eitaa logo
کانال رسمی پاسخ به شبهات و شایعات
24.5هزار دنبال‌کننده
12هزار عکس
8.7هزار ویدیو
221 فایل
پاسخگویی به شبهات وشایعات ومباحث دینی مدعیان دروغین وعرفانهای کاذب مدیر کانال👇 @sollemassama ادمین کانال👇 @Morteza_Kahromi کانال خبری ما @news_revolution 👇 ادمین تبادل وتبلیغ @F_Gh14 👇کانال پرسمان‌دینی ما @porseman_onlin
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰روش معرفتی ابن سینا در عقاید: ابن سینا فیلسوفی بود که عقاید خود را بر پایه براهین فلسفی بنا نهاده بود در حالی که اکثریت قریب به اتفاق اهل سنت - به جز معتزله - مخالف فلسفه و روش عقلی در عقاید هستند. ابن سینا احیاگر فلسفه مشاء... می باشد(5)؛ پایه های این فلسفه بر اساس برهان های عقلی صرف استوار است که البته این شیوه با مبانی اعتقادی اهل سنت ناسازگار است. زیرا اصول اعتقادی اهل سنت بر اطاعت محض و تقلید بنا شده که با براهین عقلی بشدت در تضاد می باشد. در حالی که شیعه تقلید و اطاعت در اصول اعتقادی را مذمت می کند. به عبارتی نظام فکری ابوعلی در اصول دین، بر پایه براهین عقلی است که از این حیث با روش اهل سنت در تضاد می باشد.(6) 🔰مویّداتی از تعبیرات و اشعار ابن سینا: به غیر از شواهد فوق، تعبیرات وی نیز درباره جایگاه و منزلت امام علی(ع)، نشان از میزان اعتقاد وی به شخصیت تابناک آن حضرت دارد. او در کتاب معراج نامه می نویسد: «او [امام علی(علیه السلام)] در میان خلق آن چنان بود که معقول در میان محسوس. پیامبر(صلی الله علیه و آله) به وی فرمود: «یا علی اذا رایت الناس یتقربون الی خالقهم بانواع البر تقرب انت الیه بانواع العقل تسبقهم» (7)؛ (یا علی وقتی كه می ‌بینی مردم با انواع نیكوكاری ها به آفریننده‌ی خود تقرب می جویند، تو با تعقل‌های گوناگون به او تقرب بجوی كه بر همه آنان سبقت خواهی گرفت). لاجرم چون به دیده بصیرت عقلی مدرک اسرار گشت و همه حقایق را دریافت بانگ دیدن سرداد و گفت: «لو کشف الغطاء ماازددت یقینا»(8)؛ (اگر پرده برگیرند بر یقیین من چیزی نیفزاید)» .(9) همچنین، اشعاری که از ابن سینا به یادگار مانده، تابلویی گویا از عشق و ارادت وی به امیرالمومنین علی(علیه السلام) می باشد، که زبان گویای مذهب و باور ابوعلی سینا می باشد؛ همانند این ابیات: بر صفحه چهره‌ها خط لم یزلى - معکوس نوشته است نام دو على یک لام و دو عین با دو یاى معکوس - از حاجب و عین و أنف با خطّ جلى و از رباعیات او است: تا بادۀ عشق در قدح ریخته‌اند و اندر پى عشق عاشق انگیخته‌اند در جان و روان بو على مهر على چون شیر و شکر بهم درآمیخته‌اند.(10) کانال رسمی پاسخ به شبهات ، شایعات و مطالب روز در تلگرام، ایتا و سروش http://telegram.me/mobahesegroup https://eitaa.com/mobahesegroup http://sapp.ir/mobahesegroup
🔻🔻نتیجه گیری: از شواهد و قرائن فوق چنین حاصل می شود که ابن سینا سنّی مذهب نبود و می توان «شیعه» بودن او را تأیید کرد. هر چند اختلاف در این است که آیا وی شیعه اسماعیلی بود یا امامی و یا زیدی؟ او شیعه امامی نمی تواند باشد؛ چرا که عمر را «اعقل» از علی (علیه السلام ) می داند.(11) احترام به شیخین در میان شیعیان از خصوصیات شیعیان زیدیّه است و زیدیّه در آن عصر نفوذ زیادی در ایران و حکومت های محلی، مثل حکومتهای برخاسته از «دیلم» داشته است. از طرفی برخلاف زیدیّه که هر «قائم بالسیف» را امام می دانند، ابن سینا در صورتی که امام از نزد شارع منصوب نباشد، آن را «بإجماع من أهل السابقة»(12) می پذیرد. «أهل السابقة» را می توان «شورای حل و عقد» یا «مجلس خبرگان» مسلمین معنی کرد. چنانکه در ابتدای بحث اشاره شد، «بحثهای اعتقادی» پدر و برادر اسماعیلی شیخ نیز بر دلش نمی نشسته است؛ معلوم نیست آیا «عقاید» آنها را می پسندید یا نه؟ با این اوصاف قضاوت درباره اسماعیلی و یا زیدی بودن او سخت است 🔻پی نوشت: (1). رساله اضحویه، ابن سینا، حسین بن عبدالله، مترجم: نامعلوم، تصحیح و مقدمه و تعلیق: خدیو جم، حسین، ص 17. (2). سيراعلام النبلاء، ذهبي، شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان، بيروت، موسسه الرسالة،1413ق، ج17، ص531؛ دایرة المعارف تشیع، ج 1، مدخل ابن سینا. (3). زندگی و شخصیت ابوعلی سینا فیلسوف نامی ایران، نیک بین، نصرالله، مجله اخگر، مرداد 1327، شماره 29، ص 77 تا 85؛ دائره المعارف بزرگ اسلامی، مجتبایی، فتح الله، جلد 4، مدخل ابن سینا، مقاله 1356. (4). کتاب الشفاء، (الالهیات)، ابوعلی سینا، تهران، 1303ق، ص454. (5). دوفصلنامه حکمت سینوی(مشکوه النور)، دکتر اعظم قاسمی، سال 13، شماره 42، پاییز و زمستان 1388. (6). ابوعلی سینا در آینه تاریخ، کیانی، منصور، آذر 1314، شماره 173، ص 122 تا 129. (7). شرح أصول الكافي(صدرا)، صدر الدين شيرازى، محمد بن ابراهيم‏، مصحح: خواجوی محمد، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى‏، تهران، 1383 ش‏، ج 2، ص 418. (8). شرح نهج البلاغة ابن أبي الحديد، ابن أبي الحديد، عبد الحميد بن هبة الله‏، مصحح: ابراهيم، محمد ابوالفضل‏، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، قم، 1404 ق‏، ج 7، ص 253. (9). معراج نامه‏، ابن سینا، حسین بن عبدالله، به اهتمام: کریمى، بهمن، ص ۱۵؛ «نگاهی به زندگی و آثار ابوعلی سینا»، پرورش، حسن، مجله فروغ اندیشه، شماره 18، تابستان 1383 ش، ص 19 و 20. (10). روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات، خوانساری، محمد باقر، تحقیق: اسدالله اسماعیلیان، ناشر: اسماعیلیان، تهران، چاپخانه: مهر استوار قم، 1391 ق، ج 3 ، ص 180 و 181. (11). «فيلزم أعلمهما أن يشارك أعقلهما، و يعاضده، و يلزم أعقلهما أن يعتضد به‏ و يرجع إليه، مثل ما فعل «عمر» و «على»‏»؛ (بر اعلم از این دو (مدعی خلافت) لازم است که با دیگری که اعقل و خردمندتر است همکاری و یاری کند و بر اعقل نیز لازم است که از کمک اعلم بهره ببرد و عند اللزوم به او [برای مشورت و اخذ کمک] مراجعه نماید، همان گونه که عمر و علی چنین می کردند). کتاب الشّفاء، (الالهیات)، همان، ص 452، فصل الخامس‏، (فصل في الخليفة و الإمام و وجوب طاعتهما، و الإشارة إلى السياسات و المعاملات و الأخلاق). (12). همان، ص 451. کانال رسمی پاسخ به شبهات ، شایعات و مطالب روز در تلگرام، ایتا و سروش http://telegram.me/mobahesegroup https://eitaa.com/mobahesegroup http://sapp.ir/mobahesegroup
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهر فرنگ در تسخیر مدفوع😷 بدبوترین شهر آمریکا کجاست؟سالها مزدوران امریکا و غرب زده های خود تحقیر در ایران از فرهنگ امریکایی سخن میگفتن! اما ببینید این فرهنگ چطور با مدفوع شهر را تسخیر کرده😐 اری جایی که قانون جنگل حاکم باشه همین است دیگه! معضل مدفوع انسانی در خیابان‌های اصلی شهر‌ @mobahesegroup
