هدایت شده از شعر هیأت
#امام_خمینی قدسسره
#غزل
🔹حرف عشق🔹
پیش از تو آب معنی دریا شدن نداشت
شب مانده بود و جرأت فردا شدن نداشت
بسیار بود رود در آن برزخ کبود
اما دریغ، زَهرهٔ دریا شدن نداشت
در آن کویر سوخته، آن خاک بی بهار
حتی علف اجازهٔ زیبا شدن نداشت
گم بود در عمیق زمین شانهٔ بهار
بیتو ولی زمینهٔ پیدا شدن نداشت
دلها اگرچه صاف، ولی از هراس سنگ
آیینه بود و میل تماشا شدن نداشت
چون عقدهای به بغض فرو بود حرف عشق
این عقده تا همیشه سرِ وا شدن نداشت
📝 #سلمان_هراتی
🌐 shereheyat.ir/node/173
✅ @ShereHeyat
هدایت شده از شعر هیأت
#امام_خمینی قدسسره
#غزل
🔹کلبۀ احزان🔹
تیره شد آینهٔ صبحِ درخشان بیتو
تار شد مشرق روحانی ایمان بیتو...
چه شود رونق بازار تهجّد پس از این؟
چه رسد بر دل سجاده و قرآن بیتو؟
نالهها میدمد ای نور دل شبخیزان
از ستونهای سیهپوش شبستان بیتو
ضجّهها میزند از داغ جگرسوز فراق
در و دیوار غمآلود جماران بیتو
بیجمال تو دل آینه و آب گرفت
آتشین شد نفس باد پریشان بیتو
پاره شد رشتهٔ نورانی منظومۀ شوق
گشت آفاق، همه کلبهٔ احزان بیتو
من چه گویم که چهسان آینهٔ روز گرفت
رنگ دلگیرترین شام غریبان بیتو...
📝 #زکریا_اخلاقی
🌐 shereheyat.ir/node/280
✅ @ShereHeyat
هدایت شده از شعر هیأت
💠 یادی از شاعران ولایی - انقلابی دهه شصت
🔹 یکی از موضوعات مهم در ادبیات ولایی و انقلابی، معرفی شخصیت امام خمینی(قدسسره) در شعر شاعران معاصر است؛ به ویژه شاعران دهه ۶۰ که همعصر با امام بودند.
مرور اشعار این شاعران- که عموماً در سوگ رحلت امام سروده شده است- قابل اهمیت است؛ در این اشعار میتوان نوع نگرش شاعران به فاجعه رحلت امام را بررسی و تحلیل کرد.
🔸 برخی از موضوعات و مضامین زیر در اشعار شاعران انقلابی دهه شصت، تجلّی یافته است:
- اسوهپردازی بر اساس شخصیت امام
- تبیین عمق فاجعه از دست دادن ایشان
- امید بخشی به امت امام و ترسیم آینده روشن
- عهد بستن با امام و طرح اندیشه ادامه راه ایشان
- معرفی جایگاه ولی فقیه و امام مسلمین و جانشین پس از ایشان
- دعوت به وحدت فکری
- دشمنشناسی و پرهیز از وسوسههای شیاطین
🔹 همچنین از منظر سبکشناسی میتوان بین زبان و بیان آنان و شاعران امروز به راحتی مقایسه و تحلیل داشت. نکته قابل تأمل و نیز الگوبخش این است که بسیاری از شاعران پیشین در مواجهه با حادثه عظیم رحلت امام خمینی(قدسسره) با رعایت اصل شاعرانگی کلام و پختگی اندیشه، گنجینهای از مضامین ارزشمند شیعی و انقلابی و میراثی مکتوب با بیانی شاعرانه در اختیار آیندگان گذاشتهاند.
🔸 در شعر زیر احمد شهدادی برخی از ابعاد شخصیت اجتماعی و الهی امام را به تصویر کشیده است:
کجاست آنکه نشان نجابت قم بود
کجاست آنکه دلش جانماز مردم بود
ضریح چشم عقیقش صفای رؤیا داشت
درست مثل غروب گرفتۀ قم بود
خروش بود؛ خروشی پر از تغزل بود
سکوت بود؛ سکوتی پر از تلاطم بود
فرشتههای خدا شرمگین او بودند
و او میان همین پا برهنهها گم بود
به چشم آینه رنگین کمان عاطفه بود
به قلب صاعقهها دشنۀ تهاجم بود
اگرچه باغ نگاهش تب شقایق داشت
دلش به خرّمی خوشههای گندم بود
در التهاب نفسگیر، در کویر سکوت
به گوش خستهدلان جاری ترنم بود
میان سفرۀ درویشی تواضع او
همیشه نان صفا، پونۀ تبسم بود
فدای معرفت فصلها که ملتهباند
ز هُرم سوگ بهاری که فصل پنجم بود
عرق نشسته به پیشانی غزل از شرم
دگر مپرس که این شرم شعر چندم بود...
