مــولایــم . . .
وقتی تـو نیستی
نه هستهای ما چونان که بایدند
نه بایدها...!!
هر روز بیتو ، روزِ مباداست!!
یاد تو میوزد ولی بیخبرم زجای تــو..
اللّهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرج
#سلام_امام_مهربانم
#صبحت_بخیر_آقا
@moarefi_shohada
#شهیدانه🌹
◽️بے قـراری و شوق پرواز از چهرههاتان مےبارد... خستگے را خستہ ڪردید افلاڪیان خاکے...
◽️صورتهاے غبار گرفتہ نشانه دو چیز است؛ خستگـے از دنیا و اشتیاق بہ شهادت...
_._._._._._._._
⚘﷽⚘
📌برگی_از_خاطرات
برای انجام یک دوره آموزش غواصی رفته بوديم قشم.
چند روزي كه گذشت و جاهای مختلف رفتيم و يه دوری تو پاساژا زديم و در نهايت شب آخر می خواستيم بريم يكى از مراكز خريدِ معروف قشم .
به مسعود گفتم که بیا باهم بریم خرید من هر چی گفتم پاشو بريم، نميومد و دليلشم نمی گفت.
و از اونجايی كه اگه نميومد به ما هم خوش نمي گذشت به حاجی گفتم كه مسعود نمياد؛ شما بهش بگی نه نميگه.
بعد از گفتن حاجی، بلند شد
وباكمال عصبانيت به من گفت
اگه بيام و به ((گناه)) كشيده بشم تو مسوليتشو قبول ميكنی...
اون موقع خنديدم ولی الان وقتى ياد اون حرف مسعود مى افتم،
فقط گريه مى كنم به حال خانم هايى كه ارزش خودشونو نمى دونن و با پوشش نامناسب باعث به گناه افتادن جوونا ميشن...
مسعود از چشم هاش مراقبت کرد که خدا خریدارش شد.
هرکس می خواد راه مسعودو بره یه راهش اینه که از چشماش مراقبت کنه...
#شهیـدمسعودعسگرے🌷
⚘﷽⚘
📌برگی_از_خاطرات
برای انجام یک دوره آموزش غواصی رفته بوديم قشم.
چند روزي كه گذشت و جاهای مختلف رفتيم و يه دوری تو پاساژا زديم و در نهايت شب آخر می خواستيم بريم يكى از مراكز خريدِ معروف قشم .
به مسعود گفتم که بیا باهم بریم خرید من هر چی گفتم پاشو بريم، نميومد و دليلشم نمی گفت.
و از اونجايی كه اگه نميومد به ما هم خوش نمي گذشت به حاجی گفتم كه مسعود نمياد؛ شما بهش بگی نه نميگه.
بعد از گفتن حاجی، بلند شد
وباكمال عصبانيت به من گفت
اگه بيام و به ((گناه)) كشيده بشم تو مسوليتشو قبول ميكنی...
اون موقع خنديدم ولی الان وقتى ياد اون حرف مسعود مى افتم،
فقط گريه مى كنم به حال خانم هايى كه ارزش خودشونو نمى دونن و با پوشش نامناسب باعث به گناه افتادن جوونا ميشن...
مسعود از چشم هاش مراقبت کرد که خدا خریدارش شد.
هرکس می خواد راه مسعودو بره یه راهش اینه که از چشماش مراقبت کنه...
#شهیـدمسعودعسگرے🌷
«محمدرضا زارعالوانی» ✨
در دومین روز از فروردین سال 61 در همدان بهدنیا آمد؛🍃
3⃣
همسر بزرگوار شهید✨
شهید الوانی
به خواهران خود سپرده بودند که دختری را برایشان مدنظر بگیرند که البته با ایشان #هم_عقیده باشد. 🌸
به همین جهت یکی از خواهرانش به مدرسه محل تحصیل بنده آمد و در ملاقات اول گفتند که برادر من #شهید_زنده است و با همین جمله هویت واقعی برادر خود را برای من آشکار کردند.🍃
همین امرباعث شد تا من بفهمم این شخص با چه روحیاتی قصد آغاز زندگی خود را دارند🌺 وقتی همسرم به منزل ما آمد گفت 13 نفر از دوستانم شهید شدهاند🌹
و من هم در فکر شهادت هستم و اگر همسنگر من هستید یا علی✋🏻
و این شد که من با یک نگاه روشن به این مسیر نگاه کردم و جواب مثبت دادم.💚
4⃣
ادامه✨
وقتی زندگی ما شروع شد تازه فهمیدم که با شخصیتی که مانند یک #استادِاخلاق است زندگی میکنم؛🌾
محمدرضا مظهر #ادب و #انسانیت و آزاد از تمام قیودی که ما در بندش هستیم بود•••🌱
زندگی ما ،
پر از محبت و سادگی و عشق طی شد.🌷
در این دنیا ما با هم بیشتر از "دو سال" زندگی نکردیم ،
ولی میارزد به زندگیهای 40 سالهای که بین دو زوج انجام میگیرد که بویی از عشق و محبت بین آنها وجود ندارد.🍂
واقعا درست است که کمیت در زندگی ما وجود نداشت ولی پر از کیفیت و شهد شیرین #عشق بود که در زندگی ما موج میزد.❤️
5⃣
#خصــوصیات✨
خصوصیت اخلاقی بارز و مهم این شهید اخلاص بود که در #گمنامی وی تجلی یافت.🍁
بعد از شهادت وی مشخص شد چقدر به #مستمندان رسیدگی میکرد و برای رفع مشکلات مالی دوستانش خودش را زحمت میانداخت تا بلکه مشکل آنان را حل کند.🌼
برای خودش یک #هشدار_به_صدقه
طراحی کرده بود و آن را تلنگری برای خود میدانست.🌱
وقتی به دوستان همکارش در سپاه اطلاع دادند که وی شهید شد ،
همه دوستان او را با اینکه نامش محمدرضا الوانی بود «رضا اخلاص» یاد کردند.🌺
خیلی بچه #منظم، #منضبط و #دقیقی بود.
#همه_شهدا به پیروی از #ولایتفقیه و #حجاب تاکید دارند.🌹
آقا رضا از موضوع بدحجابی در جامعه رنج میکشید چراکه میگفت در کشوری زندگی میکنیم که به #برکت_شهدا احساس #امنیت و #آزادگی میکنیم.💚
6⃣