تشڪر ڪردم،چادر رو سر ڪردم!😊 دستے بهش ڪشیدم، مثل اینڪہ دلتنگش بودم، حس عجیبے بود بعداز سہ سال سر ڪردن!
ــ حلال ڪردی؟😊
آروم گفتم :
ــ حلال...!😊
خواستم چیزی بگم ڪہ صدای سهیلے از باند پیچید🎤🔉 و مجلس شروع شد! بغضم😢 گرفت، سهیلے تازہ داشت صحبت میڪرد و خوش آمدگویے، ولی من گریہم گرفتہ بود!😢چادر رو ڪشیدم روی صورتم و سرم رو تڪیہ دادم بہ پرچم یا فاطمہ🏴 اشڪ هام سرازیر شد، زیر لب گفتم : خدایا خیلے خستہام!😭
ادامه دارد...
📚 نویسنده : لیلی سلطانی
☔️ #من_با_تو
✨ #قسمت_بیست_ودوم
✨ رمان زیبا و عاشقانه😍💓
ڪلید رو انداختم تو قفل و در رو باز🔓ڪردم، از حیاط سر و صدا مےاومد، مادرم و خالہ فاطمہ نشستہ بودن روی تخت و میخندیدن!😄😄
با تعجب😳 نگاهشون ڪردم،حواسشون بہ من نبود! خواستم سلام ڪنم ڪہ مریم با خندہ😃 از داخل خونہ دوید تو حیاط امین هم پشت سرش! 😀با دیدن من ایستادن،امین سرش رو انداخت پایین! بلند سلام ڪردم،مادرم و خالہ نگاهم ڪردن،با دیدنم متعجب شدن!😳
با تعجب گفتم :😕
ــ چےشدہ؟! چرا اینطوری نگاهم میڪنید؟
مادرم سریع گفت : ــ هیچے!
مریم بهم لبخند زد و احوال پرسے ڪرد، خواستم وارد خونہ بشم ڪہ صدای مادرم اومد :
ــ هانیہ چادر خریدی؟!😊
تازہ یادم افتاد هنوز چادری ڪہ از خانم محمدی گرفتم روی سرم هست! برگشتم سمت مادرم و گفتم :
ــ ایوای! یادم رفت پسش بدم!
ــ چادرو؟!
ــ آرہ برای خانم محمدی بود! رفتہ بودم حسینیہشون💚🏴روضہ!
چشم های مادرم
گرد😳شد اما چیزی نگفت!
ــ فردا بهش پس میدم یا میدم سهیلے بدہ بهش!
ــ سهیلے دیگہ ڪیہ؟!
سرم رو خاروندم و گفتم :
ــ سهیلے رو نگفتم بهتون؟! 🙄
ــ نہ! آدمای جدید رو معرفے نڪردی!
ــ طلبهست مادرم طلبہ!
تو دانشگاهمون درس میدہ! ✨
خالہ فاطمہ و مریم بهم نگاہ ڪردن و خندیدن! معنے نگاهشون رو فهمیدم تند گفتم :🗣
ــ خالہ اونطوری نگاہ نڪنا
هیچے نیست... ای بابا 😐😏
بلند شدم برم داخل
خونہ ڪہ با ترس گفتم :
ــ تو رو خدا بہ عاطفہ نگیدا! بدبخت میشم میاد دانشگاہ سهیلے رو پیداڪنہ!😄
شروع ڪردن بہ خندیدن!😄
وارد خونہ شدم، چادرم رو درآوردم خواست برم اتاقم ڪہ دیدم سجـ🌟ــادہ مادرم رو بہ قبلہ بازہ! حتما خواستہ نماز بخونہ خالہ فاطمہ اینا اومدن! آروم رفتم سر سجادہ📿چادر مشڪے رو درآوردم و چادر نماز مادرم رو سر ڪردم بوی عطر مشهدش پیچید! 😌خجالت میڪشیدم، انگار برای اولین بار بود میخواستم باهاش صحبت ڪنم، احساس میڪردم رو بہ روم نشستہ! تو دلم گفتم خب چے بگم؟!😢بہ خودم تشر زدم خیلے مسخرهای!
لب باز ڪردم : اوووووم....🤔
حس عجیبے داشتم،اون صدایے ڪہ شنیدم، حالا سر سجادہ! رفتم سـجدہ😢بغضم گرفت! آروم گفتم :
ــ خیلے خستہ و تنهام خودمونے بگم خدا بغلم میڪنے؟!😭
اشڪ هام شروع بہ ڪردن باریدن!😭 من بودم و خدا و حس سبڪ شدن! احساس ڪردم آغوشش رو و نگاهش ڪہ میگفت من همیشہ ڪنارتم!
خوش اومدی!😊
ادامه دارد...
📚 نویسنده : لیلی سلطانی
💮بیا برای فرج روز و شب دعا🤲 کنیم
💮دل امام خویش را ز خود رضا💚کنیم
💮عزیز فاطمه مهدی-ع دلش پر از خون💔 است
💮بیا که بهر خدا از خدا حیا کنیم . . .😔
اللهم عجل لولیک الفرج
@moarefi_shohada
🕊نمۍ رود از اﯾﻦ ﻓﻀﺎ ﺑﻪ آﺳﻤﺎن
هـــواۍ ﺗﻮ
صـــداۍ ﺗﻮ
نـــــداۍ ﺗﻮ
ﺗﻤـﺎم ﺧﺎﻃــــرات ﺗﻮ
🌷تــــﻮ ﺑﺎ منـۍ و ﺑﻮدﻧﺖ
زِ، ﯾﺎد ﻣﻦ نمـۍ رود
ﺗﻮ رﻓﺘﻪ اۍ و روح ﺗﻮ
از اﯾﻦ دل ﺷﮑﺴﺘﻪ ام💔
دمۍ ﺑﺮون نمۍرود.
#سلام_بر_ابراهیم_هادی_دلم🌷
بـایـد اعتـرافـ ڪنم ڪه عڪس نگاهٺان ؛
عڪس لبخنـدٺ ؛🙃
جـامـاندݧ را ؛🥀
بـدجـور بہ رخمـاݩ مےڪشد...
@moarefi_shohada
#تلنگرانه🌱
یکی گره روسری شو شُل کرد رفت جلو دوربـ📷ـین واسه لایک👌
یکی بند پوتینش رو سفت کرد رفت رو میــ💣ــن واســه خـــاک😔
#شهدا_شرمنده_ایم🍃
@moaref_shohada
#حدیث_روز
❤️ امام جواد عليه السلام:
منِ استَحسَنَ قَبیحاً كانَ شَریكاً فیهِ.
🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸
آنکه گناهی را تحسین و تایید کند، در آن گناه شریک است.
📚 کشف الغمه، ج 2، ص 349.
♡:))
#شہیدانہ😍
✔️شهدا همیشه آنلاین هستند
ڪافیه دلت رو بروزرسانے ڪنے😊
اون موقع مےبینے ڪه در تڪ تڪ⤵️
لحظات در ڪنارت بودند...««
هستند...→↓•••
وخواهند بود...😇🍃»»
#رفیق_آسمونے_یادت_نره👌
#رفیق_شهید🌹☘
@moarefi_shohada