eitaa logo
کانال رسمی پاسخ به شبهات و شایعات
24.5هزار دنبال‌کننده
12.1هزار عکس
8.8هزار ویدیو
222 فایل
پاسخگویی به شبهات وشایعات ومباحث دینی مدعیان دروغین وعرفانهای کاذب مدیر کانال👇 @sollemassama ادمین کانال👇 @Morteza_Kahromi کانال خبری ما @news_revolution 👇 ادمین تبادل وتبلیغ @F_Gh14 👇کانال پرسمان‌دینی ما @porseman_onlin
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال رسمی پاسخ به شبهات و شایعات
‌‌ 🔻در سال ۱۳۴۳... ما را تبعید کردند. چرا تبعید کردند؟ چون امام چند روز قبل از آن، در یک سخنرانی پرشور که در قم ایراد شد و بعد بلافاصله به وسیله‌ی نوار و نوشته در سراسر کشور پخش شد، یک حق ملی را مطالبه کردند. 🔹آن حق ملی، شکستن قانون ظالمانه‌ی بود. خوب است اینها را بروشنی بداند؛ بداند که ما از چه گذرگاه‌هائی عبور کرده‌ایم که حالا به اینجا رسیده‌ایم. آمریکائیها چند ده هزار مأمور در ایران داشتند - حالا رقم دقیقش مهم نیست؛ پنجاه هزار، شصت هزار، بیشتر - اینها مأمورین سیاسی بودند، امنیتی بودند، نظامی بودند؛ در داخل مجموعه‌ی مدیریت ایران - چه در ارتش، چه در سازمانهای اطلاعاتی، چه در بخشهای برنامه‌ریزی، چه در بخشهای گوناگون دیگر - نشسته بودند، پول و مزد خودشان را به اضعاف مضاعف از دولت ایران میگرفتند، اما برای آمریکا کار میکردند. این کار بدی بود که در کشور ما اتفاق افتاده بود. 🔹رژیم طاغوت پهلوی به خاطر وابستگی‌اش به آمریکا، به خاطر مزدوریاش برای آمریکا، بتدریج در طول چند سال اینها را داخل کشور آورده بود. تا اینجای کار، بد بود؛ اما آنچه که اتفاق افتاد، یک چیز بدِ مضاعف بود، بدِ به توان چند بود. 🔹 آن کار بدِ مضاعف این بود که آمدند در مجلس شورای ملی و مجلس سنای آن روز تصویب کردند که مأمورین آمریکائی از دادگاه‌های ایران و امکانات قضائی و امنیتی ایران معافند. یعنی اگر فرض کنید یکی از این مأمورین جرم بزرگی در ایران مرتکب شود، دادگاه‌های ما حق ندارند او را به دادگاه بطلبند و محاکمه کنند و محکوم کنند؛ این اسمش کاپیتولاسیون است. این نهایت ضعف و وابستگی یک ملت است که بیگانگان بیایند در این کشور، هر کاری دلشان میخواهد، بکنند؛ دادگاه‌های کشور و پلیس کشور اجازه نداشته باشند اندک تعرضی به اینها بکنند. 🔹آمریکائیها این را از رژیم خواستند، رژیم طاغوت هم دودستی تقدیمشان کرد: قانون کاپیتولاسیون. البته بیسر و صدا این کارها را میکردند، نمیگذاشتند در مطبوعات انعکاس پیدا کند؛ ولی امام اطلاع پیدا کردند. امام در سخنرانی قبل از سیزده آبان در جمع طلاب و مردم قم فریاد کشیدند که این چه قانونی است. 🔺 تعبیر امام این بود که اگر یک مأمور دون‌پایه‌ی آمریکائی در کشور، یک مرجع تقلید را مورد اهانت قرار بدهد، با ماشین زیر بگیرد و هر جنایتی انجام بدهد، قوانین ایران نسبت به این مأمور کاملاً خنثی هستند؛ هیچ کسی حق تعرض به او را ندارد؛ خود آمریکائیها میدانند با او چه کار کنند؛ که خوب، معلوم است چه کار میکردند. امام در مقابل این قانون ظالمانه فریاد کشید. ۸۹/۰۸/۱۲ instagram.com/p/BpcG3b-AJXt --- @mobahesegroup
کانال رسمی پاسخ به شبهات و شایعات
