eitaa logo
شهدای مدافع حرم
906 دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
1هزار ویدیو
30 فایل
🌷بسم الرب الشهدا والصدیقین🌷 🌹هر روز معرفی یک شهید🌹 کپی با ذکرصلوات ازاد میباشد ایدی خادم الشهدا @Yegansaberenn
مشاهده در ایتا
دانلود
⬆️⬆️ بعد ازشهادت به خواب همسرش میاید و میگوید: به وسیله ی۲ چیز در بعضی جاها که مشکل حسابرسی اعمال دارم، از موانع عبور میکنم... 🌷شهید محمد بلباسی🌷 @moarefi_shohada 🍃20🍃
را چطور شنیدید؟ 🌹غروب روز بعدش من ناخودآگاه حال بدی داشتم. بچه‌ها را ساعت هفت شب خواباندم. یکی از دوستانمان زنگ زد و گفت محبوبه خانم نگران نباشی. شایعه بوده تکذیب شد. پرسیدم: چی تکذیب شد؟ گفت همین خبرها که در اینترنت است! خبر شهادت آقا محمد. همان موقع قلبم گرفت. گفتم من با محمد صحبت کردم دیروز، حالش خوب بود. این تماس که قطع شد، عمویم زنگ زد گفت خانه‌ای؟ من و پدر و مادرت می‌خواهیم بیایم به تو و بچه‌ها سر بزنیم. گفتم من دارم استراحت می‌کنم بچه‌ها هم خوابیده‌اند. بعد رفتم سراغ گوشی خود آقا محمد، اینترنت گوشی را وصل کردم و دیدم هی خبر شهادت ایشان آمده و هی تکذیب شده. ساعت 11 شب بود که عمو و پدر و مادرم به خانه ما آمدند. من آن موقع دیگر یک حالت سرگردانی پیدا کردم. عمویم گفت نگران نباش اینها فقط در محاصره هستند، اسیر شده‌اند. گوشی ایشان مدام زنگ می‌خورد. من دیگر شک کرده بودم به خاطر همین یک بار خودم گوشی ایشان را برداشتم، همان لحظه پسرعموی آقا محمد، برای عمویم پیام داد که شهادت محمد مبارک. بعد عکس پیکر ایشان را فرستاد. من همان لحظه از هوش رفتم. وقتی به هوش آمدم، تنها کاری که کردم این بود که وضو گرفتم و نماز خواندم. بعد هم خانه شلوغ شد. فقط در این بین فرصت کردم به بچه‌ها که از خواب بیدار شده بودند بگویم یادتان است بابایی گفته بود ممکن است برنگردد. الان شهید شده و دیگر برنمی‌گردد. @moarefi_shohada 🍃21🍃
وقتی به رسید باهم صحبت کردید؟ 🌹بله. در آن یک ماهی که سوریه بود، ‌هروقت باهم صحبت می‌کردیم همیشه به من قوت قلب می‌داد. مثلا می‌گفت من احساس می‌کنم فرزندی که در راه داریم دختر است، اگر دختر بود اسمش را بگذاریم.❤️ @moarefi_shohada 🍃22🍃
رو به خان طومان به #همسرم سلام دادم: @moarefi_shohada 🍃23🍃 👇👇
چند ماهی از گذشته بود، خیلی دلم می‌خواست زیارت حضرت زینب(س) نصیب من هم بشود. ماه هفتم بارداری‌ام بود که از طرف سپاه خانواده شهدای مدافع حرم را بردند سوریه و من و بچه‌هایم هم جزو این گروه بودیم. وقتی رسیدیم هوا فوق‌العاده گرم بود، تازه هوا تاریک شده بود. همان لحظه بود که دیدم چراغ‌های حیاط صحن خانم زینب را خاموش کرده‌اند و حیاط چقدر خلوت است، برای این همه غربت دلم لرزید😭😭. ته دلم گفتم خانم شما اینجا اینقدر غریب هستید😭😭. من دیگر چه حرفی بزنم. من فقط یکی را از دست داده‌ام، شما آن همه داغ دیدید در یک روز. آن موقع من اصلا خجالت کشیدم به حضرت زینب گله کنم. بعد از زیارت، همانجا داخل حرم از یکی از همرزمانش که داخل کاروان ما بودند،‌ پرسیدم کدام طرف است، نشانی‌اش را داد. 👈من رو کردم به سمت خان‌طومان، به همسرم و به همه شهدای خان‌طومان سلام کردم😔. گفتم ان‌شاءالله شفاعت ما را کنید.😔😭 @moarefi_shohada 🍃24🍃
