eitaa logo
شهدای مدافع حرم
918 دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
1هزار ویدیو
30 فایل
🌷بسم الرب الشهدا والصدیقین🌷 🌹هر روز معرفی یک شهید🌹 کپی با ذکرصلوات ازاد میباشد ایدی خادم الشهدا @Yegansaberenn
مشاهده در ایتا
دانلود
شهدای مدافع حرم
.◾️◾️◾️◾️🚀🚀◾️◾️◾️◾️ «کودکانه های تکفیری-12» 👤 هشتم مِی(حمد): چرا از همه آیدی ها داره یه عکس میاد؟!
.👤☠👤☠👤☠👤☠👤☠ «کودکانه های تکفیری-13» 👤 دهم مِی(...): خواب هایی که دیدی به خاطر مسائل روزانه ای هست که باهاش درگیری... اشکال نداره... میتونی فراموششون کنی... دوش آب سرد بگیر... باید قدرت نه گفتن را یاد بگیری... اول باید به خودت نه بگی تا بتونی در برابر این همه سرسپردگیت در برابر اربابانت بایستی... من وفاء نیستم... اما میتونم اطلاعاتی درباره وفاء بهت برسونم تا از این همه تشویش دربیایی... فقط کافیه دوباره وفاء را هک کنند... اگر دوباره وفاء و یا صفحه تو را هک کردند بهم بگو... من از سِروِر خودم وارد صفحه وفاء میشم... حمد! من همه چیز را درباره اربابانت میدونم و حتی اطلاع دارم که دیشب در آسایشگاه شما چی گذشته و کار بدی که نمیتونی به وفاء بگی چیه؟ تو هنوز میتونی خودت را نجات بدی و مثل همه بچه ها زندگی خوبی داشته باشی... اینو وقتی فهمیدم که نتونستی چاقوی زیر گلوی سرباز بخت برگشته سوری را فشار بدی و اونو بکشی... اما اصلا کارت با عفت جالب نبود و از این بابت متاسفم... حمد! لطفا اعتمادمو جلب کن تا بتونم کمکت کنم... برای گام اول، فقط کافیه جنس الکل و شرابی که ابوجلال مصرف میکنه بهم بگی تا حداقل بدونم میخوای باهم دوست بشیم یا نه؟ وگرنه دونستن جنس شراب ابوجلال چندان اهمیتی هم نداره... منتظرتم اما صبرم زیاد نیست... تصمیمت را بهم بگو... ☠ دهم مِی(حمد): تو کی هستی؟ به کمکت نیاز ندارم... به کمک هیچ کس نیاز ندارم... من فقط وفاء را میخوام... چرا همه چیز را از اردوگاه ما میدونی؟! لابد اینم میدونی که بعد از اینکه نتونستم اون سرباز سوری را سر ببرم، ابوجلال چه بلایی سرم درآورد و... تا جایی که ناخودآگاه، لبهای پایینم را از بس گاز گرفته بودم کبود شد و لخته خون از لابه لاش میومد... چون نمیدونم کی هستی، اول تو باید اعتمادعو جلب کنی... از وفاءبرام بگو... چرا مدتی هست که جوابمو نمیده؟ ... از کی متوجه شدی که هکم کردند؟ 👤 دهم می(....): فکر کنم متوجه شدی چقدر بهت نزدیکم... کاغذ دیشب را خوندی؟ همون که در جیب لباست روی طناب بود... حمد من با کسی شوخی ندارم... تو را نمیتونم بکشم وگرنه تا حالا صدبار این کار را کرده بودم... ینی دلم نمیاد اما میدونی اگر لو بدم که چه اطلاعاتی از اردوگاه به بیرون درز دادی چه بلایی سرت میارن؟... چون اطلاعات را سوزوندی، میسوزوننت... همون طوری که اون خلبان را سوزوندند... همون طوری که کودکان سوری را جلوی مادرانشون سوزوندند... حمد ببخشید که بهت توهین کردم اما باور کن فرصت چندانی نداریم... دیروز عصر که فهمیدی چیکار کردند... برای اینکه اقتدارمون جلوی خودمون حفظ بشه، ده نفر از مجاهدان مهاجر را اعدام کردند... دیگه کشتن توی بچه یتیم که کاری نداره... 