‌‌ تسلیت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به حضرت امام خمینی در پی رحلت آیت‌الله شهید سیّد مصطفی خمینی ‌‌ در چهل و یکمین سالگرد رحلت آیت‌الله شهید سیّد مصطفی خمینی فرزند ارشد حضرت امام خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی، پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR متن و تصویر تلگراف تسلیت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به امام راحل را که در آبان‌ماه ۱۳۵۶ ارسال شده است، منتشر می‌کند. حضرت آیت‌الله العظمی آقای خمینی، متّع‌ الله‌ المسلمین‌ بطول‌ بقائه‌ نجف، عراق. انا لله و انا الیه راجعون. خداوند حکیم دشوارترین محن و بلیاتی را که بر اولیای خود مقدر فرموده است، بر آن قلب واسع نازل فرمود. این نیز یک شباهت دیگر به حسین بن علی علیه‌السلام. اینجانب تأثّرات خود را، با یاد حلم و صبر و توکل آن روح بزرگ، تسلّا می‌بخشم و پایداری آن وجود برکت‌خیز را مسئلت می‌کنم. خیابان خاکی، کوچه فروغ، کوچه فریدون، پلاک ۱۴، سیدعلی خامنه‌ای instagram.com/p/BpcH2ffArzL --- @mobahesegroup
#💓 خدا ان‌شاءالله شماها (جوانان) را تأیید کند و حفظتان کند؛ همه‌ی شما امروز نهالهای زیبا و سرسبز هستید، ان‌شاءالله به شجرات طیّبه‌ی مثمری تبدیل بشوید و برای کشورتان مفید باشید. ۹۷/۷/۲۵ instagram.com/p/BpctKgzgKsA --- @mobahesegroup
«نظریه تکامل» از منظر اسلام؟ پرسش : آیا قرآن و نهج البلاغه نظریه تکامل» درباره خلقت و آفرینش اولیّه انسان را تایید می نمایند؟ ✅ پاسخ : 👇👇👇👇 نظریه «تکامل» و نظریه «ثبوت انواع» در میان دانشمندان علوم طبیعى دو فرضیه درباره آفرینش موجودات زنده وجود داشته است: 1. فرضیه «تکامل انواع» یا «ترانسفورمیسم»؛ که مى گوید انواع موجودات زنده در آغاز به شکل کنونى نبودند؛ بلکه در آغاز موجودات تک سلولى در آب اقیانوس ها و از لابه لاى لجن هاى اعماق دریاها با یک جهش پیدا شدند. به عبارتی، بعضى از موجودات بى جان در شرایط خاصى قرار گرفتند که از آنها نخستین سلول هاى زنده پیدا شد. این موجودات ذرّه بینى زنده تدریجا تکامل یافتند و از نوعى به نوع دیگر تغییر شکل دادند. از دریاها به صحراها و از آن به هوا منتقل شدند و انواع گیاهان و انواع جانوران آبى و زمینى و پرندگان به وجود آمدند. کامل ترین حلقه این تکامل همین انسان است که از موجوداتى شبیه به میمون، و سپس میمون هاى انسان نما ظاهر گشت. 2. فرضیه «ثبوت انواع» یا «فیکسیسم»؛ که مى گوید انواع جانداران هر کدام جداگانه از آغاز به همین شکل کنونى ظاهر گشتند، و هیچ نوع به نوع دیگر تبدیل نیافته است، و طبعا انسان هم داراى خلقت مستقلّى بوده که از آغاز به همین صورت آفریده شده است. دانشمندان هر دو گروه براى اثبات عقیده خود مطالب فراوانى نوشته اند و جنگ ها و نزاع هاى زیادى در محافل علمى بر سر این مساله در گرفته است. در محافل علوم طبیعى امروز شکی نیست که اکثریت دانشمندان طرف دار فرضیه تکامل اند.(1) بسیارى کوشش دارند میان این فرضیه و مساله خداشناسى نوعی تضادّ قائل شوند و حتّی شاید از یک نظر حقّ داشته باشند؛ چرا که پیدایش عقیده «داروینیسم» جنگ شدیدى میان ارباب کلیسا از یکسو، و طرفداران این فرضیه از سوى دیگر به وجود آورد. در آن عصر، روى این مساله به دلائل سیاسى و اجتماعى خاصّی تبلیغات وسیعى درگرفت مبنی بر این که «داروینیسم» با «خداشناسى» سازگار نمى باشد. ولى امروز این مساله براى ما روشن است که این دو با هم تضادّى ندارند. یعنى ما چه فرضیه تکامل را قبول کنیم و چه آن را بر اثر فقدان دلیل ردّ نماییم، در هر دو صورت مى توانیم خداشناس باشیم. بنابراین، غوغاى تضادّ عقیده تکامل انواع با مساله خداشناسى یک غوغاى بى اساس و بى دلیل است.