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این قسمتی از مستندی هست که شبکه ۵ انگلیس پخش کرده فیلمی از زنان مسیحی بریتانیا در شهر منچستر مربوط به ۱۰۰ سال پیش که نشان می‌دهد زنان مسیحی حجاب کامل داشتند! اندکی تأمل .... @mobahesegroup
⁉️چرا امام حسین(ع) مانند امام حسن(ع) صلح نکرد بلکه با یاران اندکش برضد یزیدیان جنگید؟ ✅ پاسخ :👇👇 آن گاه که امام علی به شهادت رسید و مردم با امام حسن(ع) بیعت کردند و حضرت حکومت را در دست گرفت، مردم آمادگى روحى براى مبارزه اى سخت و طولانى با معاویه را نداشتند، به چند دلیل: 1- جنگ هاى قبلى (صفین، نهروان و جمل)؛ 2- حیله گرى و تزویر معاویه و سست عنصرى بسیارى از مردم ؛ 3- خطرات بیرونى که جامعه اسلامى آن زمان را تهدید مى کرد و درگیرى داخلى، آنان را براى حمله به مسلمانان بر مى انگیخت؛ 4- حفظ جان شیعیان باقى مانده ؛ 5- روشن کردن حیله گرى های معاویه و شناساندن چهره واقعی وی به مردم نا آگاه و سطحی نگر . پس از شهادت حضرت على (ع)، امام مجتبى منبر رفت و بعد ازحمد و ثناى الهى و درود و صلوات بر جدّ بزرگوار خود حضرت خاتم الأنبیا و تمجید و تعریف از پدر مظلومش ومعرفى خود و خاندان رسالت، مردم با او بیعت نمودند. از فرداى آن روز امام، کارگزاران وحکّام خودرا در ولایات منصوب نمود. جاسوسى را که از طرف معاویه وارد کوفه شده بود، دستگیر کردند و گردن زدند و به ابن عباس ،حاکم خود در بصره نوشت : جاسوس دیگرى را که از طرف معاویه وارد بصره شده است ، بگیر و گردن بزن . به دنبال آن نامه اى با لحن تند به معاویه نوشت که : جاسوس مى فرستى و مکر و حیله ها مى¬کنى ؟! از قرار معلوم گویا قصد جنگ دارى ! اگر چنین است ، من آماده‌ام.(1) معاویه ، جواب نامه را نوشت و براى حضرت فرستاد. مکاتبه بین حضرت و معاویه ادامه داشت تا به حضرت خبر دادند معاویه لشکر فراوانى آماده کرده و به عراق گسیل داشته است . از طرفى با منافقان و خارجیان که داخل لشکر حضرت امام حسن بودند و از ترس حضرت على(ع) جرأت اظهار مخالفت نداشتند، به وسیله جاسوسان خود تماس گرفت که : اگر حسن بن على (ع)را بکشید، به هر کدام دویست هزار درهم خواهم داد و یکى از دخترانم را به ازدواج قاتل درخواهم آورد.(2) امام مجتبى پس از اطلاع ، منبر رفت و مردم را براى مقابله با معاویه ترغیب کرد. ابتدا با سردى مواجه شد، ولى بالاخره گروه زیادى را جمع کرد و از کوفه بیرون رفتند و در نخیله پس از تقسیم و گروه بندى لشکر، عده‌اى را براى مقابله با لشکر معاویه فرستاد، امّا طولى نکشید که خبر آوردند فلان فرمانده و فلانى به معاویه پیوسته و شیرازه لشکر متلاشی شده است. حتى به حضرت خبر دادند گروهى از فرماندهان به معاویه پیام داد‌ه‌اند: در صورت تمایل ، حسن بن على را دست بسته تحویل شما خواهیم کرد. امام مجتبی (ع) ضمن خطبه ای خطاب به لشکریانش فرمود: «ویلکم ! والله إنّ معاویة لایفی لأحدٍ منکم بما ضمنه فی قتلی، و إنی أظن إن وضعتُ یدی فی یده فاسلمه لم یترکنی ادین بدین جدی ...؛(3) وای بر شما ! سوگند به خدا‍! معاویه به وعده هایی که برای کشتن من به شما داده است عمل نمی کند و اگر من تسلیم او گردم باز اجازه نمی دهد بر اساس دین جدم رفتار نمایم . حضرت احساس کرد جان خود و پیروانش در خطر جدى قرارگرفته است . مهم‌تر از همه به خاطر چهره دروغینی که معاویه بین مردم پیدا کرده بود، اگر امام و یارانش شهید می شدند، خونشان هدر می‌رفته و چندان اثرى نداشت. امام از راه ناچاری و براى حفظ اسلام و حفظ شیعیان و نشان دادن چهره واقعى معاویه ، صلح نامه را امضا نمود. بنا به گزارش مورخان در صلح نامه موادّى گنجانده شده بود، از جمله این که معاویه متعرض امام نگردد و به کتاب وسنّت رسول خداو سیره خلفاى شایسته عمل کند و بعد از خود کسى را براى خلافت تعیین ننماید(4) و شیعیان على (ع)در شام و حجاز و عراق و یمن از شر او ایمن باشند.(5) نیز حضرت امیرمؤمنان را در نماز و منابر سب نکنند.(6) روشن است عمل به این مواد به ضرر معاویه تمام می شد. اگر به آن ها عمل نکند، چهره واقعی‌اش که سعی بسیار در پنهان کردن آن داشت، بین مردم آشکار خواهد شد ، و آنان مى‌فهمند که معاویه پاى بند هیچ اصلى از اصول اسلامى نیست. همان طور که پیش بینی می شد، چون امام مجتبی با معاویه بیعت کرد، وی به هیچ کدام از مطالبی که در صلح نامه آمده بود و آن ها را خود نوشته و برای امام مجتبی ارسال کرده بود ،عمل نکرد و بدین وسیله چهره واقعی خود را برای همگان آشکار ساخت . (7) افزون براین معاویه قابل مقایسه با یزید پسرش نبود، زیرا: اوّلاً: معاویه ، پیامبررا درک کرده بود و صحابى به شمار مى آمد، برخلاف یزید؛ دومً: عنوان کاتب الوحى را داشت . مى گویند: یکى از نویسندگان وحى آسمانى معاویه بود؛ کانال رسمی پاسخ به شبهات ، شایعات و مطالب روز در تلگرام، ایتا و سروش http://telegram.me/mobahesegroup https://eitaa.com/mobahesegroup http://sapp.ir/mobahesegroup
ادامه پاسخ بالا سوم: مهم‌تر از همه با این که فاسد و فاسق بود ، امّا مى دانست اگر بخواهد حکومتش دوام داشته باشد، باید شئون اسلامى را در ظاهر رعایت کند .اودر این امر به حدّى متظاهر بود که بسیارى از مردم حتّى برخى از زاهدان لشکر امام على (ع)مردد مى شدند که آیا حق با على است یا بامعاویه ! او در عقل معاش و امور دنیایی و مکر و حیله سرآمد همگان بود .(8) چهارم: سال‌ها بود از طرف عمر و عثمان بر مردم شام حکمرانى مى کرد(9) و گروهى را با پول و ثروت ، عده‌اى را با دادن پست و مقام، برخى را از طریق رعب و تهدید و بالاخره دسته چهارم را با تزویر و تظاهر به اسلام، ساکت کرده بود. کسى حرف نمى زد یا حق حرف زدن نداشت . معاویه به گونه اى بر اوضاع مسلّط شده بود که مى‌توانست هر کسى را بخواهد بکشد و آب از آب تکان نخورد. به همین خاطر، امام حسین بعد از امام مجتبى ده سال با معاویه زندگى کرد، که جز انتقاد از طریق نامه و صحبت کارى نکرد. امّا یزید از هر جهت با معاویه فرق داشت . او آشکارا فسق و فجور مرتکب می شد و بی اعتقادی خود را آشکار می‌کرد. اگر معاویه به واسطه صلح نامه با امام حسن (ع)خلافت را به دست آورد ولی یزید هیچ مبنایی برای به عهده گرفتن خلافت نداشت و پدرش برخلاف مواد قطعنامه به زور از مسلمانان برای او بیعت گرفته بود . او بعد از مرگ معاویه به عنوان امیرمؤمنان و خلیفه مسلمانان بر اریکه خلافت تکیه زد؛ کسى که پاى بند چیزى جز شهوات و تمایلات حیوانى نیست و شراب مى خورد و با میمون ها بازى مى کند و... در چنین اوضاعی امام حسین (ع)قیام کرد و این اهداف را دنبال نمود: 1ـ زنده کردن اسلام . 