فعالیت در انجمنهای خیریه
پدر شهید بابک نوری میگوید: واقعیتش را بگویم، ما اصلا بابک را نشناختیم، در حال حاضر که بابک شهید شده میبینم که پسرم چقدر در انجمنهای خیریه فعال بوده، میبینم همه جا او را میشناختند اما انگار فقط ما هنوز او را نشناخته بودیم.
💐معرفی #مدافع_حرم #زمینه_ساز_ظهور #شهید_بابک_نوری_هریس
1⃣8⃣
نه اینکه بابک پسرم باشد و این را بگویم، نه. ولی بابک یکی از فعالترین جوانهای شهرمان بود. سرشار از زندگی بود و همیشه در برنامههای مختلف پیش قدم بود. اصلا هم تک بعدی نبود و به واسطه سن و سالش جوانی میکرد و از همه قشری هم دوست و رفیق داشت.
💐معرفی #مدافع_حرم #زمینه_ساز_ظهور #شهید_بابک_نوری_هریس
1⃣9⃣
ادامه راه پدر...
من هر روزی که در جبهه بودم خاطراتش را نوشتم، هر روز، با چه کسی بودیم؟ چه صحبتهایی کردیم؟ کجا نشستیم؟ امروز چند تا شهید دادیم؟ چه کسانی شهید شدند؟ این شهیدان از کجا آمده بودند؟ بابک به واسطه سؤالات زیادی که از من میکرد دفتر خاطراتم را دادم به او و گفتم بابک جان این دفاتر خاطرات من را ببر و بخوان. من دو تا آلبوم پر از عکس دارم از رزمندگان که اکثریت آنها شهید شدند، مثلا من یک عکسی دارم، چهار نفریم هر سه تای آنها شهید شدند، فقط از آن چهار نفر من ماندهام که توفیق نداشتم به سوی خدا پرواز کنم. بابک در چنین فضایی و در همچون خانوادهای رشد کرده است
💐معرفی #مدافع_حرم #زمینه_ساز_ظهور #شهید_بابک_نوری_هریس
2⃣0⃣
خواهرشهید هم از برادرش برایمان گفت: بابک برادر عزیزم همانطور که در وصیتنامهاش نوشته بود، عاشق خانواده و زندگی بود، به روز بودن رو خیلی دوست داشت، عاشق تیپزدن بود؛ روی لباسی که به تن میکرد حساس بود. رو تیپش، حتی عکسهایی که از سوریه آمده، همه دوستانش خاکی و نامرتب هستند، اما بابک همچنان تمیزه، موهایش طوری است که انگار تازه دوش گرفته بود!
💐معرفی #مدافع_حرم #زمینه_ساز_ظهور #شهید_بابک_نوری_هریس
2⃣1⃣
مادر شهید هم میگوید: هر وقت در خونه ورزش میکرد، آهنگ زینب زینب(س) میگذاشت!
💐معرفی #مدافع_حرم #زمینه_ساز_ظهور #شهید_بابک_نوری_هریس
@moarefi_shohada
2⃣2⃣
مهدی نوری هریس، فرزند بزرگ خانواده، برادر بزرگ بابک، برایمان از خانواده خود اینطور میگوید: بابک فرزند چهار خانواده بود. بعد از من خواهر بود، بعد از خواهرم برادر دیگرم به نام امید بود، بعد از امید هم بابک بود.
💐معرفی #مدافع_حرم #زمینه_ساز_ظهور #شهید_بابک_نوری_هریس
2⃣3⃣
یکی از دانشجوهای فعال دانشگاه تهران
مادر شهید از فرزندش میگوید: خیلی باهوش بود، همیشه دانشآموز ممتازی بود و فوقلیسانس را هم در رشته حقوق دانشگاه تهران قبول شده بود. بابک یکی از دانشجوهای فعال دانشگاه تهران هم بود. اما همه اینها را رها کرد و عاشقانه قدم در این راه گذاشت. ذاتش جوری بود که میخواست در همه ابعاد رشد داشته باشد و تک بعدی نباشد.
💐معرفی #مدافع_حرم #زمینه_ساز_ظهور #شهید_بابک_نوری_هریس
2⃣4⃣
برادر شهید میگوید: کمکم گرایش پیدا کرد و رفت سمت بسیج محله، غروب که میشد نمازش را میرفت آنجا میخواند، با بچهها فعالیت میکرد، این فعالیتها کمکم بالا گرفت و بالاخره رشد پیدا کرد و بابک بزرگتر میشد. سن سربازی که فرا رسید، بالاخره آن دورههای بسیج فعال و اینها را همه را گذرانده بود، مدارک همه آنها را هم داشت، و وقتی که برای سربازی به سپاه رفت، آنجا نگاه و استعدادش بیشتر شکوفا و علاقهاش بیشتر شد، آن موقع من نمیدانستم در آن فضا چه چیزهایی را تجربه کرد، ولی الان میفهمم چه چیزهایی دید؛ با امثال شهید جعفرنیا و سیرتنیا و همنشین شد. هر کس با چنین بزرگانی همنشین باشد به نظر من، نگاهش قویتر و استعدادش بیشتر میشود.
