۹ خواهر و برادر بودیم، ۳ تا خواهر و ۶ تا برادر💐
برادرشهیدم آقا جواد اولین فرزند خانواده مون بود ، من هم فرزندششم خانواده مون بودم 😊🤚💐💐💐
@moarefi_shohada
🍃5🍃
در سال ۷۹ که سربازی ام تمام شد وارد سپاه شدم. علاقه شدیدی به سپاه داشتم و با روحیاتم هم منطبق بود، این شد که به سپاه پیوستم😊. ابتدا در پادگان قدس برای نیروهای عراقی و سوریه که جهت آموزش به ایران میآمدند آموزش نظامی میدادم، مدتی به این کار مشغول بودم تا سال ۹۰ به سوریه رفتم و مدتی در سوریه حاضر بودم
🍃9🍃
به روایت از پدربزرگوارم :
هادی از نوجوانی اهل مسجد بود و هیات می رفت ،اهل نماز بود، اهل غیبت و دروغ نبود. در منزل با بچه ها بازی میکرد و به آنها محبت می کرد. وقتی از ماموریت می آمد دست و پایمان را میبوسید😭.بعد از بازگشتش از ماموریت، برایم تعریف میکرد که مثلا هفته پیش حرم حضرت رقیه بود ه و حرم حضرت زینب را هم زیارت کرده است. بیشتر مواقع که به عراق و سوریه میرفت قبر ائمه را زیارت میکرد و به مادرش می گفت که دعایت کردم.😭👇👇👇👇
@moarefi_shohada
🍃10🍃
هادی بسیار تودار بود و از ماموریتهایش چیزی تعریف نمی کرد، بیشتر سعی داشت به خاطر مسائل امنیتی شغلش را مطرح نکند، البته اطلاع داشتیم که محافظ سردار سلیمانی است. هادی، زمانی که در سوریه بود جهت محافظت از سردار سلیمانی چند باری همراهش شده بود و بعد از مدتی علاقه شدیدی بین سردار و هادی برقرار شد و هادی شیفته سردار شده بود😭👇👇👇👇
🍃11🍃
به روایت از همسربزرگوارم :
۱۴ سال پیش با آقاهادی ازدواج کردم. از همان ابتدا که هادی را دیدم دل بسته اش شدم، میدانستم در کنار هادی خوشبخت میشوم. در طول زندگی مشترکمان هادی هیچوقت ناراحتم نکرد. اصلا شخصیتش طوری بود که نمی توانست کسی را با کارها یا حرفهایش ناراحت کند. همیشه مراقب بود تا کسی از دستش دلخور نشود.😭😭👇👇👇👇
🍃14🍃
هادی امام حسین(ع) را خوب می شناخت. او از جوانی در این راه قدم گذاشت، اگر چه فردی کم صحبت بود اما بیشتر مرد عمل بود. همه دغدغهاش نابودی اسرائیل بود. آرزو داشت روزی نابودی کامل اسرائیل را ببیند. هر بار صحبت از نابودی اسرائیل میشد لبخند بر لب میآورد.😭😭👇👇👇👇
@moarefi_shohada
🍃15🍃