2ـ آگاه ساختن مسلمانان و افشاى ماهیت امویان . 3ـ احیاى سنّت نبوى و سیره علوى . 4ـ اصلاح جامعه و بیدار کردن امت . 5ـ از بین بردن سلطه استبدادى بنى امیه . 6ـ آزادسازى ملّت از سلطه و زور. 7ـ حاکم ساختن حق و نیروبخشیدن به حق پرستان . 8ـ تأمین قسط و عدل اجتماعى و اجراى قانون شرع . 9ـ از بین بردن بدعت ها و کجروى ها. 10- اعتراض به موروثی شدن خلافت. 11ـ زنده کردن سنّت مهم امر به معروف و نهى از منکر. اگر امام حسین در عهد یزید قیام نمی‌کرد، برپیکره اسلام زیانی جبران ناپذیر وارد می شد. امام حسین در زمانى قرار گرفته بود که بدعت هاى زیادى در اسلام به وجود آمده بود، که مى دانست اگر قیام نکند، چیزى از اسلام باقى نخواهد ماند. چنان که فرمود: وقتى زمامدار حکومت اسلامى افرادى مثل یزید باشد، باید فاتحهء آن را خواند.( 11) از طرفى مى دانست که جد بزرگوارش فرمود:« آن جا که بدعت ها ظاهرگردد، بر عهدة عالمان است که حقایق را بگویند، و اگر کتمان کنند، لعنت خدا بر آنان باد» (12). او در زمانی قیام نمود که انحراف دستگاه حکومت چند برابر شده بود. از نظر اجتماعى نیز اوضاع بر اثر ظلم و بیدادگرى حاکم، مردم را به ستوه آورده و نارضایتى عمومى بیداد مى کرد. بنابراین یکى از شرایط انقلاب فراهم آمده بود ولى شرط دیگر - که وجود روح حماسه و ایثارگرى است- جز در تعداد اندکی فراهم نبود. بنابراین بر امام لازم بود که از همین مقدار استفاده کند و موقعیت را از دست ندهد. و هر چند در چنان وضعیتى نمى توانست پیروزى نظامى به دست آورد، ولى حرکتى پدید آورد که پایه نظام ستمگر را لرزاند و روح خروش و حماسه را در کالبد مسلمانان و همه آزادى خواهان جهان دمید و آثار بسیار گران بهایى در تاریخ بشر بر جاى گذارد. -------------------------- پی‌نوشت‌ها: 1- ارشاد مفید ،ج2،ص5-6. 2- بحار ،ج44،ص33. 3- همان،ص33. 4- جمل من انساب الاشراف،ج3 ،ص287. 5- اعلام الهدایة، الامام الحسن ،ص 147. 6- تذکرةالخواص ،ص198. 7- جمل من انساب الاشراف ،ج3،ص294. 8- حمدالله مستوفی ،تاریخ برگزیده ،ص 260. 9-همان ،ص260. 10- جواد محدثى ، فرهنگ عاشورا، ص 62. 11- خوارزمی، مقتل الحسین،ح1،ص268؛ مطهرى ، مجموعه آثار، ج 17 ص13. 12- اصول کافى ، ج 1 ص 54؛وسایل الشیعه ،ج11،ص510. کانال رسمی پاسخ به شبهات ، شایعات و مطالب روز در تلگرام، ایتا و سروش http://telegram.me/mobahesegroup https://eitaa.com/mobahesegroup http://sapp.ir/mobahesegroup
⁉️آیا امام حسین(ع) پس از شهادت حضرت مسلم از وضع کوفه آگاه نشد؟ اگر مطّلع شد، چرابرنگشت؟ ✅پاسخ : 👇👇👇 حضرت امام حسین (ع)بعد از شهادت مسلم بن عقیل از وضع کوفه آگاه شدند، ولی برنگشتند. هدف اساسی آن بزرگوار امر به معروف ونهی از منکر و قیام علیه دستگاه جبار بود، که فسق و فجور آن آشکار بود و در عین حال مدّعی جانشینی رسول خدا بود.حضرت حرکت کرده بود تا به دنیا بفهماند که یزید و امثال او لیاقت و شایستگی خلافت را ندارند. او، برای اصلاح امور جامعه اسلامی و از بین بردن بدعت‌ها و زنده کردن سنت‌ها قیام کرد.(1) امام بر خود واجب می دانست علیه دستگاه قیام کند، هر چند منتهی به شهادت او شود. امام (ع)می دانست تاخود و یاران و خاندانش حتی بچة شیرخوارة او شربت شهادت ننوشند، اسلام پا برجا نخواهد ماند و خدا ورسول و دین و آثار آن از بین خواهند رفت . امام برای شهادت حرکت کرده بود. با این حساب هیچ چیز نمی توانست مانع حرکت حضرت به سمت کربلا گردد، حتی شهادت مسلم و بی وفایی و عهد شکنی مردم کوفه . هرگاه دین دستخوش تصرف و تغییر و تبدیل شده و آداب آن توسط دشمنان از بین برود، واجب است مسلمانان به یاری دین برپاخاسته و خطرات را از آن دفع نمایند، حتی اگر منتهی به مرگشان شود. واضح است حکومت مردی شریر و مشهور به فساد و میگساری و سگ بازی مانندیزید برای اسلام بزرگ ترین خطر بوده، اگر بدون اعتراضی ، زمان جلو می‌رفت و توسط کسی حکومت وی مورد اعتراض قرار نمی‌گرفت ، مفاسد آن جبران ناپذیر بود و سبب محو آثار اسلام می شد. تکیه زدن چنین رجّاله ای بر مسند خلافت پیامبر(ص) ، افکار عمومی را متزلزل کرده و عقاید را منحرف می ساخت. چه بسا کسانی روی این اصل و با دیدن اعمال و حرکات یزید به ساحت قدس پیامبر(ص) و برنامه های اسلام بدبین می شدند. اگر شخصیتی مانندامام حسین (ع)بر او اعتراض نمی‌نمود و خلافت او را باطل اعلام نمی‌کرد، این اشتباه در دل‌ها قوّت می گرفت . وانگهی سبب می شد اکثر افراد جامعه به سمت و سوی افکار و عقاید و اعمال یزید سوق داده شوند. چون که رب البیت دف گیرد به دست بیت و ما فی البیت رقاصی کنند با این وجود امام بر خود فرض دانست ادای وظیفه نماید و علیه دستگاه قیام کند، هر چند می دانست قیام اومنجر به شهادت وی و یاران و خاندانش خواهد شد. کشته شدن او در راه خدا و اسارت خاندانش مطلوب ومحبوب خداوند بود. البته امر به شهادت در حقیقت امر به ایستادگی و استقامت بود.(1) بنابراین قیام و نهضت امام حسین(ع) یک وظیفه و تکلیف الهی بود که باید آن را محقق می‌ساخت گرچه به شهادت خود و جوانان و یارانش بیانجامد تا جلوی نابودی اسلام رابگیرد. ------------- پی نوشت‌ها: 1. خوارزمی، مقتل الحسین، ج1، ص 273؛ مقرم، مقتل الحسین، ص 141. 2.شهید آگاه ، آیت الله لطف الله صافی ، ص 34ـ 37 با تلخیص . کانال رسمی پاسخ به شبهات ، شایعات و مطالب روز در تلگرام، ایتا و سروش http://telegram.me/mobahesegroup https://eitaa.com/mobahesegroup http://sapp.ir/mobahesegroup
⁉️چرا مراسم عزاداری امام حسین(ع) پیش از شهادت ایشان صورت می‌گیرد؟ ✅ پاسخ : 👇👇 عشق و محبّت به حضرت باعث شده که دوستداران امام ، پیش از عاشورا خود را آماده کنند و لباس‌ سیاه بپوشند، نیز مساجد، تکایا و حسینیه ها را سیاهپوش کنند. عزادارى براى اباعبدالله(ع) عزادارى معمولى نیست؛ بلکه تبدیل به فرهنگ فراگیر شده است. وقتى تبدیل به فرهنگ شد، دیگر زمان و مکان نمى شناسد، از این رو تا نسیم محرّم به مشام جان می‌وزد، پوشیدن لباس عزا و سیاهپوش کردن کوچه و خیابان ها و مساجد و تکیه ها شروع می‌‌ شود. البته بعد از عاشورا و حتی تا ماه صفر و در غیر محرم نیز عزادارى در فرصت هاى مناسب برگزار می‌‌ شود، شیعیان به دستور اولیاى دین مخصوصاً به دستور امامان بعد از امام حسین(ع) براى زنده نگه داشتن اهداف امام و فرهنگ عاشورا تلاش و کوشش می‌‌کنند. امام باقر(ع) در زمینة برپایى عزا در خانه‌ها برای امام حسین می‌فرماید: «باید بر حسین(ع) عزادارى و گریه کنید و به اهل خانة خود دستور دهید که بر او بگریند . با اظهار گریه و ناله بر حسین(ع) مراسم عزادارى بر پا کنید و یکدیگر را با گریه و تعزیت در سوگ حسین (ع) ملاقات کنید».