9.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماجرای عجیب دختر شهیدی که فال فروش شد...❤️🥺
❗️این یک دوربین نیمه مخفی است
#دختر_کلاه_صورتی
#کلیپ_تصویری
#فقط_به_عشق_علی_ع
عَقلَم به دِلم گفت بیا اوَل هر راه
دیوانِه حِیدَر شو، تَوَکلتُ عَلی الله
#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است💚
@moarefi_shohada
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊
🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#شادی_روح_شهدا_صلوات
مدتی هست یادمان رفته پسری مانده از تبار علی...
او که مثل حسن برای قیام بی سپاه است و یار میخواهد..
یار هرکس به غیر او بودیم دل به هرکس به غیر او دادیم...
چه کسی را عزیز تر از او دل از این روزگار می خواهد؟
چند روزی به سمت آقاییم چندماهی به سمت دنیاییم...😞
بی تفاوت به اینکه جاده وصل قدمی استوار می خواهد...
خوش به حال مدافعان حرم، عشق را در عمل نشان دادند...😭
تا بفهمیم یوسف زهرا عاشقی جان نثار میخواهد...🥀
2⃣
🍃شهید جاویدالاثر مدافع حرم «علی عابدینی» در سحرگاه 25 مرداد 1365 در شهرستان فریدونکنار (روستای فرم) دیده به جهان گشود.🍃
4⃣
مادر شهید✨
🌺میگفتم: شهید شود بهتر است...
وقتی درگیری های سوریه شروع شد من از خطرات و اوضاع آنجا با خبر بودم. یک روز آمد گفت: اسمم را برای رفتن به سوریه نوشته بودم و حالا قرار است اعزام شوم.
اصلا مخالفت نکردم و می گفتم او بیمه امام زمان(عج) است و تا وقتی که برای اسلام خدمت می کند هر جا هست برود.
راستش اینقدر خالصانه کار می کرد که خودم می گفتم: خدایا حالا که این بچه اینگونه زحمت می کشد اگر قرار است اینجا از مریضی و تصادف طوریش شود همان شهید شود بهتر است..🌷.
5⃣
❤️دل ماندن نداشت•••
زمستان سال قبل که از مأموریت آمد از ناحیه دست مجروح شده بود و هنوز هم بهبود پیدا نکرده بود که مجددا در 15 فروردین به خواست خودش اعزام شد.
با اینکه مجروح بود دل ماندن نداشت.
بار اول که می رفت اینقدر اشتیاق به رفتن نداشت اما دفعه دوم اشتیاقش بیشتر شده بود.
خودمان تا ساری او را بردیم رساندیم به همرزمانش که با هم بروند....🍃
6⃣
همسر شهید✨
گفتم شوهر من نرود چه کسی برای دفاع برود...
از اوضاع سوریه با خبر بودم اما نمی دانستم که می خواهد برود.
علی عادت نداشت وقتی می خواهد جایی برود به من زود بگوید معمولا می گذاشت نزدیک رفتن خبر می داد.
خیلی ناراحت بودم از رفتنش 😔اما با خودم می گفتم شوهر من نرود چه کسی برای دفاع برود و وقتی اینها را به خودش هم گفتم خیلی خوشحال شد...
دفعه اول که رفت زخمی شد،
تا زمانی که برگشت تهران نمی دانستم. وقتی آمد خبر دادند رفتیم بیمارستان. حالش خوب بود.
علی واقعا خیلی شجاع بود😍
و تازه بعد از شهادتش دارم او را می شناسم.
دفعه دوم که می خواست برود مخالفت کردم اما بعد دلم را گذاشتم پیش حضرت زینب(س) و گفتم برو.
گفت: خیلی خوشحالم از اینکه تو به من روحیه می دهی و می گویی برو. همسر بعضی ها خبر نداشتند اما من می دانستم. قرار نبود همه را ببرند اما چون نیرو لازم شد کل گردان را بردند...
7⃣