📝 #احمد_شهدادی
نام #امام_خمینی (قدسسره) و یاد رهروانشان گرامی باد...
✍🏻 استاد #سیدمهدی_حسینی
🏷 #یک_نکته_از_این_معنی
✅ @smhroknabadi
✅ @ShereHeyat
هدایت شده از شعر هیأت
زبان به مدح گشودن اگرچه آسان نیست
تو راست آن همه خوبی که جای کتمان نیست
ز عطر نام تو بوی بهشت میآید
خمینی دگری، بر کسی که پنهان نیست
شهید زندهای و روح جاری اخلاص
کسی چنان که تو، همپایۀ شهیدان نیست
سزاست این که چنین تشنۀ کلام توام
که هیچ باغچهای بینیاز باران نیست
ولایت تو همان عشق خاندان «علی»ست
ز سعی از تو سرودن دلم پشیمان نیست!
📝 #پروانه_نجاتی
🌐 shereheyat.ir/node/3123
✅ @ShereHeyat
هدایت شده از شعر هیأت
#امام_رضا علیهالسلام
#مثنوی
🔹حضرت نور🔹
سلام ای طبیب طبیبان سلام
سلام ای غریب غریبان سلام
الا ماهتاب شبستان توس
الا حضرت نور، شمسالشموس
غریبم من از راه دور آمدم
به دنبال یک جرعه نور آمدم
شبم، آه یک جرعه ماهم بده
پناهی ندارم پناهم بده
ببخشا اگر دور و دیر آمدم
جوان بودم، امروز پیر آمدم
منم زائری خام و بیادعا
کبوتر کبوتر کبوتر دعا
اگر مست و مسرور و شاد آمدم
من از سمت بابالجواد آمدم
من از عطر نامت بهاری شدم
تو را دیدم آیینهکاری شدم
تو این خاک را رنگوبو دادهای
به ایران من آبرو دادهای
ببخشای این عاشق ساده را
ببخشای این روستازاده را
تو را دیدم و روشنایی شدم
علیبنموسیالرضایی شدم...
📝 #سعید_بیابانکی
🌐 shereheyat.ir/node/3326
✅ @ShereHeyat
بسم الله الرحمن الرحیم
#ولادت_حضرت_علیابنموسیالرضا_علیهالسلام
علی یعنی بهشتی با بهار و باغ و بارانش
علی یعنی زمین با عطر گلهای فراوانش
علی یعنی تبسمهای شرقیِ هَزارانش
علی یعنی جهان در گوشهای در خاک ایوانش
علی یعنی علی ، یعنی به قربانش به قربانش
علیٌ حُبُه جُنَّه قسیم النار یعنی او
امام الانس و الجِنه هزاران بار یعنی او
وصیُ المُصطفی تکرار در تکرار یعنی او
فقط شیر خدا کرار در کرار یعنی او
چه گویم شرح آنکه تا قیامت نیست پایانش
ببینید این مطهر در مطهر در مطهر را
تمام دلخوشیِ خانهی موسی بن جعفر را
علی یعنی تپش یعنی نفَس زهرایِ اطهر را
علی یعنی رضا یعنی جگر حتی پیمبر را
علی یعنی مدینه مکه قربانِ خراسانش
دوباره رو به ایوانت امیناللههای ما
سلاماللههای ما نگاه و آههای ما
به درهای حرم خورده گره گَر راههای ما
سرِ سال است دورِ تو بگردد ماههای ما
خداوندا سلامش کن یک ایران است و سلطانش
پشیمان میشود هرکس ننوشد جامِ سلطانی
چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی
بگردان جام چشمت را که عالم را بگردانی
سلیمانی شود مردی که پیشت کرد دربانی
فدای جذبهی چشمی که سلطان شد سلیمانش
چنان نوری...که خود را اینهمه پروانه گم کرده
که هر زائر که میبینی دل دیوانه گم کرده
چُنان مجذوب اینجایَم که مستی خانه گم کرده
کنارِ آب سقاخانهات پیمانه گم کرده
شنیدم از نجف این را فدای صحن و ایوانش