(1) یکی از یاران امام صادق(ع) نقل می کند که در محضر امام بودیم، از حسین یاد کردیم و بر قاتلانش لعن نمودیم، امام گریست، ما نیز گریه کردیم، سپس حضرت گفت: «حسین(ع) فرمود:‌ من کشتة اشکم! هیچ مؤمنی به یاد من نمی‌افتد مگر اینکه اشک می ریزد.(2) رمز جاودانگى نهضت حسینى، زنده نگه داشتن و بزرگداشت آن بوده است. امام خمینی فرمود: «الآن هزار و چهارصد سال است که با این منبرها با این روضه ها و با این مصیبت ها و با این سینه زنى ها (دین اسلام) را حفظ کرده اند».(3) عزاداری، احیاى خط شهادت و رساندن صداى مظلومیت آل على به گوش جهانیان است. این موضوع زمان و مکان ندارد و هر زمان که زمینه آماده است ، می توان مجالس عزا را بر پا کرد. عزاداران حسینى پروانگان شیفتة نورند که شمع محفل خویش را یافته، آمادة جان باختن و فدا شدن اند. نقش عزادارى در حفظ فرهنگ عاشورا مهم است و آثار و برکات خوبى براى بشر داشته و خواهد داشت. افزون بر این‌، کاروان امام حسین روز دوم محرّم سال 61هجرى وارد کربلا شد، پس از آن سپاه کوفیان به تدریج وارد شدند و عزا و مصیبت خاندان اهل بیت(ع) از همان زمان آغاز شد. روز نهم (تاسوعا) کاروان امام را محاصره کامل کرده،روز دهم (عاشورا) آن بزرگوار و یارانش را به شهادت رساندند. بنابراین چون اصل گرفتارى حضرت از دهۀ اوّل محرم آغاز شده است، پیروان حضرت از اوّل محرم عزادارى مى‌کنند. عزاداری از ابتدای محرم سابقه تاریخی دارد. آغاز عزاداری در دهه اوّل محرم آن هم به صورت فراگیر همانند عزاداری امروزه را می‌توان از عصر معزالدوله دیلمى ازسلسله آل بویه دانست .(4) معزالدّوله اولین کسى است که فرمان داد مردم شیعهء بغداد در دههء اوّل محرم براى حضرت امام حسین (ع) سیاه بپوشند و بازار را سیاهپوش کنند و در روز عاشورا دکّان ها را ببندند و از طباخى جلوگیرى کنند وتعطیل عمومى نمایند. این مراسم در تمام کشورهاى اسلامى از جمله ایران تا اوایل سلطنت سلجوقیان معمول بود،که تا به امروز ادامه دارد.(5) ---------------- پی‌نوشت‌‌ها: 1. جواد محدثى ، فرهنگ عاشورا، ص 312، به نقل از کامل الزیارات ، ص 175. 2. «... أنا قتیل العبرة، لا یذکرنی مؤمن إلاّ بکى» بحار الانوار، ج 44، ص 279. 3. همان، ص 313.. 4. مرتضى مطهرى ، مجموعه آثار، ج 17، ص 94 5. جواد محدّثى ، فرهنگ عاشورا، ص 313. کانال رسمی پاسخ به شبهات ، شایعات و مطالب روز در تلگرام، ایتا و سروش http://telegram.me/mobahesegroup https://eitaa.com/mobahesegroup http://sapp.ir/mobahesegroup
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روزی به "یزید" خبر دادند که یکی از صحابه پیامبر (ص) از دنیا رفته است. "یزید" گفت: خداوند لعنتش کند ببرید او را دفن کنید. اما وقتی میمون "یزید"، "أبو قیس" مرد دستور داد تا همه سران مملکت را جمع کنند و طبق تاریخ هفتاد هزار نفر جمع شدند تا در تشیع جنازه میمون با وفایش شرکت کنند. دقیقا حکایت موج تسلیت و همدردی سلبریتی‌ها بخاطر مُردن گربه بزرگمهر حسین‌پور، گویا تاریخ تکرار شد! #کودکان #یمن @mobahesegroup
در های بسته باز می شود @mobahesegroup
⁉️امامت ارثى است؟ اگر ارثى نیست، چگونه از امام حسین(ع) به بعد، امامت به فرزندان ایشان یکى پس از دیگرى رسیده است؟ ✅ پاسخ 👇👇 برای روشن شدن جواب باید هم در معنا و مفهوم ارث دقت کنیم و هم امامت را بازشناسیم، تا بفهمیم آیا امامت می‌تواند موروثی باشد و چرا این نسل و افرادی از این سلسله به امامت رسیده‌اند؟ 1- ارث یعنی دارایی‌هایی که فرد در طول عمر خود کسب کرده، ملک و مال اوست و با مردن او به خویشاوندان نزدیک منتقل می‌شوند. کسی که در دوران زندگی خود زمین بایری را آباد کرده، بنایی ساخته، طلا و جواهری ذخیره نموده و... اموال و دارایی‌ها که متعلق به اوست، پس از مرگ وی به نزدیکان او(به ترتیبی که در کتب فقه آمده) منتقل می‌شود؛ اما این فرد علاوه بر اموال و دارایی‌ها،‌ یکسری حالات و روحیّات هم پیدا کرده، با مجاهدت و ریاضت و عبادت، به یقین، علم، بردباری، کنترل خشم و دیگر فضائل اخلاقی هم آراسته گردیده است اما این حالات و روحیات از او جدایی ناپذیرند و صفات روحی و ذاتی وی شده‌اند و پس از ایشان به عنوان اموال او باقی نمی‌مانند تا به خویشاوندان وی به ارث برسد. البته گاه به اصطلاح عرفی و مجازی می‌گویند: شاگردان وی وارث علم اویند یا فرزند او وارث حلم و بردباری اوست؛ یعنی شاگردان توانسته‌اند از او یاد بگیرند و از چشمة علم وی سیراب شوند یا فرزند او توانسته مانند پدر به زینت بردباری آراسته گردد، نه اینکه به معنای واقعی علم یا حلم از متوفی به آنان انتقال یافته باشد. امامت از اموال و دارایی‌های اکتسابی امام نیست و میراث ایشان نمی‌باشد، تا پس از او به فرزندش یادگیری به ارث برسد. 2 – آنچه وارث را شایستة ارث بردن می‌کند، فقط انتساب نسبی یا سببی است، یعنی همین که فرزند یا همسر متوفی باشد، برای ارث بردن کافی است و شرط دیگری لازم نیست. ممکن است بین وارث و متوفی هیچ همسانی وجود نداشته باشد، مثلاً متوفی فردی دانشمند، فاضل، پارسا و معنوی است، ولی وارث نادان، بی تقوا،‌مادی و اهل فساد است، ولی چون با متوفی رابطه نسبی دارد، از او ارث می‌برد اما امامت این گونه نیست و کسی که منصب امامت را عهده دار می‌گردد، باید صلاحیت‌های فوق‌العاده داشته باشد. ادامه در پست بعد👇👇 کانال رسمی پاسخ به شبهات ، شایعات و مطالب روز در تلگرام، ایتا و سروش http://telegram.me/mobahesegroup https://eitaa.com/mobahesegroup http://sapp.ir/mobahesegroup
ادامه پاسخ بالا 3 – حکومت در گذشته اکتسابی و ملک به حساب می‌آمد، زیرا یک فرد که قدرت،‌زور و تدبیر داشت، با استفاده از این توانایی‌ها بر مملکتی حکومت می‌کرد و ریاست خود را بر مردم تحمیل می‌نمود یا با سرنگون ساختن حاکمان پیشین،‌حکومت را به دست می‌گرفت، و چون خودش و عموم جامعه حکومت را ملک او می‌دانستند، آن را پس از مرگ او، ملک فرزندانش به حساب می‌آوردند. این مطلب گرچه مورد قبول عموم در زمان‌های گذشته بود، ولی پشتوانه محکم عقلی نداشت و امروزه کاملاً مردود است، از این رو نظام حکومتی پادشاهی تقریباً از بین رفته است و عقل امروز آن را نمی‌پذیرد. اما امامت ملک نیست و نمی‌تواند ارث باشد و افراد به صرف داشتن رابطة نسبی، صلاحیت به عهده گرفتن منصب امامت را نمی‌یابند. امامت، نیابت از پیامبر است. پیامبر وحی را از فرشتة وحی می‌گیرد و به مردم ابلاغ می‌کند و تفسیر و تبیین آن را برعهده دارد. پس از پیامبر وظیفة تبیین و تفسیر وحی به عهدة امام است. امام باید مانند پیامبر معصوم باشد تا بتواند مرجع مطمئن هدایت و تبیین وحی گردد. هم چنان که تعیین رسول توسط خداوند است، تعیین امام هم توسط اوست، زیرا امامت مانند نبوت، از رسالت‌های الهی است و خداوند می‌داند چه کسی را برای این وظیفه تعیین کند: «الله أعلم حیث یجعل رسالته؛ خداوند بهتر می‌داند رسالتش را کجا قرار دهد».