدین علاوه بر این که عرفان را وارد مرحله جدیدی کرد، یکی از اعاجیب روزگار است. انسانی است شگفت و به همین دلیل، عقیده های متضادی در باره اش شده است. برخی او را ولی کامل؛ قطب الاقطاب، می خوانند و بعضی دیگر تا حد کفر، تنزلش می دهند. گاهی ممیت الدین و گاهی ماحی الدینش می خوانند، صدرالمتألهین، فیلسوف بزرگ و نابغه بزرگ اسلامی، برای او نهایت احترام قائل است؛ محیی الدین، در دیده او از ابوعلی سینا و فارابی، بسی عظیم تر می باشد» 📌(کتاب آشنایی با علوم اسلامی، ج ۲، ص ۱۱۴، صدرا، بی تا). ... کتاب فصوص الحکم ... گرچه کوچک است ولی دقیق‌ترین و عمیق‌ترین متن عرفانی است‌؛ شروح زیادی بر آن نوشته شده است و در هر عصری شاید دو سه نفر بیشتر پیدا نشده باشد که قادر به فهم این متن عمیق باشد 📌آشنایی با علوم اسلامی، قسمت عرفان، درس‌های پنجم و ششم، شرح حال محی‌الدین‌بن‌عربی      🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸 •☘🌼 @ShieMazhab 🌼☘• ─┅─═ঊঈ💓ঊঈ═─┅─
بسم الله الرحمن الرحیم مطلب آقای در تمجید ابن عربی رو قبلا براتون گذاشتیم👇 eitaa.com/mjavadmoj/1251 حالا بخوانین مطلب ایشان در محکوم کردن : محیى‏ الدین عربى، اندلسى است و اندلس جزء سرزمینهایى است که اهالى آن نه تنها سنى بودند بلکه نسبت به شیعه عناد داشتند و بویى از ناصبى‏ گرى در آنها بود. علتش این است که اندلس را ابتدا امویها فتح کردند و بعد هم خلافت اموى تا سالهاى زیادى در آنجا حکومت مى‏ کرد. امویها هم که دشمن اهل بیت بودند و لهذا در میان علماى اهل تسنن، علماى ناصبى، اندلسى هستند و شاید در اندلس شیعه نداشته باشیم و اگر داشته باشیم خیلى کم است. محیى‏ الدین، اندلسى است ولى روى آن ذوق عرفانى‏ اى که دارد و معتقد است زمین هیچ گاه نمى ‏تواند خالى از ولىّ و حجت باشد، نظر شیعه را قبول کرده و اسم ائمه علیهم‏السلام را ذکر مى ‏کند تا مى‏ رسد به حضرت حجت و مدعى مى‏ شود که من در سال ششصد و چند محمّد بن حسن عسکرى را در فلان جا ملاقات کردم. البته بعضى از حرفهایى که زده ضد این حرف است و اصلًا سنى متعصبى است ولى در عین حال چون ذوق عرفانى همیشه ایجاب مى ‏کند که زمین خالى از یک ولىّ به قول آنها (و به قول ائمه ما حجت) نباشد، این مسأله را قبول کرده و حتى مدعى مشاهده هم هست و مى‏ گوید من به حضور محمّد بن حسن عسکرى که اکنون از عمرش سیصد و چند سال مى‏ گذرد و مخفى است رسیده و به زیارتش نائل شده‏ ام. مجموعه‏ آثاراستاد شهید مطهرى، ج‏4 ص ۸۰۵