هنوز عطر تو از شبهای نیشابور میآید
هنوز از این ضریحِ نقره بارِ خوشهی انگور میآید
هنوز از کفشهای زائرانت نور میآید
هنوز آن روستایی از مسیرِ دور میآید
دوباره پابرهنه ساده آمد پیش جانانش
تو عیدی رو بسوی تو نماز عید میخوانیم
زیارتنامه را در خانهی خورشید میخوانیم
تو را ما با قنوت عشق با امید میخوانیم
خیال ماست راحت تا که بی تردید میخوانیم
که پیش از عرض حاجت ، حاجتم را داده دستانش
همیشه دیدهام اینجا مریضی که شفایش دید
زنی بر روی سجاده براتِ کربلایش دید
کنار بچهای معلول ، مردی گریههایش دید
هنوز اشکش به چشمش که... پسر را روی پایش دید
من و دارالشفایی که نگفته نه به مهمانش
بیا اُردیبهشتی کن تو این اسفند ماهی را
کبوتر کن کبوتر کن کلاغِ روسیاهی را
قبول از ما کن امشب این نمازِ اشتباهی را
کمی خرجِ دل ما کن نگاه گاه گاهی را
نگاهی نه به من بر مادرم بر دست لرزانش
تویی تنها که میفهمی سلام آخریها را
تویی که دوست میداری دعای آذریها را
کنار کفشداریها مقام پادریها را
بجان مادرت تحویل گیر این مادریها را
فقط دستم به دامانت فقط دستم به دامانش
شبِ جمعه حرم بودم کمی در پشتِ در خواندم
نشد در کربلا اما در اینجا از جگر خواندم
شنیدم مادرت رفته که از داغِ پسر خواندم
دوخط از روضهی اکبر کنارت مختصر خواندم
چه بد سرنیزهها کرده پریشانش پریشانش
فقط شمشیر میآمد فقط تکبیر میآمد
به بالا نیزه میرفت و به پایین تیر میآمد
به رویِ اِرباً اربایی صدایی پیر میآمد
خدایا عمه از خیمه اگر که دیر میآمد
پدرجان داده بود از غم همانجا با علی جانش
(حسن لطفی ۴۰۰/۰۳/۳۱)
@mkomeit
هدایت شده از شعر هیأت | نوحه و سرود
#امام_رضا علیهالسلام
#شعر_محاوره
🔹دخیل🔹
مهمون از راه اومده شهر شده آماده
بازم امشب تو حرم غلغله و فریاده
دل گنبد داره از غصه و غم میتركه
چَن هزار تا دل غمگین تو خودش جا داده
قد گلدسته، وقاری داره امشب كه نگو
رو ضریح قامتش دستِ نیاز باده
تشنگی مثل گدایی كه دروغی باشه
دم سقاخونه زیر دست و پا افتاده
غم غربت اومده دخیل ببنده به دلم
به خیالش دل من پنجرۀ فولاده!
📝 #سیدحسن_حسینی
🌐 shereheyat.ir/node/4691
✅ @ShereHeyat_Nohe
هدایت شده از شعر هیأت
#امام_رضا علیهالسلام
فرازی از یک #قصیده
🔹حصن حصین ولایت🔹
اگر خواهی ای دل ببینی خدا را
نظر کن تو آیینۀ حقنما را
قدم زن به حصن حصین ولایت
که وادى امن است اهل ولا را
به ساقی مجلس بگو تا بیارد
شراباً طهورای قالوا بلا را..
به موسی بن جعفر عطا کرد خالق
وجود علی بن موسی الرضا را
به مُلک جهان جلوہگر شد طبیبی
که بینسخه درمان کند دردها را..
به صدها فرشته خدا داده فرمان
که خواندند با هم سرود رضا را..
صبا از عنایت به جنّت گذر کن
بشارت بدہ خاتم الانبیا را..
قدم زد به عالم امام رئوفی
که بخشد خراج جهانی گدا را
برآمد در آفاق شمسالشموسی
که خورشید بگرفته از او، ضيا را..