(1) خلاصه اینکه: امامت شأنی اکتسابی نیست، بلکه به تعیین خداوند است، زیرا امام باید از صفات درونی و قابلیت‌هایی برخوردار باشد که تنها خداوند از آن عالم است. علاوه بر آن کسی شایستة به عهد گرفتن نبوت و امامت است که به مقام برگزیدة خدا رسیده باشد: «الله یصطفی من الملائکة رسلاً و من الناس؛ خداوند از بین ملائکه و مردم رسولانی برمی‌گزیند و اختیار می‌کند». برگزیدة خدا باید پاک و مطهر باشد و پلیدی و ناپاکی شرک و کفر و ظلم او را نیالوده باشد و به عبارت دیگر معصوم باشد، از این رو وقتی پروردگار با علم به قابلیت حضرت ابراهیم پس از آزمون، مقام امامت او را اعلام می‌دارد، در پاسخ به درخواست آن حضرت که این مقام را برای فرزندان و ذریة خود درخواست کرد، فرمود: «عهد و پیمان من به ظالمان نخواهد رسید».(3) این بیان خداوند روشن می‌سازد که مقام امامت نمی‌تواند موروثی باشد،‌که اگر چنین بود، مطمئناً درخواست پیامبرش را رد نمی‌کرد. پس آیه می‌فهماند که باید شخص قابلیت داشته باشد تا امام شود،‌ نه اینکه فرزند امام یا پیامبری چون حضرت ابراهیم خلیل الله باشد. ادامه در پست بعد👇👇 کانال رسمی پاسخ به شبهات ، شایعات و مطالب روز در تلگرام، ایتا و سروش http://telegram.me/mobahesegroup https://eitaa.com/mobahesegroup http://sapp.ir/mobahesegroup
ادامه پست بالا قسمت آخر👆🔻👇 بنابراین امامت شأنی خدایی است که فقط بندگان صالح و پاک به انتخاب خداوند عهده دار آن می‌گردند. اگر خداوند امامت را در نسل امام علی‌(ع) قرار داد، از این رو بود که افرادی طاهر و پاک و سرآمد بودند. ان معصوم در بین بقیه افراد اهل بیت رسالت، از ویژگی‌هایی برخوردار بودند که آنان را سرآمد ساخته، شایستگی بخشیده و به مقام برگزیدگی از جانب خداوند مفتخر ساخت. خداوند آنان را شایسته و صالح دید که مأموریت تبیین دین و هدایت مردم را به آنان واگذار کرد. اگر فرزندان امام حسین(ع) را امام میدانیم، به خاطر این است که امامت آنان توسط خدا تعیین شده، نه بدین لحاظ که امامت امری ارثی است و پس از یک امام باید به فرزند وی منتقل گردد. اگر(بر فرض محال) خداوند، پس از امام حسین دیگری را امام قرار داده بود، بر ما لازم بود که امامت وی را بپذیریم. درمیان فرزندان امامان نیز پسرانی وجود داشتند که انسان‌های نیک بودند مانند حضرت ابوالفضل، اما عهده‌دار مقام امامت نبودند؛ زیرا از تمامی شرایط لازم برای برعهده گرفتن این مقام برخوردار نبودند. آنها خود بر این حقیقت آگاه بودند و هیچ گاه ادعای امامت نداشتند، یا به عنوان این که ارثی از پدر باشد، به نزاع برنمی‌خاستند،‌مانند فرزندان پادشاهان! اگر کسی چون جعفر کذاب ادعای امامت کرد، از طرف شیعیان کذب او آشکار شد، زیرا نشانه‌های امامت را در او نمی‌دیدند، اگر چه فرزند امام بود. از طرف دیگر باید امام کسی باشد که به مقام عصمت و پاکی رسیده باشد تا شایسته مقام امامت گردد،‌همان گونه که خداوند فرمود: عهد و پیمان او (امامت) به ظالمان نخواهد رسید. ظلم معنای عامی است که شامل هر گناه و معصیت می‌شود؛ پس باید امام از هر گناه و معصیت پیراسته باشد. حال اگر امام پس از خود شخصی را که عهده دار مقام امامت باشد، از طرف خداوند معرفی نماید. مطمئناً کسی خواهد بود که شایستگی ذاتی و درونی آن را داشته باشد؛ زیرا در غیر این صورت،‌گناه و معصیتی بالاتر از این نیست که کسی را طرف خداوند معرفی نماید که خدا او را اراده نکرده است،‌یا کسی را که شایسته این مقام نیست، صرفاً به جهت فرزند بودن او معرفی نماید. بنابراین اگر وجود آن امامان بزرگ را در نسل واحدی شاهدیم، به خاطر وجود تمام شرایط لازم معنوی در این خاندان شریف است. از سوی دیگر وابسته به کنش‏های اختیاری آنان است، که لحظه به لحظه عمر و ارتباط محکمشان با خدا و دوری از هرگونه آلودگی و مبارزه وجهاد بیامان در راه خدا و... موجب برتری آنان بر دیگر منسوبان به خاندان پیامبر(ص) است. کانال رسمی پاسخ به شبهات ، شایعات و مطالب روز در تلگرام، ایتا و سروش http://telegram.me/mobahesegroup https://eitaa.com/mobahesegroup http://sapp.ir/mobahesegroup
حرکات نامتعارف این بار در کنسرت سالار عقیلی/ وزارت ارشاد باز هم سکوت می‌کند؟! اخیراً در کنسرت سالار عقیلی ، فرزانه کابلی در یک حرکت هنجارشکنانه واز پیش تعیین شده اقدام به حر کات موزون با نام پایکوبان نموده است . جهت اطلاع قوه قضاییه @mobahesegroup
⁉️هدف از لعن و نفرین بر قاتلان و دشمنان امام حسین چیست؟ مگر آنها نمرده اند؟ آیا لعن و نفرین آنها جهت نزدیکی به خداست؟ ✅ پاسخ : 👇👇👇 قسمت(۱) باید به تفاوت دو مفهوم سبّ و لعن اشاره کنیم و آن گاه منافات نداشتن لعن با روح تعالیم اسلامی را روشن نماییم. سبّ به معنای دشنام دادن است و در قرآن از آن نهی شده است. در آیه108 سوره انعام آمده است: "ولا تسبوا الذین یدعون مِن دون الله فیسبوا الله عدواً بغیر علم؛ کسانی که غیر خدا را می پرستند دشنام ندهید که از سر دشمنی و نادانی خداوند را دشنام دهند". این آیه یکی از ادب های دینی را خاطر نشان می کند که با رعایت آن، احترام مقدسات جامعه دینی، محفوظ مانده، دستخوش اهانت و ناسزا و مسخره نمی شود، چون طبیعی است هر فرد از مقدّسات خود دفاع کند، بنابراین اگر مسلمانان به منظور دفاع از پروردگار، بت های مشرکان را دشنام دهند، تعصب جاهلیت، مشرکان را وادار می سازد به حریم مقدّس خداوند اهانت کنند، از این رو دستور می دهد به خدایانِ مشرکان ناسزا نگویید. لعن به معنای لعنت و نفرین کردن است. لعن خداوند یعنی دور ساختن از رحمت و عفو و مغفرت خویش اما توسط ملائکه و دیگر لعن کنندگان، طلب دوری از رحمت خدا برای لعنت شوندگان است.(1) لعن در قرآن از طرف خدا، ملائکه و دیگر لعن کنندگان به کافران و منکران و ظالمان و دروغ گویان آمده است: «ان الله لعن الکافرین و اعدّ لهم سعیراً؛ خداوند کافران را لعن می‌کند و عذاب را برای آنان آماده کرده است».(2) لعن نوعی اعلام انزجار و بی‌ارزشی لعن شونده است. درست است که قاتلان امام حسین از دنیا رفته‌اند، ولی کار آنها مورد تنفر ما است و ما با لعن آنان، از عمل زشتشان اعلام تنفر می‌کنیم. حزب شیطان سابقه دار است و قاتلان امام حسین(ع) یک گروه از این زنجیره‌اند. هر کس به کار آنها راضی باشد، حلقة دیگر حزب شیطان می‌باشد، همان گونه که حزب الله یک سلسله است. با لعن قاتلان سیدالشهدا و گریه برای امام، عضویت خود در حزب الله و نفرت خود را از حزب شیطان اعلام می‌کنیم. عشق به خدا و بندگان صالح او و نفرت از شیطان و دوستداران او، پایه و اساس دین است. در حدیث قدسی آمده است: خداوند به موسی(ع) فرمود: آیا هرگز کاری برای من انجام داده‏ای؟ موسی عرض کرد: برایت نماز گزاردم، روزه گرفتم، صدقه دادم و تو را یاد کردم؛ خداوند فرمود: نماز برهان و حجّت برای توست؛ روزه سپر تو در برابر آتش جهنم است؛ صدقه، سایة سرت] در روز قیامت[ و یاد من، نوری برای تو است اما چه کاری برای من کرده‏ای؟ موسی(ع) عرض کرد: مرا به کاری که برای توست راهنمایی فرما. خداوند فرمود: آیا هرگز برای خاطر من با کسی دوستی یا دشمنی کرده‏ای؟ موسی دانست که برترین اعمال، دوستی و دشمنی به خاطر خداست». (3) در روایتی آمده است که ایمان، دوستی اولیای خدا و دشمنی با دشمنان خدا است.(4) در زمینه حب و بغض به خاطر خدا، به نقل از شیعه و سنی نبی اکرم میفرماید: «حب و بغض به خاطر خداوند، واجب است»، (5) بنابراین، یکی دیگر از فلسفه‏های زیارت عاشورا را تحکیم حب و بغض به خاطر خدا میتوان برشمرد. بر همین اساس ، تولی و تبری از فروع اسلام است ودر فرهنگ اسلامی و خصوصا شیعه جایگاه خاصی دارد . تولی به معنای دوست داشتن دوستان خدا وتبری به معنای بیزاری جستن وتنفر از دشمنان خداست. تولی و تبری ،محدوده و اساس گرایش ها ،موافقت ها و مخالفت های مسلمان را در ارتباطات انسانی مشخص می کند. خداوند در ما محبت را آفریده است تا نسبت به کسانی که به ما خدمت میکنند، یا کمالی دارند، - خواه کمال جسمانی، یا کمال عقلانی یا روانی و یا عاطفی - به ابراز علاقه و محبت بپردازیم. هنگامی که انسان احساس کند کمالی و یا صاحب کمالی یافت میشود، نسبت به آن کمال و صاحب کمال محبت پیدا میکند. علاوه بر آن در وجود انسان نقطه مقابل محبت به نام «بُغض و دشمنی» قرار داده شده است. همان گونه که فطرت انسان بر این است کسی را که به او خدمت میکند دوست بدارد؛ فطرتش نیز بر این است کسی را که به او ضرر میزند، دشمن بدارد. البته ضررهای مادیِ دنیوی برای مؤمن اهمیتی ندارد. چون اصل دنیا برای او ارزشی ندارد. اما دشمنی که دین و سعادت ابدی را از انسان بگیرد، آیا قابل چشم‌پوشی است؟ قرآن میفرماید: «ان الشیطان لکم عدو فاتخذوه عدواً؛ شیطان دشمن شما است، شما هم باید با او دشمنی کنید.»(6) با شیطان نمیشود کنار آمد، وگرنه روح شیطانی در آدمی نفوذ می‌یابد. ادامه در پست بعد👇👇👇 کانال رسمی پاسخ به شبهات ، شایعات و مطالب روز در تلگرام، ایتا و سروش http://telegram.me/mobahesegroup https://eitaa.com/mobahesegroup http://sapp.ir/mobahesegroup
ادامه پست بالا👆🔻👇👇 قسمت(۲) اگر باید با اولیای خدا دوستی کرد، با دشمنان خدا هم باید دشمنی کرد. این فطرت انسانی است و عامل تکامل و سعادت آدمی است. اگر «دشمنی» با دشمنان خدا نباشد، به تدریج رفتار انسان با آنها دوستانه میشود و در اثر معاشرت، رفتار آنها را میپذیرد و حرف‏های آنان را قبول میکند و کم کم شیطان دیگری مثل آنها میشود. دشمنی با دشمنان، سیستمی دفاعی در مقابل ضررها و خطرها ایجاد میکند. بدن انسان همان گونه که عامل جاذبه‏ای دارد که مواد مفید را جذب میکند، سیستم دفاعی نیز دارد که سموم و میکرب‏ها را دفع میکند. این سیستم با میکرب مبارزه میکند و آنها را میکشد. کار گلبول‏های سفید همین است. اگر سیستم دفاعی بدن ضعیف شد، میکرب‏ها رشد میکنند. رشد میکرب‏ها به بیماری منجر میشود و بیمار ممکن است با مرگ رو به رو شود. اگر بگوییم ورود میکرب به بدن ایرادی ندارد، آیا در این صورت بدن سالم می‌ماند؟ باید میکرب را از بین برد. این سنت الهی است. این تدبیر و حکمت الهی است که برای هر موجود زنده‏ای، دو سیستم در نظر گرفته است: یک سیستم برای جذب و دیگری سیستم دفع. همان طور که جذب مواد مورد نیاز، برای رشد هر موجود زنده ای لازم است، دفع سموم و مواد زیانبار از بدن هم لازم است. اگر انسان سموم را دفع نکند، نمیتواند به حیات خود ادامه دهد. موجودات زنده قوه دافعه دارند. قوه دافعه به خصوص در حیوانات و انسان همین نقش را ایفا میکند. در روح انسان باید چنین استعدادی وجود داشته باشد. باید عامل جاذبه روانی داشته باشیم تا از کسانی که برای ما مفید هستند، خوشمان بیاید، دوستشان بداریم و به آنها نزدیک شویم، تا از آنان علم، کمال، ادب، معرفت و اخلاق فرا بگیریم. چرا انسان افراد و امور پسندیده را دوست دارد؟ برای اینکه وقتی به آنان نزدیک میشود، از آنها استفاده میکند. نسبت به خوبانی که منشأ کمال هستند و در پیشرفت جامعه مؤثرند باید ابراز دوستی کرد اما در مقابل، باید با کسانی که برای سرنوشت جامعه زیانبار هستند دشمنی کرد. قرآن میفرماید باید به حضرت ابراهیم(ع) و یاران او تأسی کنید. حضرت ابراهیم(ع) در فرهنگ اسلامی جایگاه بسیار رفیعی دارد. پیغمبر اکرم(ص) هم میفرمود من تابع ابراهیم هستم. ابراهیم(ع) و یارانش به بت‏پرستانی که با آنها دشمنی کردند و ایشان را از شهر و دیار خود بیرون راندند، گفتند: «انّا برئاء منکم؛ ما از شما بیزاریم.» بعد میفرماید: بین ما و شما تا روز قیامت دشمنی و کینه برقرار است؛ مگر اینکه دست از خیانتکاری بردارید. لعن و نفرین و دشمنی با کافران و بدکاران و ظالمان، اعلام تنفر از کفر، بدی و ظلم است. مؤمن همان گونه که عشق به خوبی، نیکی و عدالت و پاکی دارد، از زشتی، بدی و ستمگری بیزار است. نمی‌تواند قلبی پاک باشد، اما از ستم، زشتی، پلیدی و خیانت بیزار نباشد. لعن بر کافران و ظالمان اعلام همین حقیقت است. تنها دوستی دوستان خدا کافی نیست؛ اگر دشمنی با دشمنان خدا نباشد، دوستی دوستان هم از بین خواهد رفت. اگر سیستم دفاعی بدن نباشد، سیستم جذب هم، نابود خواهد شد. مهم این است که جای جذب و دفع را درست بشناسیم. نمیتوانیم از برکات حسینی استفاده کنیم مگر اینکه اوّل دشمنان او را لعن کنیم، بعد بر او سلام بفرستیم. قرآن میفرماید:«أشدّاء علی الکفّار رحماء بینهم ».(7) پس در کنار سلام، باید لعن باشد. در کنار ولایت، تبرّی و اظهار دشمنی نسبت به مخالفان اسلام نیز باید باشد. برپایی مجالس عزاداری و لعن و نفرین ها، باید با معنا و جهت دار باشد، به طوری که نفرت از یزیدهای زمانه را به دنبال داشته باشد، نیز روحیه یاران با وفای امام به نمایش در آید و شعارها بر پایه شعور باشد. ---------------------------------------------------------------------------------------------------------- پی نوشت ها: 1. المیزان، ج1، ص 390. 2. احزاب (33) آیه 64. 3. میزان الحکمه، ج 2، ص 966. 4. همان، ص 944. 5. کنزالعمّال، ح 24688 6. فاطر (35)، آیه 6 7. فتح (48)، آیه 29. کانال رسمی پاسخ به شبهات ، شایعات و مطالب روز در تلگرام، ایتا و سروش http://telegram.me/mobahesegroup https://eitaa.com/mobahesegroup http://sapp.ir/mobahesegroup