عاشقانه‌های شهید محمد بلباسی برای همسرش❤️ : 👆👆 الان که دارم این وصیتنامه را می‌نویسم خیلی دلتنگ شدم و گریه امانم نمی‌دهد، بنده لایق #شهادت نیستم اما اگر خداوند متعال به این کمترین عنایتی بکند و مرگ ما را شهادت در راهش رقم بزند، آن‌ را مدیون #تو هستم💞. @moarefi_shohada 🍃25🍃
شهادتت مبارک (دلنوشته دختر شهید محمد بلباسی )😔👇 @moarefi_shohada 🍃26🍃
✍امروز می‌خواهم از کسی صحبت کنم که همیشه با من است؛ چند روزی است که عده‌ای به من می‌گویند که بابای من مرده است😔، ولی من مثل همه شماها پدر دارم، با او حرف می‌زنم، نگاهش می‌کنم، با او بیرون می‌روم و یا مثل همه شما با او بازی می‌کنم. البته من یک فرق کوچک با شما دارم و آن این است که چند روزی است پدر من، عکسی است بر روی طاقچه اتاق‌مان... الان هم که من با شما صحبت می‌کنم، بابای در کنارم ایستاده  و بر روی سرم دست می‌کشد تا احساس تنهایی نکنم؛ بابای عزیزم همیشه دلش می‌خواست که شهید شود،"شهادت مبارک باباجون".😭😭 راستی! باباجون، سلام همه ما را به پدرجون برسون و بهش بگو "‌بابا چشمت روشن دیگه تنها نیستی" باباجون! همه می‌دانند مفقودالجسد شده‌ای، اما مامان صبور و قهرمانم تو گوشم همش می‌گه "‌یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور" و امیدوارم که تو برگردی و کلبه ما را پر نور کنی.😔 ! سلام من، مادرم، حسن، مهدی و عزیزم را به حضرت زینب(س) و دردانه سه ساله امام حسین‌(ع) برسان و برای ما دعا کن.😭 ما منتظرت هستیم تا تو مثل همیشه برگردی... دختر کوچکت "‌فاطمه بلباسی"😭😭 @moarefi_shohada 🍃27🍃
( از خاطرات شهید محمد بلباسی ) چند شب دیدم شهید بلباسی موقع خواب نیست .  برام جای سوال بود ؟؟ که چرا وقتی همه خوابند و موقع استراحتن ایشون نیستند. یک شب به صورت اتفاقی ساعت از دوازده شب گذشته بود ایشون رو دیدم. متوجه شدم شهید بلباسی شب ها وقتی بیشتر رزمنده ها خواب هستند و درگیر کار نیستند. ایشون میرفتند داخل کیسه ها رو پُر میکردند و با ماشین کیسه ها رو جا به جا میکردند و مشغول سنگرسازی بودند. @moarefi_shohada 🍃28🍃
( از خاطرات شهید محمد بلباسی ) 💓خیلی ساکت و مظلوم بود. خیلی هم نظم داشت، هر وقت از مدرسه می‌آمد خانه، اولین کاری که می‌کرد پله‌ها را تمیز می‌کرد و کفش‌ها را دستمال می‌کشید، بعد دست‌هایش را می‌شست و جلوی آفتاب خشک می‌کرد. بسیار کمک حال من بود طوری که وقتی مهمان می‌آمد لذت می‌بردم از اینکه همه چیز یکدست و سفره منظم چیده شده. خودش غذا نمی‌خورد تا مهمان‌ها غذایشان تمام شود». :مادر شهید @moarefi_shohada 🍃29🍃
هرجا کاری ازش برمیومد کم نمیذاشت! تو زلزله #آذربایجان در یکی از بدقلق ترین مناطق با گروه جهادیش از مازندران اومد و خوب مدیریتش کرد. 🌷شهید محمد بلباسی @moarefi_shohada 🍃30🍃
📎ڪلام شهید: آخرت خود را به دنیاے فانی نفروشید، کمک به مستمندان و محرومین را فراموش نکنید، در عرصه های اجتماعی و فرهنگی، سیاسی حضور فعال داشته باشید. 🌷شهید محمد بلباسی @moarefi_shohada 🍃31🍃