eitaa logo
شهدای مدافع حرم
917 دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
1هزار ویدیو
30 فایل
🌷بسم الرب الشهدا والصدیقین🌷 🌹هر روز معرفی یک شهید🌹 کپی با ذکرصلوات ازاد میباشد ایدی خادم الشهدا @Yegansaberenn
مشاهده در ایتا
دانلود
✨ قسمت 📗 بغضم گرفته بود😢آخه ارزوی هر دختریه که لباس عروسی بپوشه و دوستاش تو عروسیش باشن. اشکام کم کم داشت جاری میشد...😢 با بغض یه نگاه به آقاسید کردم و اونم اروم سرشو بالا آورد😢سکوت عجیبی جمع رو فرا گرفته بود🙄در ظاهر تصمیم سختی بود ولی من انتخابمو کردم😒✋ ❤️(در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن ... شرط اول قدم آن است که مجنون باشی)❤️ یه لحظه باز با سید چشم👀💕 تو چشم شدم😢چشمامو آروم به نشونه تایید بستم و باز کردم👌که یعنی من راضیم لبخند کمرنگی توی صورت سید پیدا شد☺فهمیدم اونم مشکلی نداره همون دیقه سید روکرد به بابام و گفت : ــ پس اگه اجازه بدید ما بریم اتاق حرفامونو بزنیم😊 همه شوکه شدن... 😐 این حرف یعنی که آقا سید شرطها رو قبول کرده. بابام رو کرد سمت من و پرسید : ــ دخترم تو نظرت چیه؟!😯 هیچی نگفتم و فقط سرم رو پایین انداختم😔 که مادر سید گفت : ــ خوب پس به سلامتی فک‌کنم مبارکه 😊 بابام هم گفت : ــ گفتم که عمق فاجعه بیشتر از این حرفهاست😑 مامانم اتاق رو به زهرا نشون داد و زهرا هم آروم ویلچر سید رو به سمت اتاق هل داد... منم پشت سرشون رفتم😞 وارد اتاق که شدیم زهرا گفت : ــ خب ریحانه خانم اینم آقاسید ما😌 نه چک زدیم نه چونه بالاخره اومد توی اتاق شما 😂😉 یه لبخند ریزی☺️زدم و سید با یه چشم غره زهرا رو نگاه کرد😑 و گفت : ــ خوب زهرا خانم فک کنم دیگه شما بیرون باشین بهتره 😐 ــ بله بله... یادم نبود دوتا گل نوشکفته حرفهای خصوصی دارن 😂 ــ لااله‌الاالله😐 ــ باشه بابا الان میرم بیرون😉... خوب حرفاتونو بزنینا...جایی هم کمک خواستین صدام بزنین تقلب برسونم😁 و زهرا بیرون رفت هم من سرم پایین بود هم آقاسید😕 آروم با صدای گرفته و ضعیفم گفتم : ــ آقا سید خیلی معذرت میخوام ازتون به خاطر رفتار پدرم😔 ــ خواهش میکنم ریحانه خانم... این چه حرفیه...بالاخره پدرن و نگران شما هستن😊ان‌شاالله که همه چیز درست میشه...فقط الان که از دستشون دلخورید مواظب باشین حرفی نزنین که دلش بشکنه و احترامشون حفظ نشه.☺ ــ نمیدونم چی بگم😔 راستیتش فکر میکردم از وقتی که دیگه به قول خودم به خدا نزدیک شدم باید دیگه دنیام قشنگ و راحت میشد ولی هر روز سخت تر از دیروز شد 😔 آقا سید یه لبخند😊آرامش بخشی زد و سرش رو پایین انداخت و شروع کرد به بازی کردن با تسبیح قشنگ عقیقش و آروم این بیت رو خوند : 👇 ــ (پاکان زجور فلک بیشتر کشند/گندم چو پاک گشت خورد زخم آسیاب) ریحانه خانم نگران نباشین... شما با خدا باشین خدا هم همیشه با شماست☺اگه گاهی هم امتحاناتی میکنه به خاطر اینه که ببینه حواستون بهش هست... میخواد ببینه واقعا دوستش دارین یا فقط ادعایین😊 مطمئن باشین اگه بهش ثابت بشه دوستش دارین یه کاری میکنه که صد برابر شیرین تر از قبل هست☺️ حرفهاش بهم آرامش میداد... نمیدونستم چی‌بگم فقط گوش‌میکردم😊 ادامه دارد... 📚 نویسنده : سیدمهدی‌بنی‌هاشمی