⁉️متن شایعه👇👇 " خیلی جوان بودم، خرداد 76 را تازه پشت سر گذاشته بودیم، سردبیری همشهری گفت با خانواده شهدا مصاحبه کنم، به مناسبت بزرگداشت هفته جنگ. خیلی زود خانواده "محمد جهان‌آرا" را انتخاب کردم، همیشه برایم جذابیت داشت، نمی‌دانم چرا؟ شاید بخاطر آهنگ ممد نبودی. خانه محقر، ساده، و فقیرانه‌شان حوالی میدان گرگان بود. آن روز، هم مادر محمد به پرسش‌ها پاسخ می‌داد بود، هم خاله‌اش، که او هم در زمان شاه مثل محمد زندانی بود. خاله محمد بیشتر از مبارزات محمد و برادرش در زمان شاه می‌گفت، و مادرش از روزهای بعد از انقلاب. می‌دانستم سه شهید دارند؛ "محمد" که فرمانده سپاه خرمشهر بود، "علی" که در زندان شاه و زیرشکنجه ساواک شهید شده بود، "محسن" که در خرمشهر اسیر و مفقودالاثر بود. به دیوار روبرو که نگاه کردم، نه عکس سه نفر، که عکس "چهار نفر" را دیدم. مادرش تا دید به عکس‌ها نگاه می‌کنم، آهی بلند کشید و گفت: «آن ‌یکی "حسن" است، دانشجوی پزشکی بود. سال شصت در تظاهرات سازمان مجاهدین بازداشت شد، همان روز که بازداشت شد، "محمد" آمد خانه، و به من گفت؛ توی یک ساک، برایش لباس و وسایل ضروری بگذارم. گفت نگران نباش! ما همه می‌دانیم که، "حسن هیچ کاری نکرده، جز خواندن روزنامه، و شرکت در چند تظاهرات. زود آزاد می‌شود." مادر جهان آراها تند و تند از "حسن" می‌گفت. من از "محمد" و بقیه پسرهای شهیدش می‌پرسیدم، و او از "حسن" می‌گفت. انگار دلش می‌خواست بیشتر از پسری حرف بزند که حرف زدن از او ممنوع بود...!: همه‌ی بچه‌هام خوب بودند، اما "حسن" از همه خوب‌تر و باتقواتر بود. " (متن شایعه خلاصه شده ) ✅پاسخ شایعه👇👇👇 1. خبرنگار زن نویسنده متن، سابقه بازداشت، محکومیت کیفری و محرومیت از خبرنگاری را به دلیل تبلیغ علیه نظام اسلامی دارد و اظهارات بدون سند و شاهد او که به 20 سال قبل هم ارجاع شده، ادعاییست که اعتباری ندارد! 2. با فرض صحت ماجرا، چرا نویسنده در این 20 سال به عهدش وفا نکرد و مطالب را ولو بصورت شفاهی بیان نکرد، آنهم در حالیکه در سالهای پس از آن دیدار، مطالب خلاف زیادی به جمهوری اسلامی منتسب نمود؟! http://yon.ir/jhna1 3. در برخی منابع آمده که برادر "شهید بزرگوار سیدمحمد جهان آرا"، یعنی "سیدحسن" در سال 60 به دلیل عضویت در سازمان منافقین بازداشت و در سال 67 اعدام می شود. 4. با تجاوز نظامی منافقین در سال 67 و ایجاد حرکتهایی برای شورش در شهرها و زندانها، وضعیت این گروه بررسی مجدد شد و تنها افرادی که بر موضع نفاق خود پافشاری کرده و با هواداری از منافقین همچنان در صدد آشوب و تحریک دیگران به شورش بودند، اعدام گردیدند. http://shayeaat.ir/post/74 5. خانواده شهیدان جهان آرا بجز فرزند معدوم خود، سه فرزند دیگر را در راه انقلاب و دفاع از ایران تقدیم کردند و تا پایان حیات هرگز دست از حمایت از نظام اسلامی بر نداشتند! دلیل عدم نصب عکس این فرزندشان، نارضایتی از عملکرد او و تایید راه دیگر فرزندان شهیدشان بوده است. http://yon.ir/jhna2 6. انسانهای بزرگ سرشار از مهر فرزندند، اما در برابر انحراف و تقابل او با عدالت، این مهر را لحاظ نمی کنند! فرزندان آقایان گیلانی، مشکینی و جنتی نمونه های بارز این مطلب در تاریخ انقلابند که پس از انحراف و عدم امکان اصلاح به عدالت سپرده شدند. http://yon.ir/jhna3 7. ادعای فشار بر خانواده شهید جهان آرا و دلگیری آنها از مقامات کشور در حالیست که روابط خوبی با مسئولین نظام و خصوصا صمیمیتی ویژه با رهبر انقلاب داشته اند! http://yon.ir/jhna4 کانال رسمی پاسخ به شبهات ، شایعات و مطالب روز در تلگرام، ایتا و سروش http://telegram.me/mobahesegroup https://eitaa.com/mobahesegroup http://sapp.ir/mobahesegroup
کلیپی در فضای مجازی منتشر شده که درآن مراسم خاکسپاری را میبینید که بجای تلقین و عزاداری همراه با دف و جیغ و سوت و... می باشد این مراسم متعلق به یکی از مسترهای عرفان انحرافی حلقه است و با واکنش های تند و انتقادی کاربران همراه شده است معلومه دیگه به انحراف کشاندن مردم نتیجش اینه که بجای تلقین و نام اهلبیت دف و سوت نصیبش میشه @mobahesegroup
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#چرا_حجاب_اجباری؟ حرفهای جنجالی رحیم پور ازغدی در موضوع حجاب اجباری ❌دختران سرزمینم، یکبار برای همیشه جواب این سوال را ببینند @mobahesegroup
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپی از یک روحانی پخش شده که مدعی است «قرآن تحریف شده، سه جلد بوده و اکنون یک جلدش در اختیار ما هست و دو جلد دیگر نزد امام زمان (ع) می‌باشد»، پاسخ چیست؟ پاسخ در پست های زیر👇👇👇 @mobahesegroup
این آقا (کمال حیدری) گفته است: «برخی از علمای گذشته گفته‌اند: «قرآن اصلی 17 هزار آیه بوده و قرآن فعلی شش هزار آیه دارد، پس اگر این یک جلد شده، قرآن اصلی سه جلد می‌باشد و دو جلدش نزد حضرت امام مهدی علیه السلام می‌باشد»! و البته نحوه‌ی بیان وی نیز در تأیید می‌باشد. الف – حال کدام یک از علمای گذشته، اصلی و غیر اصلی بودن قرآن مجید را این‌طور کیلویی محاسبه کرده‌اند و از کجا فهیده‌اند که قرآن اصلی هفده هزار آیه داشته و ... را نمی‌دانیم؛ ولی حقیقت مطلب این است که قرآن مجید، اصلاً به صورت کتاب نازل نشده که یک، دو و سه جلد یا بیشتر باشد! برخی که هیچ آشنایی با توحید، نبوت، رسالت، انزال وحی و قرآن کریم ندارند [و بعضاً مغرض نیز هستند] گمان می‌کنند که کتاب الهی (قرآن مجید)، یعنی همین صفحات قرار گرفته بین دو جلدی که در اختیار آنهاست! و خیال می‌کنند که ناگهان یک یا سه جلد کتاب از آسمان نازل گردیده و در اختیار حضرت رسول صلوات الله علیه و آله قرار گرفته است! در حالی که قرآن کریم، حتی به صورت الواح معدود و مختصری که به حضرت موسی علیه السلام نازل شد، نازل نگردیده است، بلکه به تمامی انبیای الهی، وحی نازل شده است و مخاطب وحی نیز قلب و جان پیامبران خداوند متعال می‌باشد. چنان که در مورد قرآن مجید فرمود: « قُلْ مَنْ كَانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ » (البقره، 97) ترجمه: (آنها می‌گویند: «چون فرشته‌ای که وحی را بر تو نازل می‌کند، جبرئیل است، و ما با جبرئیل دشمن هستیم، به تو ایمان نمی‌آوریم!») بگو: «کسی که دشمن جبرئیل باشد (در حقیقت دشمن خداست) چرا که او به فرمان خدا، قرآن را بر قلب تو نازل کرده است؛ در حالی که کتب آسمانی پیشین را تصدیق می‌کند؛ و هدایت و بشارت است برای مؤمنان.» ب – وی در شرح روش اخباری و اصولی می‌گوید: «برخی از علما از قرون سه و چهار، بر این باور بوده‌اند که "یا این که قرآنی که به دست ما رسیده ناقص است، پس نمی‌شود به آن اعتماد کرد؛ یا اگر هم کامل باشد، آن را ما نمی‌توانیم بفهمیم، جز راهی که از روایات اهل بیت وارد است، لذا عموماً در حوزه‌های علمیه ما، روایت اصل است، نه این که قرآن اصل است"»! ادامه در پست بعدی👇👇👇 کانال رسمی پاسخ به شبهات ، شایعات و مطالب روز در تلگرام، ایتا و سروش http://telegram.me/mobahesegroup https://eitaa.com/mobahesegroup http://sapp.ir/mobahesegroup