👤 یازدهم می(....): متاسفانه از وفا خبرای خوبی ندارم... حمد تو خیلی باید مقاوم باشی و بتونی خودت را کنترل بکنی... اجازه بده اول، کمی از فشار عصبی به ذهنت به خاطر مسئله عفت کمتر بشه... بعد از وفا برات میگم... احساست نسبت به وفا را میفهمم... اما کاش وقتی لحن وفا عوض شده بود یه کم شک میکردی... کاش به نکاتی که در کلاس های ضد هک بهت یاد دادند بهتر توجه میکردی که گرفتار هکر قهاری در وسط اردوگاه خودتون نمیشدی... دیگه گذشت... من از خصوصیات اون هکر داخل اردوگاهتون اطلاع چندانی ندارم اما نباید چندان قابل اعتماد باشه... و حتی همین که تا الان تو را لو نداده خیلی برام عجبیه... البته امکانش هم هست که اون پسر بچه ای که چند شب پی کشته شد، اشتباها به جای تو کشته شده باشه... در هر حال بیشتر مراقب باش... واسم مقدور نیست که بتونم امکان فرارت فراهم کنم... خودت راهی سراغ نداری؟ کاری هست که بتونم برات انجام بدم؟ 👤 یازدهم می(....): حمد چرا جوابمو نمیدی؟ چرا تصمیم نمیگیری فرار کنیم؟ من راهش را بلدم... از جاده پشت روستای سعدیه میتونیم خودمون را نجات بدیم... واسطه اش هم سراغ دارم... میتونند کمکمون کنند... گفتم جاده پشت روستای سعدیه... ببخشید اما نمیخوام یادآوری کنم که منظورم همون جاده ای هست که در قبرستان متروکه اش عفت زبون بسته را دفن کردی... حمد تو خیلی عجله کردی... بعد از اینکه اون بلاها را سر عفت درآورده بودی و بردیش پیش دکتر، دکتر مست بود و اشتباها بهت گفته بود که عفت مُرده... میدونی چیکار کردی؟... تو اون دختر زبون بسته را زنده زنده خاک کردی... اره اون زنده بوده اما تو دفنش کردی... چه تضمینی وجود داره که بعد از اینکه در یکی از عملیات ها زخمی شدی، یکی دیگه را مجبور نکنند که تو را زنده زنده دفن کنه؟ ادامه دارد...
بسم رب الحســن اِبنُ الحیـــدر✨💚
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊 🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
برخیـز و بیا که واژه ها لنگ تو اند شعـــر و قلمم دوبـاره دلتنگ تو اند صبح است و همه پنـجره ها منتظرِ تابیــدنِ یک نگاهِ خوش رنگ تو اند 🥀😔
دعای روز بیست و چهارم ماه مبارک رمضان
سلام دوستان مهمون امروزمون داداش محمود هست🥰✋ *شهادت در ۲۳ رمضان*🕊️ *شهید محمود عطایی*🌹 تاریخ تولد: ۱۳۴۲ تاریخ شهادت: ۲۳ / ۴ / ۱۳۶۱ محل تولد: کرج محل شهادت: شرق بصره 🌹مادرش← محمود چون خود را در قبال خون شهدا و نظام جمهوری اسلامی مسئول میدانست🌷خودش را به حوزه نظام وظیفه معرفی کرد *و دفترچه اعزام به خدمت گرفت*💫 و بعد خوشحال به منزل برگشت و از آن تاریخ گوش به زنگ رادیو و رسانه های دیگر بود که به محض اطلاع به خدمت اعزام شود✨ *در همین اثنا به بیماری دچار شد*🥀 و دکترها گفتند که باید مداوا شود✨چون زخم هایش تاول زده بود🥀 تاریخ اعزام او به تأخیر افتاد از این بابت خیلی نگران بود🥀 *بالاخره عید همان سال بعد از بهبودی اعزام شد*🕊️ و در عملیات رمضان در ماه رمضان شهید شد🕊️ *عملیاتی که بچه‌ها با لب تشنه عاشورایی میشدند*🥀 عملیاتی که تمام خاطراتشان از رمضان جبهه، از گرما و تشنگی زیاد آن بود🥀 و گرما بیداد میکرد☀️سرانجام او *در ۲۳ ماه مبارک رمضان🌙در عملیات رمضان، ترکش خمپاره به رخ گلگون او اصابت کرد*🥀🖤 با وجود اجازه ی فرمانده به او جهت بازگشت به عقب✨ او به کارش ادامه میدهد✨ *اما در اثر شدت ترکش جان به جان تسلیم نمود*🥀🖤 و روح پاکش به ملکوت اعلی پرواز کرد🕊️🕋 *شهید محمود عطایی* *شادی روحش صلوات*💙🌹 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
dcc_66bf1d113ac15236b4be263f7c67d165.mp3
5.21M
احساسی 🍃اون گلهای یاسی که لاله لاله🌷 جون دادند 🍃رسم شدن به ماها نشون دادند 🎤مهدی 👌فوق زیبا
"لا نهايات للحب، الحب الذي ينتهي لم يكن حبا..." عشق را پایانی نیست عشقی که پایان پذیرد، عشق نبوده است... @moarefi_shohada
✨ آیٺ الله جـاودان مےفرمـودند✨: ↓ °• ‌اگہ کسےدرجنگ یڪبارشهـیدشده اماکسے اگہ باهواےِ نفـس خودش بجنگه •°