✨ قسمت 📗 حرفهاش بهم آرامش میداد... نمیدونستم چی‌بگم فقط گوش‌میکردم😊 ــ خوب ریحانه خانم... شما سوالی ندارید که بپرسین؟!😊 ــ نه آقاسید☺️ ــ اما من یه حرفهایی دارم😔 ــ بفرمایید 😯 ــ میخواستم بگم یه آدم نظراتش شاید با گذشت زمان تغییر کنه😔شاید تفکرش به یه چیز عوض بشه😔شاید یه کسی یا چیزی رو که قبلا دوست داشت دیگه دوست نداشته باشه😔به نظرم باید به همچین آدمی حق داد😔 ــ این حرفها یعنی‌چی آقا‌سید؟! 😢 ــ یعنی که😕....چطور بگم آخه 😔 ــ چیو چطور بگید 😢 ــ میدونید شما حق دارید با خونواده و کنار خونوادتون زندگی کنین. راستیتش من هم نظرم نسبت به شما😕 اینجا که رسید اشکام بی‌اختیار جاری شد 😢 ــ راستیتش من هم نظرم نسبت به شما همون نظر سابقه و دوستتون دارم 😄 آخییشششش از اشکاتون معلوم شد شما هم دوستم دارید☺️😂 ــ خیلی بد هستین!😑 ــ خواهش میکنم. خوبی از خودتونه😊 ــ به‌قول خودتون لااله‌الاالله 😐 ــ خوب بهتره خانواده ها رو بیشتر منتظر نزاریم... شما هم اشکاتونو پاک کنین فک میکنن اینجا پیاز پوست کندیما...ب ریم بیرون؟!☺️ ــ بله بفرمایین😐😊 ــ فقط زهرا رو صدا کنین بیاد کمکم کنه که بیام...😊 ــ اگه اجازه‌بدین خودم کمکتون‌میکنم😌 و آروم ویلچر آقاسید رو هل دادم و به سمت خانواده ها رفتیم...✨مادر آقاسید با دیدن این صحنه بی‌اختیار شروع به دست زدن کرد😍و مامان منم یه لبخندی روی لبش نشست☺ اونشب قرار عقد رو گذاشتیم☺️ و یه روز بی‌سر و صدا و هیچ جشن گرفتنی رفتیم محضر و مراسم عقد رو برگزار کردیم💍پدر آقاسید یه خونه کوچیک برامون خرید و با پول عروسی هم چون من گواهینامه داشتم یه ماشین معمولی🚙خریدیم. . . 💞یک ماه پس از عقد...💞 ــ ریحانه جان😍 ــ جانم آقایی 😘 ــ خانمی دلم خیلی برا🕊امام رضا🕊 تنگ شده.😔همسفرمون میشی یه سفر بریم؟!😒 ــ شما هرجا بخوای بری ما در رکابتیم فرمانده😉 ــ آخه چه قدر یه نفر میتونه خانم باشه 😊حالا با هواپیما بریم یا قطار؟! ــ هیچکدوم😉😌 ــ یعنی چی؟!با اتوبوس بریم؟!😯 ــ نوچچچ😌....من خودم میخوام راننده آقای فرمانده بشم ــ ریحانه نه ها😯 راه طولانیه خسته میشی... ــ هرجا خسته شدیم میزنیم بغل استراحت میکنیم😏 ــ لا‌اله‌الا‌الله...😑 میدونم الان هرچی بگم شما یه جواب میخوای بیاری😄بریم به امیدخدا... داعش نتونست مارو بکشه ببینم شما چیکار میکنی؟! 😂 آماده سفر شدیم و به سمت مشهد حرکت کردیم... تمام جاده✨برام انگار ورق خوردن یه خاطره شیرین بود😊تو ماشین نشسته بودیم و من پشت فرمون و داشتیم اولین سفر دونفره با ماشین خودمونو تجربه می کردیم☺️ ــ ریحانه جان! چرا از این جاده میری😯جاده اصلی خلوته که😐 ــ کار دارم😉 ــ لااله‌الا‌الله...آخه اینجا چیکار داری؟!🙁 ــ صبر داشته باش دیگه😌راستی آقایی؟! ــ جانم ریحانه بانو؟؟😍 ــ اون مسجده کجا بود دقیقا ؟! ــ کدوم مسجد؟!😯 ــ همون مسجده که اونروز وایساده بودیم برای نماز درش بسته بودا...😊 ــ آها...آها...یکم جلوتره حالا اونجا چیکار داری ...؟؟😉 ــ آخه اونجا اولین جایی بود پی‌بردم شما چه‌قدر خوبی☺️ ــ امان از دست شما بانو😃 ــ ریحانه جان؟😍 ــ جان ریحانه 😊 ــ اونموقع ها یه آهنگی داشتی😆نداری الان؟😂 ــ اِاااا سید😑 ــ خوب چیه مگه... چی میگفت آهنگه ؟!؟ آها آها خوشگلا باید برقصن😂💃 ــ سید؟!😑 ــ باشه باشه...ما تسلیم...😄✋ ــ ریحانه؟! 😘 ــ جان‌دل؟! 😍 ــ ممنون که هستی😊 جلوی مسجد ترمز کردم 👌 و پیاده شدم و به سیدم کمک کردم رو ویلچرش بشینه...و رفتیم سمت‌مسجد🕌 ــ اِااا ریحانه انگار بازم درش قفله😯 ــ چه بهتر مثل اون موقع بیرون نماز میخونیم...😊😌 ــ آخه الان وقت اذان نیست که😐 ــ دو رکعت نماز شکر میخوام بخونم...😌 ــ ریحانه همه چی مثل اون موقع به جز من و تو...😊اون موقع من دو تا پا داشتم که الان ندارم...😊ولی الان شما دوتا بال داری داری که اونموقع نداری.😌ریحانه‌جان الان میفهمم که تو فرشته‌ای😊 ✨ ✨ نویسنده : سیدمهدی‌بنی‌هاشمی