ادامه پاسخ بالا👆👆🔻👇👇 خلط مبحث: حوش بینانه آن است که بگوییم: «شاید وی، نتوانسته است مطلب را برساند، چنان که پس از چهل سال اقامت، تحصیل و تدریس در ایران، می‌گوید: زبان اصلی من عربی است و شاید نتوانم منظورم را به فارسی درست بیان نمایم»، اما چه عمداً و چه سهواً، خلط مبحث شده است: 1- اگر کسی بگوید: «یا قرآن کریم وحی نیست، یا اگر هست باید اطاعت شود»، معنایش این نیست که دراصل بودن آن تردیدی هست؛ پس اگر عده‌ای گفتند: «یا اصل نیست و یا ما قدرت فهم کامل آن را نداریم و باید به روایات رجوع نماییم»، معنایش تردید نمودن در اصل بودن این قرآنی که در اختیار داریم نمی‌باشد؛ بلکه تأکید بر ضرورت فراگیری آن از معلمانش (اهل عصمت علیهم السلام) و جلوگیری از تفسیر به رأی و یا برداشت‌های ذوقی، مطابق میل و منطبق با هوای نفس می‌باشد. 2- اما این که نتیجه گرفته است که «در حوزه‌های علمیه ما، روایت اصل است و نه قرآن»، هم خطاست، هم دروغ است و هم تهمت و افترایی بزرگ! تا کنون کدام عالمی، در کدام حوزه‌ای مدعی شده که "روایت اصل است و نه قرآن"؟! در حالی که هر طلبه‌ی پایه‌های اول حوزه نیز فرا می‌گیرد که از شروط اولیه‌ی در "صحت حدیث"، انطباق آن با "عقل و وحی" می‌باشد و اگر احیاناً حدیثی نقل گردد که با "نص" مغایرت داشته باشد، "نص = آیه قرآن کریم" است که اصل است و حجیت دارد و آن بیان از اعتبار حدیثی ساقط می‌گردد، چنان که پیامبر اعظم صلوات الله علیه و آله فرمودند: «ما جائَكُم ‎ْ عَنّي مِنَ حديثٍ موافق للحقِّ فأنا قُلْتُهُ و ما أتاكُمْ عَنّي مِنْ حديثٍ لا يُوافِقُ الحقَّ فَلَمْ اقُله و لَنْ اقول الا الحق» (بحارالانوار،ج2،ص188) ترجمه: اگر حديث و روايتی از من به شما رسيد كه موافق حق بود پس آن حديث را من گفته‌ام (يعنی صحيح است) اگر موافق حق نبود، آن حديث از من نيست (يعنی جعلی و دروغ است) و من هرگز چيزی نمی‌گويم مگر حق و موافق حق باشد. 3- نه تنها هر طلبه‌ای، بلکه هر انسان عاقل و مسلمانی می‌داند که اساساً رجوع ما به پیامبر اکرم و اهل عصمت علیهم السلام، مبتنی بر فرامین خداوند متعال در کلام وحی مبنی بر ضرورت اطاعت و تبعیت از ایشان، برای رسیدن به رشد و فلاح می‌باشد که "عقل و وحی" مصدق این فرمان‌هاست. ج – قرآن کریم که ناگهان از دست پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله به دست امام زمان علیه السلام نرسیده است که بگویند: این اصل نیست و آن اصل است یا این ناقص است و آن کامل! بلکه در این فاصله یازده امام معصوم دیگر نیز بودند، اما نه تنها هیچ کدام نفرموده‌اند که این قرآن ناقص است، یک جلد از سه جلد است و ...؛ بلکه تصریح نموده‌اند که همین کتاب خداست و به آن تأسی و استناد نموده‌اند و همین قرآن را تفسیر و تدریس نموده‌اند و احکام فقهی را مستند به همین قرآن کریم بیان داشته‌اند؛ لذا اکنون نیز فقه [شریعت]، با تحقیق در همین قرآن و نیز استناد به احادیث و روایات معتبر اهل عصمت علیهم السلام که مستند و مستدل به همین قرآن کریم می‌باشد، استنباط و استخراج می‌گردد. د – اساساً قرآن کریم، که کتاب آخرین دین الهی می‌باشد، تحریف نشدنی است. نص صریح وحی در قرآن کریم و حکم عقل نیز همین معنا را تصریح نموده و متذکر می‌گردند، چرا که اگر تحریف شود، با اصل هدایت الهی مغایرت خواهد داشت. ادامه در پست بعدی👇👇👇 کانال رسمی پاسخ به شبهات ، شایعات و مطالب روز در تلگرام، ایتا و سروش http://telegram.me/mobahesegroup https://eitaa.com/mobahesegroup http://sapp.ir/mobahesegroup
ادامه پاسخ قسمت آخر👇👇👇 نکته: کتاب‌های بسیاری توسط صهیونیسم و فراماسون [تشکیلات شیطان‌پرستی]، برای اهلش نازل می‌شود که به مراتب بیش از سه جلد می‌باشد، و اگر به کسی فقط یک یا دو جلدش نازل شده، به این علت است که به مراتب لازم در بندگی اربابان و جایگاه لازم در نقش‌آفرینی انحرافی نرسیده است [زیاد تحویلش نگرفته‌اند]! و منشأ، مبدأ و منبع "اسلام امریکایی و اسلام انگلیسی" امروز، همین کتاب‌هایی است که از سوی آنان به فرستادگان‌شان نازل می‌گردد. بدیهی است که در کتاب‌های نازله از سوی آن اربابان، به ظاهر کتاب دست نمی‌خورد (چون امکانش نیست)، اما باطنش با تفسیر به رأی و تأویل به سود خود و جعل معنا و مقصود و ...، تحریف می‌گردد. و اما رسولان و مأموران آن اربابان، مکلفند که به هر شکل ممکن، در اندیشه و قلب مسلمانان ایجاد تشویش، نگرانی، ناباوری، شک، شبهه و انحراف نمایند. لذا ما باید به حکم عقل و قرآن مجیدی که در دست داریم، دانا، بصیر و دشمن شناس باشیم، و الاّ نه از عقل چیزی عایدمان می‌شود و نه از وحی (قرآن مجید) و نه از حدیث چیزی خواهیم فهمید؛ ولو به حسب ظاهر حافظ قرآن کریم، عالِم یا حتی آیت الله شویم: حدیثی از امام حسن مجتبی علیه السلام: «وَ اعْلَمُوا عِلْمًا یقینًا أَنـَّكُمْ لَنْ تَعْرِفُوا التُّقى حَتّى تَعْرِفُوا صِفَةَ الْهُدى، وَ لَنْ تُمَسِّكُوا بِمیثاقِ الْكِتابِ حَتّى تَعْرِفُوا الَّذى نَبَذَهُ وَ لَنْ تَتْلُوَا الْكِتابَ حَقَّ تِلاوَتِهِ حَتّى تَعْرِفُوا الَّذى حَرَّفَهُ، فَإِذا عَرَفْتُمْ ذلِكَ عَرَفْتُمُ الْبِدَعَ وَ التَّكَلُّفَ وَ رَأَیتُمْ الْفِرْیةَ عَلَى اللّهِ وَ التَّحْریفَ وَ رَأَیتُمْ كَیفَ یهْوى مَنْ یهْوى.» (تحف العقول، ص 227) ترجمه: به یقین بدانید كه شما هرگز تقوا را نشناسید، تا آن كه صفت هدایت را بشناسید؛ و هرگز به پیمان قرآن تمسّك پیدا نمی‌كنید، تا كسانى را كه دورش انداختند بشناسید؛ و هرگز قرآن را چنان كه شایسته تلاوت است تلاوت نمى‌كنید، تا آنها را كه تحریفش كردند بشناسید؛ هر گاه این را شناختید، بدعت‌ها و بر خود بستن‌ها را خواهید شناخت و دروغ بر خدا و تحریف را خواهید دانست و خواهید دید كه آن كه اهل هوى است چگونه سقوط خواهد كرد. کانال رسمی پاسخ به شبهات ، شایعات و مطالب روز در تلگرام، ایتا و سروش http://telegram.me/mobahesegroup https://eitaa.com/mobahesegroup http://sapp.ir/mobahesegroup
فرصت استثنایی و ویژه دوره ی آموزشی لهجه ی عراقی (ویژه اربعین) هرچه سریعتر اقدام نمایید @mobahesegroup
درباره نهصت عاشورا و امام حسين عليه السلام