eitaa logo
شبکه معلمان مهدوی
10.5هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
525 ویدیو
58 فایل
‹ بِسـم‌ِربَّ المَہّدي🌱 › ان شاءالله بتونیم کنار هم آموزه های مهدوی را یاد بگیریم.🤞 هر ماه هم بین اعضای کانال مسابقه داریم:) خادم: @seyed3_1_3ali
مشاهده در ایتا
دانلود
الهی ! مذهبی بودن رو در درون ما قرار بده :) نه در پروفایل گوشیمون 💔 ‌‌ قرائت‌ هرشب ‌دعای ‌فرج ‌به ‌نیت‌ ظهور 🕊 ┏━━━━━━━━🌺🍃━┓        @mahdaviyat_a ┗━━🌺🍃━━━━━━━┛
-فرض‌کن‌«حضرت‌مهدی»به‌تو‌مهمان‌گردد! -«ظاهرت»هست‌چنانی‌که‌خجالت‌نکشی؟ -«باطنت»هست‌پسندیده‌صاحب‌نظری؟ -«خانه‌ات»لایق‌اوهست‌که‌مهمان‌گردد؟ -«لقمه‌ات»‌درخوراوهست‌که‌نزدش‌ببری؟ -حاضری‌«گوشی‌همراه»توراچک‌بکند؟ -«باچنان‌شرط‌که‌درحافظه‌دستی‌نبری» -واقفی‌بر«عمل‌خویش»توبیش‌ازدگران؟ -میتوان‌گفت‌تورا«شیعه‌اثنیٰ‌عشری»؟ ‌┏━━━━━━━━🌺🍃━┓        @mahdaviyat_a ┗━━🌺🍃━━━━━━━┛
🔰کارگاه آموزشی ✨️ «شیوه های مدیریت کلاس با ۸ سرفصل کاربردی و جذاب»✨️ دریافت مدرک معتبر دانشگاهی🎖 👨‍💻مدرس: دکتر داوود اکبری قورتانی 🎯 هزینه سرمایه‌گذاری: ۲۰ هزار تومان ✅جهت ثبت نام پیام به آیدی زیر: ▪️ https://eitaa.com/Maryamgh2003 ▫️https://eitaa.com/Faezehkohani دارای امتیاز برای دانشجویان، استخدامی های جدید و فرهنگیان💟 ••✦•┈┈┈••❅✾❅••┈┈┈•✦•• 🔸https://eitaa.com/esf_anjoman https://zil.ink/no_moaleman
همسر پادشاه دیوانه‌ی عاقلی را دید؛ که با کودکان بازی می‌کرد و با انگشت بر زمین خط می‌کشید. پرسید: چه می‌کنی؟ گفت: خانه می‌سازم… پرسید: این خانه را می‌فروشی؟ گفت: می‌فروشم. پرسید: قیمت آن چقدر است؟ دیوانه مبلغی را گفت. همسر پادشاه فرمان داد که آن مبلغ را به او بدهند. دیوانه پول را گرفت و میان فقیران قسمت کرد. هنگام شب پادشاه در خواب دید که وارد بهشت شده، به خانه‌ای رسید. خواست داخل شود اما او را راه ندادند و گفتند این خانه برای همسر توست. ☀️روز بعد پادشاه ماجرا را از همسرش پرسید. همسرش قصه‌ی آن دیوانه را تعریف کرد. پادشاه نزد دیوانه رفت و او را دید که با کودکان بازی می‌کند و خانه می‌سازد. گفت: این خانه را می‌فروشی؟ دیوانه گفت: می‌فروشم. پادشاه پرسید: بهایش چه مقدار است؟ دیوانه مبلغی گفت که در جهان نبود! پادشاه گفت: به همسرم به قیمت ناچیزی فروخته‌ای! دیوانه خندید و گفت: همسرت نادیده خرید و تو دیده می‌خری. میان این دو، فرق بسیار است… دوست من! خوبی و نیکی که تردید ندارد! حقیقتی را که دلت به آن گواهی می‌دهد بپذیر هرچند به چشم ندیده باشی! گاهی حقایق آن‌قدر بزرگ‌اند و زیبا که در محدوده‌ی تنگ چشمان ما نمی‌گنجند..! ┏━━━━━━━━🌺🍃━┓        @mahdaviyat_a ┗━━🌺🍃━━━━━━━┛