به گیتی نهاده قدم دادخواهی
که گيرد ز بيدادگر داد ما را
نظر کن چو «ژولیده» بر طوف قبرش
اگر خواهی ای دل ببینی خدا را
📝 #ژولیده_نیشابوری
🌐 shereheyat.ir/node/3575
✅ @ShereHeyat
هدایت شده از شعر هیأت
#امام_رضا علیهالسلام
#قصیده
🔹بهشت🔹
جام ِجهان نماست، در این قطعه از بهشت
آرامِ جان ماست در این قطعه از بهشت
فوج فرشتگان به نیایش نشستهاند
آوای «ربّنا»ست در این قطعه از بهشت
آیینۀ شكوه ِ«كلیم» است و «کوه طور»
آن نور و آن صداست، در این قطعه از بهشت
هر دل كه زنده است به انفاس موسوی
همصحبت خداست، در این قطعه از بهشت
خورشید شاهد است، كه نقش كتیبهها
«والشمس والضحی»ست، در این قطعه از بهشت
عطر مدینه، نور نجف، رنگ كاظمین
اشراق كربلاست، در این قطعه از بهشت
هرگاه سعی در طلب معرفت كنی
هم مروه، هم صفاست، در این قطعه از بهشت
عشاق، در «طواف حرم» موج میزنند
حجّ من و شماست، در این قطعه از بهشت
جان ِجهان كجاست؟ در این عرش آستان
محرابِ دل كجاست؟ در این قطعه از بهشت
در چشم عارفان سحرخیز، آسمان
آبیتر از دعاست، در این قطعه از بهشت
صدق و صفا، خلوص و یقین، عشق و آرزو
باران واژههاست، در این قطعه از بهشت
فولاد، پای پنجرهاش آب میشود
اسرار كیمیاست، در این قطعه از بهشت
روشنتر از ستاره، به مژگان نشسته است
اشكی كه بیریاست، در این قطعه از بهشت
جای دگر، سراب فریب و غمِ فناست
سرچشمۀ بقاست، در این قطعه از بهشت
در خلوتِ خیالِ خود از خویشتن بپرس
از ما «رضا» رضاست، در این قطعه از بهشت؟
ما را به باغ و گلشن و صحرا چه حاجت است؟
تا حجّت خداست، در این قطعه از بهشت
اذن ورود ما به حرم چیست غیر اشک؟
وقتی قرار ماست، در این قطعه از بهشت
زائر در این حریم مطهر، غریب نیست
بیگانه، آشناست، در این قطعه از بهشت
تذهیبنامۀ عمل عاشقان، «شفق»!
امضای مرتضاست، در این قطعه از بهشت
📝 #محمدجواد_غفورزاده
🌐 shereheyat.ir/node/3414
✅ @ShereHeyat
هدایت شده از یاشبیر(اشعار دکتر حسن لطفی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#ولادت_حضرت_علیابنموسیالرضا_علیهالسلام
یا امام رضاع
هرچه ما داریم داریم از رضا جانِ نجف
ای به قربان خراسان ای به قربانِ نجف
ما نمکگیرِ ضیافت خانهی زهرا شدیم
از تنورِ فاطمه خوردیم تا نان نجف
خاکِ ما خاکِ عزیز بچههای فاطمه است
ما از ایرانِ رضائیم و از ایران نجف
وای بر کاهی که بر مشهد نگاهی بد کند
دودمانش میرود با تیغِ سلطان نجف
بارها نادِعلی خواندیم در ایوان طلا
بارها رفتیم از این ایوان به ایوان نجف
ایلِ زهرائیم یعنی غیرت ما یا رضاست
آی دنیا گوش کن حیثیت ما یا رضاست
لحظه لحظه از حریمِ تو خبرها میرسد
هرچه میخواهیم بی اما اگرها میرسد
از ملائک دسته دسته میرسند و میبَرند
لطف پایِ زائران تو به پرها میرسد
کربلا با اکبر است و مشهدت هم با جواد
زود الطاف پدرها با پسرها میرسد
کار وقتی که گره خورده است نیمه شب بیا
دیدنِ آقایِ ما مادر سحرها میرسد
گریههای ما براتِ کربلای ما نوشت
از سخنها زودتر آهِ جگرها میرسد
هرکه خوشبخت است تنها مرغ بختش مشهد است
کشورِ ما تا قیامت پایتختش مشهد است
ما به این صحن و در و دیوار عادت کردهایم
بر شفای اینهمه بیمار عادت کردهایم
بر همین آئینهکاریها به کاشیها به حوض و طاقها
یا به این فیروزهها انگار عادت کردهایم
حق بده وقتی که میبینم بقیع را دِق کنم
ما به این جمعیتِ زوار عادت کردهایم
کاش تنها ما تو را از تو بخواهیم و نه هیچ...
ما به این حاجاتِ بی مقدار عادت کردهایم
دور یا نزدیک آقاجان چه فرقی میکند
ما به این دیدار این دیدار عادت کردهایم
هر زمانی که در این دنیا مردد میشویم
با قطاری باز هم راهیِ مشهد میشویم
دور تا دورِ ضریحت دیدم اقیانوس را
ای خدا از ما نگیر این قبلهی مأنوس را
چند بیمار التماسم کردهاند از راه دور
میبرم از کفشداریَت غبارِ طوس را
عرش هم قدری ندارد پیش این پایینِ پا
جبرئیل اینجا چشیده لذتِ پابوس را
هرچه میگردد نمیبیند نگاهِ جبرئیل
ناامیدی ، بی پناهی ، زائری مایوس را
بیشتر از جمع بیماران طبیبان آمدند
دیدهام در پنجرهفولاد جالینوس را
هیچ چیزی که ندارم یک نگاه آوردهام
- بر امام مهربان خود پناه آوردهام-
(حسن لطفی ۴۰۱/۰۳/۲۰)
#یاشبیر
#کانال_اشعار_حسن_لطفی
@yashobeyr_hassan_lotfi