از آدم‌هایِ مذهبی نه اما از مذهبی‌نماها بترسید آنان به درجه‌ای رسیدند ڪــه مطمئن هستند هرڪاری بڪنند اشڪالی ندارد چون فڪر می‌ڪنند با عبادت ڪردن جبرانش می‌ڪنند.. °راست‌میگه‌ها @moarefi_shohada
عطرِ تو دارَد این هَوا سَر بِه هَواتَرین مَنم ..💝
شهید- مدافع- حرم سید سجاد حسینی🌹 روح شهید صلوات
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🕊🍂 🌿🍂 🌸 🌸 وصیت نامه📝 شهید مدافع سید سجاد حسینی🌹 ان الله اشتري من المؤمنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه... (سوره توبه، آيه 111) به درستي كه خداوند جان و مال مؤمنين را در مقابل بهشت مي‌خرد. اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمداً رسول الله و اشهد ان علياً ولي‌الله. بارخدايا ! شهادت مي‌دهم که تو يكتايي، تو قادري، تو عالمي، تو «لم يلد و لم يولدي.» خدايا ! تو به مخلوق ضعيف خود رحم كن. بار خدايا ! خجل‌ و شرمگينم و با كوله‌باري از گناه پيش تو مي‌آيم، چون يك عمر در خواب غفلت به‌سر مي‌بردم و نمي‌پنداشتم كه تو نظاره‌گر اعمال من هستي. خدايا ! تو جز نافرماني چيز ديگري از من نديدي. خدايا ! تو چه نعمت‌هايي به من عطا فرمودي كه من لياقت آن‌ها را نداشتم. از ميان اديان كامل‌ترين دين، يعني اسلام و از فرق اسلام، شيعه دوازده امامي را برايم قرار دادي و در بين شيعه، خط ولايت فقيه و خط اصيل اسلام بنا كردي و نيز مرا از شيعيان علي -عليه‌السلام- قرار دادي و از بهترين شيعة خويش، انتخابم كردي. بار خدايا ! اين همه نعمت‌ به من عنايت فرمودي امّا نتوانستم خوب از آن‌ها استفاده كنم. پس چه كنم؟ خدايا! آيا با اين حال قبولم مي‌كني؟ اگر قبول كني باز شرمنده‌ و سرافكنده‌ام كه با چه رويي داخل جنت تو شوم؛ چون جنت تو والاتر از آن است كه يك شخص گناه‌كار داخل آن شود و اما اگر قبول نكني كجا بروم؟ ولي خدايا ! چون به كرم و جود تو نظاره مي‌كنم، وقتي كه به ياد سخنان امام سجاد -عليه‌السلام- مي‌افتم، كمي آرامش قلبي براي من حاصل مي‌گردد. خداوندا ! تو در قرآن كريم مي‌فرمايي: شهيد زنده است؛ ولاتحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياءٌ عند ربهم يرزقون.   ⚡قسمت اول 🌹شهید🌹سید🌹سجاد🌹حسینی🌹 🌷تاریخ ولادت: ۱۳۶۲ 🌷تاریخ شهادت: ۱۳۹۴ 🌹محل شهادت: سوریه 🌺شادی روح شهید صلوات 🌸 🌸 🌾🍂 🍃🕊🍂 💐🍃🌿🌸🍃🌼
••• هر دو باخته ایم! شما حسین هستید و در ره عشقتان سر باختید و اما ما ، دنیا... فریب خورده و دل باختیم! تو سَرَت و من دلـــم...، @moarefi_shohada
🌷 بسم‌ رب‌ الشهدا‌‌ ...🌷 کانال شهدای مدافع حرم
سلام‌رفقا سید مهدی سادات‌هستم از تبار سادات شمال افغانستان متولد پانزدهمین روز از مهر ماه سال۱۳۷۰ خوشحالم‌که مهمون دلای پاکتون شدم
۱۷سالم‌بود که مداحی و‌تعزیه‌خونی میکردم برا امام‌حسین.. و کارای مسجدو پذیرایی انجام میدادم ویه پام کفاشی بابام بود چندسال بعدبالاخره منم دامادشدم وازدواج کردم و‌ثمره‌ازدواجمون شد یه آقا کوچولو که اسمشو‌گذاشتیم علی رضا که تا‌عمر داره پاکاره‌امام‌رضا باشه