eitaa logo
شهدای مدافع حرم
905 دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
1هزار ویدیو
30 فایل
🌷بسم الرب الشهدا والصدیقین🌷 🌹هر روز معرفی یک شهید🌹 کپی با ذکرصلوات ازاد میباشد ایدی خادم الشهدا @Yegansaberenn
مشاهده در ایتا
دانلود
💌 💠شهید حمید رستمی: 👈بہ پهلوے شڪستہ 👈فاطمہ الزهرا (س) 👈قسمتان ميدهم، 👈حجـــاب را 👈حجـــاب را 👈حجـــاب را 👈رعایت ڪنید! ✨ @moarefi_shohada
محمد حسین اهل خوشحال ڪردن و سورپرایز کردن بود.😍 نامزدے ما هم شیرینے خاصی داشت😋 4 ماه دوست‌داشتنے!💞 دائماً حسین‌آقا سورپرایزم می‌کرد،مثلاً تماس مے‌گرفتم و با حالت دلتنگے‌ می‌پرسیدم «آخر هفته تهران می‌آیی؟» می‌گفت «باید ببینم چه می‌شود!» چند ثانیه بعد، آیفون به صدا در می‌آمد و حسین‌آقا پشت در ایستاده بود!😅 یادم هست یڪ‌بار دیگر می‌خواستم برای خرید به بیرون بروم پول نداشتم هرچه فکر کردم چه کنم، به نتیجه‌ای نرسیدم! 😞 خجالت می‌کشیدم از پدر و مادرم پول بخواهم. نشستم به مطالعه اما تمام فکرم به خرید بود. مشغول ورق ‌زدن کتابم بودم که دیدم 30 هزار تومن پول لاے آن است!😅😍 از پدر و مادرم سوال کردم که آنها پول برایم گذاشته‌اند؟ گفتند نه! 🤔 مامان گفت «احتمالاً کار حسین‌آقاست!» خریدم را انجام دادم و بعداً هرچه تماس گرفتم و از او پرسیدم، طفره می‌رفت. می‌گفت «نمی‌دونم! من؟ من پول بگذارم؟»🤔 حتی این مدل کارها را برای خانواده‌ام هم انجام می‌داد عادتی که بعدها هم ترک نشد.😇 روایت همسر شهید مدافع حرم محمدحسین حمزه
✅ از حضرت زهرا (س) دست برندارید. 🔻همرزم شهید: 🌷گلوله­‌های دشمن پشت سر هم می‌ریخت روی سرمان، مانده بودیم چه‌کار کنیم، جابری گفت: متوسل بشین به حضرت فاطمه (س) تا بارون بیاد... 🌷دست برداشتیم به دعا و حضرت زهرا (س) را واسطه کردیم، یک ربع نگذشته بود که باران بارید و آتش دشمن آرام شد... 🌷الله­یار داشت از خوشحالی گریه می‌کرد، گفت: یادتون باشه از حضرت فاطمه (س) دست برندارین، هر وقت گرفتار شدین امام زمان (عج) را قسم بدین به جان مادرش، حتماً جواب می‌گیرید.
💫 خدا تنها کسی است که با دهان بسته هم میشود صدایش کرد و با پای شکسته سراغش رفت. او تنها خریداری است که اجناس قلب شکسته را بهتر میخرد
شهدای مدافع حرم
📚❤️یادت باشد...
🌸🍃یادت باشد 💠خاطرات همسر به قلم محمدرسول ملا حسنی ۴ 💚✨ @moarefi_shohada
+همش دارم فڪر میڪنم شهـدا تو فاطمیہ چه جور التماس مادر❣ ڪردن ؟! ڪه خریدشون وبردشون .... ڪاش ماهم بلد بودیم(💔) ...
هم خودشان بودند هم لباس هایشان ..! کافی بود ببارد تا عطرشان در سنگرها بپیچد