تمام شب فقط خدا را التماس میکردم که محمد شهید نشده باشد. میگفتم «خدایا، من هنوز خیلی کم سنوسالم.😭 واقعاً طاقت جدایی از محمد را ندارم...» خودم را بخاطر آن جستجوی اینترنتی سرزنش میکردم.😭 تا صبح بستری بودم.😭 صبح که به خانه برگشتم، مادر محمد و خواهرهایم هم با من آمدند😭
⬇️⬇️⬇️⬇️
@moarefi_shohada
🍃24🍃
از محل کار محمد تماس گرفتند که «میخواهیم به دیدن شما بیاییم.» با ناراحتی گفتم «تا حالا کجا بودید؟»😭 گفتند «حالا اجازه بدهید بیاییم. توضیح میدهیم.» وقتی آمدند بعد کمی صحبت، گفتند «تبریک میگوییم...» دیگر هیچچیز نفهمیدم😭. دنیای بی محمد را نمیخواستم. واقعاً تصورش هم برایم وحشتناک بود.محمد میخواست گریه نکنم، دوست نداشت کسی اشکهایم را ببیند. باید خودم را نگه میداشتم. شکر خدا هیچیک از همکارانش اشکهای مرا ندیدند. اما تا پدر محمد آمد، تمام عقدههایم را یکجا خالی کردم.... 😭واقعاً دنیای بی محمد سخت بود و هست.😭😭
⬇️⬇️⬇️⬇️
🍃25🍃
همیشه میگفت تو خیلی محکمی که از کارم شکایت نمیکنی. واقعیت این بود که ارادتی که به خانم حضرت زینب داشتم، جای اعتراض باقی نمیگذاشت. البته بعد از شهادت محمد که به سوریه رفتم و وضعیت مردم آنجا را دیدم بیش از پیش به لزوم حضور محمد و امثال او در آنجا پی بردم. اتفاقاً محمد در تلاش بود که وقتی خودش آنجاست، من را هم ببرد. مخصوصاً دفعه آخر. اما قسمت اینطور شد که بعد از شهادت او به محل رزم او بروم... چقدر خای محمد خالی بود!😭😭
⬇️⬇️⬇️⬇️
@moarefi_shohada
🍃26🍃
━━━💠🌸💠━━━
💞شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم💞
و علی الخصوص
💠شهیدمحمدکامران 💠
🌷 صلوات 🌷
✨ التماس دعای فرج و شهادت
@moarefi_shohada
🍃29🍃
انتهای "نگاه خدا" یعنی
🕊 "شهادت" 🕊
💢اللّهمّ ارْزُقْنا مَنازِلَ الشُّهداء💢
#التماس_دعا
خدا #دختـ♥️ـر را آفرید...
لبخندے زد و در گوشش
اینچنین زمزمه ڪرد:
حواستــ به حسادتــ مـ🌙ـاه باشد!
مراقبــ باش نورتــ خورشیـ☀️ـد را نیازارد!!!
از کنار رود که رد شدے ڪمی از
پاڪے اتــ به اوببخش!
به کوه کہ رسیدے قدرے غرور
به قله هایش قرض بده!!!😌
و بدان ...
"زیبایے، نورانیتـ، پاکی و غرورتــ"
همه در گرو داشتن آن
گنجےستــ که در
ڪــوله بارتــ
نهان کردم.
😇💎
آرے...
خدا؛ مشتے حیا
بدرقه راهش ڪرده بود!
بــانو بڪوش که در ڪلاس بندگے
از خدایتــ بیستــ بگیری... .💚
#چادرانه
💞