فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روضه خوانی شهید محمد رضا تورجیزاده
در بین آن دیوار و در
زهرا صدا می زد پدر
دنبال حیدر می دوید
ازپهلویش خون میچکید
زهرای من،زهرای من... !
#شهید_محمد رضا_تورجی زاده
پنجم اردیبهشت سالروز شهادت
دلسوخته حضرت #زهرا سلام الله علیها
سردار شهید #تورجی زاده
🌹🍃🌹🍃
8.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚪️ ۶ اردیبهشت ۹۶ -- سالروز شهادت شهید مدافع حرم حاج احمد غلامی از آزادشهر استان گلستان گرامی باد.
🌷این شهید با مرام و رفیق دوست تنها شهید مدافع حرمی ایرانی است که فیلم لحظه شهادتش موجود است و خیلی از مردم آن را دیده اند اما از ماجرای شهادت مردانه ایشان و صحبت وی در این فیلم اطلاعی ندارند!
#شهید_مطهری
مقام معظم رهبری:
🔰اینکه روز معلم را با مناسبت یاد شهادت یک #معلمِ بزرگ قرار دادهاند، برای ما درسآموز است؛ این یک حرکت نمادین است؛ یعنی عظمت کار تعلیم و تربیت در آن حدی است که آمیختههای از کار فکری و علمی و حضور در میدانهای اساسی زندگی- آنچنانی که در حیات شهید مطهری (رضوان اللَّه تعالی علیه) مشهود بود- نقطهی مطلوب این شغل شریف و این کار بزرگ است.
🥀⃟🦋
ماموریت ویژه سردار #نیساری برای شناسایی پیکر مطهر شهید #محسن_حججی:*
◇ بعد از *شهادت حججی* تا مدتها ، پیکر مطهرش در دست داعشی ها بود تا اینکه قرار شدحزب الله لبنان و داعش، تبادلی انجام دهند.
◇ بنا شد حزبالله تعدادی از اسرای داعش را آزاد کند و داعش هم پیکر *محسن و دو شهیدحزب الله* را تحویل بدهد و یکی از اسرای حزب الله را هم آزاد کند.
◇ به من گفتند: "میتوانی بروی در مقر داعش و پیکر *محسن* را شناسایی کنی؟"
◇ می دانستم میروم در دل خطر و امکان دارد داعشیها اسیرم کنند و بلایی سرم بیاورند.اما آن موقع ، *محسن* برایم از همه چیز وحتی از جانم مهمتر بود. قبول کردم خودم و یکی از بچه های سوری به نام حاج سعید از مقر حزب الله لبنان حرکت کردیم و به طرف مقر داعش رفتیم.
◇ در دل دشمن بودیم. یک داعشی که دشداشه سفید و بلند پوشیده بود و صورتش را با چفیه قرمز پوشانده بود ، با اسلحه اش ما را می پایید.
◇ پیکری متلاشی شده و تکه تکه شده را نشانمان داد و گفت: "این همان جسدی است که دنبالش هستید!"میخکوب شدم ، از درون آتش گرفتم. مثل مجسمه ها خشک شدم.
◇ رو کردم به حاج سعید و گفتم: "من چه جوری این بدن را شناسایی کنم؟!
این بدن *اربا_اربا شده* این بدن قطعه قطعه شده!"
◇ بی اختیار رفتم طرف داعشی عقب رفت و اسلحه اش را مسلح کرد و کشید طرفم.داد زدم: *"پست فطرتا ، مگه شما مسلمون نیستید؟! مگه دین ندارید؟! پس کو سر این جنازه؟! کو دست هاش؟!"*
◇ حاج سعیدحرفهایم را تند تند برای آن داعشی ترجمه میکرد.داعشی برای آنکه خودش را تبرئه کند می گفت :"این کار ما نبوده ، کار داعش عراق بوده."دوباره فریاد زدم : *"کجای شریعت محمد آمده که اسیر تان را اینجور قطعه قطعه کنید؟!"*
◇ داعشی به زبان آمد گفت: "تقصیرخودش بود.از بس حرص مون رودرآورد.نه اطلاعاتی بهمون داد ، نه گفت اشتباه کردهام و نه حتی کوچکترین التماسی بهمون کردکه از خونش بگذریم. فقط لبخند می زد!"
◇ هرچه می کردم ، پیکر قابل شناسایی نبود. به داعشی گفتیم: "ما باید این پیکررا برای شناسایی دقیقاباخودمون ببریم."
◇ اجازه نداد. با صدای کلفت و خش دارش گفت: "فقط همینجا."نمی دانستم چه بکنم. شاید آن جنازه ، پیکر *محسن* نبود وداعش میخواست فریب مان بدهد.
🔹️ توی دلم متوسل شدم به *"حضرت زهرا علیها السلام"* گفتم : "بی بی جان خودتون کمک مون کنید ، خودتون دستمون رو بگیرید. خودتون یه راه چاره بهمون نشون بدید.یکباره چشمم افتاد به تکه استخوان کوچکی از محسن ناگهان فکری توی ذهنم آمد.خودم را خم کردم روی جنازه و در یک چشم به هم زدن ، استخوان را برداشتم و در جیبم گذاشتم! بعد هم به حاج سعید اشاره کردم که برویم.
◇ نشستیم توی ماشین و سریع برگشتم سمت مقر حزب الله.از ته دل خدا رو شکر کردم که توانستم بی خبر آن داعشی ، قطعه استخوانی را با خودم بیاورم.وقتی برگشتیم به مقر حزب الله، استخوان را دادم تا از آن آزمایش DNA بگیرند.دیگر خیلی خسته بودم.