💐معرفی #مدافع_حرم #زمینه_ساز_ظهور #شهید_بابک_نوری_هریس
2⃣5⃣
عاشق شرایط سخت بود
برادرم خودش هم عشق به رفتن داشت، در آنجا هم که داوطلبانه رفته بود، درخواست دادکه اگر میشود او را ماموریت در شرایط سخت ببرند. خودم هم خدمت کردم، فکر نمیکنم هیچ سربازی راضی شود که برود به یک جای محروم خدمت کند. اما او به خاطر اعتقادات خود به آنجا رفت. بابک قبل از اینکه به سوریه اعزام شود هم در دورهای که سرباز حفاظت اطلاعات بود، دو بار داوطلبانه به کردستان عراق اعزام شده بود اما ما خبر نداشتیم و بعد از شهادتش متوجه آن موضوع شدیم.
💐معرفی #مدافع_حرم #زمینه_ساز_ظهور #شهید_بابک_نوری_هریس
2⃣6⃣
اعتکاف را به همه چیز ترجیح داد
عموی شهید از برادرزادهاش برایمان میگوید: در اوج انتخابات بودیم، روز دوشنبه قرار بود که برود اعتکاف، از روز جمعه اصرار داشت که دوشنبه باید برود، هر چقدر به روز موعود نزدیکتر میشدیم، مخالفت ما بیشتر میشد، چون بخش مهمی از کار ستادی ما به عهده بابک بود، و از برادر زاده ام میخواستم که نرود که وی مقاومت میکرد. شب یکشنبه بود، با حالت عصبانیت و پرخاشگری به بابک گوشزد کردم که با وجود این همه کار نباید برود. شهید مچ دستم را گرفت، برد داخل اتاق، گفت عموجان شما یک تضمین به من بدهید، که من سال آینده این موقع هستم، گفتم من نمیتوانم تضمین بدهم که خودم هم یکسال دیگر باشم، گفت: همین دیگر، خداوند فرصتی گذاشته ما برویم اعتکاف تا از گناهان ما بگذرد و اینجا بود که دیگر من سکوت کردم.
💐معرفی #مدافع_حرم #زمینه_ساز_ظهور #شهید_بابک_نوری_هریس
2⃣7⃣
پدرشهید صحبتهای برادرش را اینطور کامل میکند و ادامه میدهد: امسال پسر بزرگ من در رشت کاندیدای شورای شهر شده بود و تمام مسائل مالی و تدارکات را هم به بابک سپرده بود، یک دفعه در بحبوحه انتخابات و درست اواسط تبلیغات من دیدم که بابک نیست، پرسوجو کردم فهمیدم که رفته اعتکاف سه روز در مراسم اعتکاف بود و بعد پیش ما برگشت، بنده گفتم بابک جان چرا در این موقعیت اعتکاف رفتید؟ میماندید و سال دیگر میرفتید، حالا که کارهای مهمی داشتیم پسرم! گفت نه اصل برای من همین اعتکاف است، انتخابات و غیره فرعیات محسوب میشود، بعد هم شاید من سال دیگر نباشم که به مراسم اعتکاف برسم...حتی همان روزها من و مادرش حرف ازدواجش را مطرح کردیم، یک دختر از خانواده نجیب و خوبی انتخاب کرده بودیم که میدانستیم بابک را هم دوست دارد اما بابک موافقت نکرد. به بنده گفت که بابا شما به تصمیمات من اعتماد داری یا خیر؟ پس بگذار من براساس برنامه خودم پیش بروم، فعلا برنامه و مسیر من چیز دیگری است. در حال حاضر که فکر میکنم میبینم بابک خودش هم میدانست که چه مسیری را میخواهد برود و به ما هم این پیام را میداد اما ما متوجه نمیشدیم
💐معرفی #مدافع_حرم #زمینه_ساز_ظهور #شهید_بابک_نوری_هریس
2⃣8⃣
سوریه را به آلمان ترجیح داد
پدر شهید از ماجرای اعزام فرزندش به سوریه برایمان میگوید: بهطور مستقیم با من این موضوع را مطرح نکرد اما میدانستیم که شش ماه است در سپاه بست نشسته و هر روز میرود و میآید و اصرار میکند که اعزامش کنند. تا اینکه بالاخره با اعزامش موافقت شد و فکر میکنم واقعا این موافقت هم کار خدا بود. بابک یک روز قبل از اعزام خود، در مسجد باب الحوائج بلوار شهید انصاری رشت که مسجد آذریهای مقیم رشت است و همه بابک را درآنجا میشناسند، از همه نمازگزاران مسجد بعد از نماز خداحافظی کرده بود، به همه گفته بود که من یک مدتی نیستم میخواهم بروم خارج از کشور، آن موقع همه فکر میکردند میخواهد آلمان برود.
💐معرفی #مدافع_حرم #زمینه_ساز_ظهور #شهید_بابک_نوری_هریس
@moarefi_shohada
2⃣9⃣