خونه‌ات‌ڪه‌اجاره اےباشہ ، دائم‌بہ‌خودت مےگے : میخ‌نڪـوب ؛ روےدیوارهانقاشےنڪش ؛ و مراقب‌خـونہ‌باش ... امااینهمه‌مراقبت‌برا چیہ ! چون‌خونہ‌مال‌تونیست‌مال‌صاحبخونہ‌ست ؛ چون‌این‌خونہ‌دست‌توامــانتہ ... خونه‌دلــت‌چطور خونه‌ے‌دل‌تمامش‌مال‌خــداست ؛ تو خونه‌خدا نقش " گناه " ڪشیدن‌و میخ " گناه " ڪوبیدن مــمنوع..! ‌‌ قرائت‌ هرشب ‌دعای ‌فرج ‌به ‌نیت‌ ظهور 🕊 ┏━━━━━━━━🌺🍃━┓        @mahdaviyat_a ┗━━🌺🍃━━━━━━━┛
🎙 پایگاه مستقل توانمندسازی فرهنگیان ایران 🎙 اطلاع‌رسانیِ 📌ضمن‌ خدمت فرهنگیان 📌وبینارهای کشوری و وزارتی 📌کارگاه‌ها و وبینارهای آموزشی 📌مسابقات و جشنواره‌ها 📌فراخوان کنفرانس‌ها و مجلات 📌 و... 🌐 پیوستن به کانال از طریق لینک زیر: @Tavanmand_Edu
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔞هرگناهی‌رو‌آزاد‌کنی، گناهکارا‌زیادترمیشن!!! 👤استاد رحیم پوازغدی•. ➕خیلی جالبه حتما ببینید👍 ┏━━━━━━━━🌺🍃━┓        @mahdaviyat_a ┗━━🌺🍃━━━━━━━┛
🦋﷽🦋 4️⃣دوره ی تخصصی4️⃣ 🪄ترفندهای یک معلم چهارم ابتدایی 👩‍🏫مدرسان: ▪️سرکارخانم اعظم سعیدیان فر ▪️سرکار خانم مهشاد خلیفه سلطانی 📚هفت جلسه آموزش تخصصی 🏅با اعطای گواهی حضور معتبر 💳 هزینه سرمایه گذاری: ۶۶ هزار تومان ✴️ برای ثبت نام به یکی از آیدی های زیر مراجعه نمایید: ❇️https://eitaa.com/Fnasr75 (ایتا) ❇️https://eitaa.com/fatecher73 ❇️https://t.me/Bhr2001 (تلگرام) ❇️https://shad.ir/mohajeri77 (شاد) 💢💢💢💢💢 https://eitaa.com/esf_anjoman
دروغ یا راستش قشنگه🙃پس بخونید❤️🍃 یه موتور گازے داشت 🏍 که هرروز صبح و عصر سوارش میشد و باش میومد مدرسه و برمیگشت . یه روز عصر ... که پشت همین موتور نشسته بود و میرفت❗️ رسید به چراغ قرمز .🚦 ترمز زد و ایستاد ‼️ یه نگاه به دور و برش کرد 👀 و موتور رو زد رو جک و رفت بالای موتور و فریاد زد :🗣 الله اکبر و الله اکــــبر ...✌️ نه وقت اذان ظهر بود نه اذان مغرب .😳 اشهد ان لا اله الا الله ...👌 هرکی آقا مجید و نمیشناخت غش غش میخندید 😂 و متلک مینداخت😒 و هرکیم میشناخت مات و مبهوت نگاهش میکرد 😳 که این مجید چش شُدِه⁉️ قاطی کرده چرا⁉️ خلاصه چراغ سبز شد🍃 و ماشینا راه افتادن🚗🚙 و رفتن . آشناها اومدن سراغ مجید که آقااا مجید ؟ چطور شد یهو؟؟!! حالتون خُب بود که؟!! مجید یه نگاهی به رفقاش انداخت👀 و گفت : "مگه متوجه نشدید ؟ 😏 پشت چراغ قرمز یه ماشین عروس بود که عروس توش بی حجاب نشسته بود 😖 و آدمای دورش نگاهش میکردن .😒 من دیدم تو روز روشن ☀️ *جلو چشم امام زمان داره گناه میشه ❌ به خودم گفتم چکار کنم که اینا حواسشون از اون خانوم پرت شه . دیدم این بهترین کاره !"👌 همین‼️✌️ ┏━━━━━━━━🌺🍃━┓        @mahdaviyat_a ┗━━🌺🍃━━━━━━━┛