◇ هم خسته ی جسمی و هم روحی.
واقعا به استراحت نیاز داشتم.
فردا حرکت کردم سمت دمشق همان روز بهم خبر دادند که جواب DNA مثبت بوده و نیروهای حزب الله ، پیکر *محسن* را تحویل گرفته اند.
🔹️ به دمشق که رسیدم ، رفتم حرم *بی بی حضرت زینب علیهاالسلام* وقتی داخل حرم شدم ، یکی از بچهها اومد پیشم و گفت: *"پدر و همسر شهید حججی به سوریه اومده اند. الان هم همین جا هستن.توی حرم."*
◇ من را برد پیش *پدر محسن* که کنار ضریح ایستاده بود. *پدر محسن* می دانست که من برای شناسایی پسرش رفته بودم. تاچشمش به من افتاد ، اومد جلو و مرا توی بغلش گرفت و گفت: *"از محسن خبر آوردی"*
◇ نمیدانستم جوابش را چه بدهم. نمیدانستم چه بگویم. بگویم یک پیکر اربا_اربا را تحویل دادهاند؟!
بگویم یک پیکر قطعه قطعه شده را تحویل دادهاند؟! بگویم فقط مقداری استخوان را تحویل دادهاند؟
◇ گفتم: "حاجآقا، پیکر محسن مقرحزب الله لبنانه ، برید اونجا خودتونببینیدش."
◇ گفت: "قَسَمَت میدم به بیبی که بگو."
◇ التماسش کردم چیزی از من نپرسد.دلش خیلی شکست.دستش رو انداخت میان شبکههای ضریح *حضرت زینب علیها السلام* و گفت: "من محسنم رو به این بی بی هدیه دادم.همه محسنم رو.
تمام محسنم رو. اگه بهم بگی فقط یه ناخن یا یه تارمویش رو برام آوردی ،راضی ام."
◇ وجودم زیر وروشد.سرم را انداختم پایین. زبانم سنگین شده بود.به سختی لب باز کردم و گفتم: *"حاجآقا، سر که نداره! بدنش رو هم مثل علی اکبرعلیه السلام اربا اربا کرده ان."*
🔹️ هیچ نگفت فقط نگاه کرد سمت ضریح و گفت: *"بی بی جان ، این هدیه را از من قبول کن!*😔
😭😭😭😭😭
@zxcvbnm1380
آنھا که از پل صراط میگذرند
قبلا از خیلی چیزها گذشتهاند؛
باید بِگذری تا بُگذری ...!
#مردان_بی_ادعا
#دفاع_مقدس
🎊💐🎊💐🎊💐🎊💐
📣 به مناسبت میلاد با سعادت حضرت فاطمه معصومه و تکریم مقام سادات
💠 اجتماع بزرگ بانوان سیده 💠
🗓 دوشنبه ۲۴ اردیبهشت ماه
🕰 ساعت ۱۶
🕌 حرم مطهر، شبستان امام خمینی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
💢 روابط عمومی ناحیه ۱
🆔 @ettelaresani_roozamad
╚═════🍃🌺🍃═════╝
#قاب_شهید
#با_ملکوتیان
🌺🌾🌷..🌟..🌷🌾🌺
کجایید ای شهیدان خدایی
بلاجویان دشت کربلایی
کجایید ای سبک روحان عاشق
پرندهتر ز مرغان هوایی
🌺🌾🌷..🌟..🌷🌾🌺
🔷 شهید حسن صادق خانی قمی
🔸متولد: ۱۳۳۹ قم
🔷تاریخ شهادت: ۲۴ اردیبهشت ۱۳۶۲
پاسگاه زید
🌱مزار این شهید بزرگوار در گلزار شهدای علی بن جعفر علیه السلام است.
🌷شادی ارواح طیبه ی شهدا صلوات 🌷
🔴من گوسفند دارم، حقوق نمیخواهم، حقوق مرا بدهید به افراد ندار و بی سرپرست
🔹در وصیت نامهاش نوشته بود: «من چندتا گوسفند به اندازه ای که بچه هایم شکمشان را سیر کنند دارم، حقوق مرا بدهید به افراد و ندار و بی سرپرست.»
🔸فرماندهان برای متقاعد شدنش گفته بودند که این حقوق ناچیز؛ حق خودش و فرزندانش است.
📌در جواب نوشت: «امام علی سلام الله علیه که افراد را به جنگ دعوت میکرد، یکی میگفت محصولم، یکی میگفت زن و بچهام و... با این توجیهات علی رو تنها گذاشتن ایران کوفه نیست!»
➕و به فرزندانش گفت: شاید بعد من سپاه نتوانست به شما کمک کنه، که با نداری بسازید از اولاد امام حسین عزیزتر نیستید که این همه مصیبت کشیدند.
🌷شهید حاج قباد شمس الدینی، شهیدی که حاج قاسم او را حبیب ابن مظاهر لشکر ثارالله نامیده بود
14.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥درخواست استاندار شهید از میزبان چه بود؟
🔹مادر شهید حسین اجاقی از مهمانی سرزده شهید مالک رحمتی در شب قبل از شهادتش می گوید.
خودش چیزی نمیگفت.
تودار تر از این حرفا بود
شهید پورجعفری فهمید مشکل مالی دارد بی سروصدا با سردار قآنی مطرح کرد؛
او هم به معاون مالی نامه داد یکی از ماموریتهای سردار را به حسابش بریزند
وقتی فهمید اول پول را برگرداند، بعد هرسه را توبیخ کرد
حتی برای یک ماموریت خارج کشور ریالی نگرفته بود...
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی 🕊🌱
#سردار_دلها
شبتون شهدایی