eitaa logo
روشنی
285 دنبال‌کننده
19.2هزار عکس
31.8هزار ویدیو
13 فایل
https://eitaa.com/joinchat/3299213918C00706b4d76 لینک کانال روشنی 🔆🔆🔆
مشاهده در ایتا
دانلود
🌼 سلام ☀️ صبح زیباتون بخیر ان شاءالله قلبتون لبریز از مهربانی وجودتون سرشار از سلامتی زندگی تون پر از عشق و محبت و همراه با عاقبت بخیری باشه🌹🌹🌹🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از الزهرا ۶
✍مادری که روی مزار عبدالمحمدش روقبری پهن نمی کند؟! دومین سالگرد عبدالمحمد شنبول نزدیک بود. برای تزئین جعبه آیینه ی مزارش مقداری وسیله خریدم، اما عصر پنجشنبه وقتی رسیدم کنار مزار، تازه یادم افتاد که وسیله ها را جا گذاشته ام. ناراحت شدم. به هر کس گفتم که برود و از خانه وسایل را بیاورد، قبول نکرد. دلم شکست و کنار مزارش خیلی گریه کردم و فریاد زدم. جوری ناله کردم که روز تشییع و تدفینش هم چنین نکرده بودم. آنقدر که گلویم زخم شد و صدایم گرفت! آخر دوست داشتم برای سالگردش جعبه آیینه را به بهترین شکل تزئین کنم، اما همه چیز دست به دست هم داد که این اتفاق نیفتد. دو شب بعد خواب عبدالمحمد را دیدم. در یک باغ بزرگ روی یک تخت دراز کشیده بود و ملحفه ی سفیدی هم رویش کشیده بود. با ذوق و شوق رفتم سراغش. گمانم این بود که از جبهه برگشته است. تا مرا دید از تخت پایین آمد و بلافاصله او را در آغوش گرفتم. تمام بدنش می لرزید. بد جوری هم می لرزید. گفتم:«محمد ! مادر! پس چِت شده؟» گفت:« تو باعث شدی حال و روز من اینطوری بشه! از اون روز که سر مزارم گریه کردی و داد زدی ، من بدنم داره می لرزه! دوست ندارم گریه کنی! دوست ندارم خودتو اذیت کنی مادر! مگه من طوریم شده که تو بی تابی می کنی؟! » قفل آغوشم را باز کرد و دستم را گرفت و با خودش برد تا گلزار بهشت علی. رسیدیم کنار مزارش. دست کرد توی جیبش و کلید انداخت و درب جعبه آیینه را باز کرد. ناگهان دیدم آن جعبه آیینه ی کوچک به اندازه ی یک اتاق بسیار بزرگ وسعت پیدا کرد. در و دیوارش به بهترین زینت ها تزئین شده بود و نسیم خنک و معطری می وزید و تمام تزئینات رنگارنگ آنجا را آرام تکان می داد. عبدالمحمد رو کرد به من و گفت:«حالا این تزئینات قشنگ تره یا اونایی که تو خریده بودی؟!» گفتم:« نه مادر! اینا خیلی قشنگ تره! » گفت: « مادر! نیت تو مهمه! تو همون که نیت کردی، بچه ها میان و اون کاری رو که تو می خوای برا من انجام می دن! ببین چقدر قشنگ اینجا رو تزئین کردن!» سرم را از شرمندگی انداختم پایین! چشمم افتاد به سنگ مزار که اسم محمد رویش نوشته شده بود. سنگ مزار و نوشته هایش را می دیدم و محمد هم کنارم ایستاده بود. هیچ حرفی برای گفتن نداشتم. یک لحظه دیدم که روقبری سبزی که برای مزارش دوخته بودم، روی مزار پهن است. عبدالمحمد خم شد و گوشه ی روقبری را کنار زد و گفت: «اینو دیدی مادر! تو حتی اینو که رو مزار پهن می کنی من اذیت می شم! من انتظار می کشم تا پنجشنبه بشه و تو بیای و من ببینمت! اما اینو که پهن می کنی رو مزار من دیگه صورتتو نمی بینم! مادر! اینو رو مزارم نذار که خوب ببینمت!» از خواب بیدار شدم! حرف های عبدالمحمد به وجودم آرامشی عجیب داده بود. محمد می خواست به من پیغام بدهد که این زینت ها و پارچه ها و … ارزش آنچنانی ندارد. مهم یاد شهداست که باید باشد و سراغ شهدا را گرفتن. همین! اما من از آن روز به بعد روی مزارش روقبری پهن نکردم و رازش را هم به کسی نگفتم. خیلی ها به من ایراد می گیرند که چرا روقبری روی مزار محمد نمی گذارم، اما این راز را در سینه ام نهفتم! سالگردش که می شود و بچه ها روقبری پهن می کنند، آرام گوشه ی آن را کنار می زنم. آخر خود عبدالمحمد به من گفت که می خواهد صورتم را ببیند. عبدالمحمد همیشه برای من زنده است. زنده تر از همیشه! از شهادتش راضی ام! آنقدر راضی ام که حد و حسابی ندارد.
هدایت شده از الزهرا ۶
5.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 رهبر انقلاب: آنکه تصور کند بدون لطف آمریکا نمی‌توان قدم از قدم برداشت او خوب مدیریت نخواهد کرد 🛑‍ @TABEIN_14
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تذکر حاج قاسم به ظریف تذکری که باعث شد یک هفته بعد ملعونین هماهنگ کنند سردار را به قتل برسونند
5.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 رهبر انقلاب: آنکه تصور کند بدون لطف آمریکا نمی‌توان قدم از قدم برداشت او خوب مدیریت نخواهد کرد
7.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جناب ظریف تووووووو خیلی‌غلط‌کردی
🟡این دعای مدامِ وهرروزه✨💚✨ سلام‌الله‌ علیها: 𔓘𔓘𔓘𔓘𔓘𔓘𔓘𔓘𔓘𔓘𔓘𔓘𔓘𔓘     ፨፨፨፨፨፨፨፨፨፨፨፨
چهارشنبه است ودلم سمت شما افتاده عطرصحن رضوی کل فضا افتاده درو دیوار دلم آینه کاری شده است روی باب الحرَمش نام رضا افتاده 💚چهارشنبه های امام رضایی