(2) بعد از بیان این مقدّمه، نوبت به طرح این سوال می رسد که آیا فرضیه تکامل انواع با نظر اسلامدرباره آفرینش تضادّی دارد یا نه؟ یعنی آیا می توان آموزه های متون اصیل اسلامی را یعنی آیات قرآنو روایات معصومین(علیهم السلام) با چارچوب های «نظریه تکامل» قابل جمع دانست یا خیر؟ در پاسخ می گوییم: یکی از نکات جالب هنگام بررسی این سوال این است که هم طرفداران تکامل انواع و هم منکران آن، به آیات قرآنبراى اثبات مقصود خویش تمسّک جسته اند. البته ادلّه آنها به دور از نقد نیست. ادامه در پست بعدی👆👆 👇👇👇 کانال رسمی پاسخ به شبهات ، شایعات و مطالب روز http://telegram.me/mobahesegroup 👇👇 https://eitaa.com/mobahesegroup 👇👇 http://sapp.ir/mobahesegroup
ادامه پاسخ بالا👆👆👆 👇👇👇 ادلّه طرفداران تکامل انواع مهمترین آیهاى که طرفداران تکامل بر آن تکیه مى کنندآیه33 سورهآل عمران است که: (خداوند آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برگزید)؛ «انَّ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ اِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمِینَ». طرفداران فرضیه تکامل معتقدند همان گونه که نوح و آل ابراهیم و آل عمران در میان امّتى زندگى مى کردند و از میان آنها برگزیده شدند، آدم نیز باید چنین باشد. یعنى در عصر و زمان او انسان هایى وجود داشته اند و آدم از میان آنها «برگزیده خدا» شده است. این نشان مى دهد که آدم اوّلین انسان روى زمین نبوده؛ بلکه قبل از او انسان هاى دیگرى بوده اند؛ و امتیاز آدم همان جهش فکرى و معنوى او است که سبب برگزیده شدنش از هم نوعانش شد. امّا باید توجّه داشت که این تحلیل در صورتی صحیح است که مقصود از واژه «عالمین»، «مردم معاصر» بوده باشد. در حالی که «عالمین» اعمّ از معاصران است؛ همان گونه که در حدیثی معروف و در فضیلت بانوىاسلامحضرت فاطمه(سلام اللَّه علیها) از پیامبر اسلام(صلىاللهعلیه و آله) نقل شده که مى فرماید: «فَاَمَّا ابْنَتِی فَاطِمَهُ فَهِیَ سَیِّدَهُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مِنَ الْاَوَّلِینَ وَ الْآخِرِین»(3)؛ (دخترم فاطمه بانوى زنان جهان از اولین و آخرین است). در این صورت، آیه فوق دلالتى بر مقصود نخواهد داشت. و درست به این می ماند که کسى بگوید خداوند عدّه اى را از میان انسان ها (انسان هاى تمام قرون و اعصار) برگزیده که یکى از آنها آدم است. در این صورت هیچ لزومى ندارد که در عصر و زمان آدم انسان هاى دیگرى وجود داشته باشند.(4) طرفداران «فرضیه تکامل» در تمسّک به قرآن کریم آیات متعدّد دیگرى را نیز ذکر کرده اند. برای مثال مراغی درتفسیرخود(5)، به آیه17 سوره رعد یعنی «فَاَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفاءً وَ اَمَّا ما یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْاَرْضِ»؛ (سرانجام کفها به بیرون پرتاب مى شوند، ولى آنچه به مردم سود مى رساند در زمین مى ماند؛ خداوند اینچنین مثال مى زند!)، استناد کرده است. علاوه بر او، افراد دیگری نیز به برخی دیگر از آیات قرآن متمسّک شده اند که بسیاری از آنها اصلا ارتباط با مساله تکامل ندارند، و از مصادیق «تفسیر به راى» می باشند. کانال رسمی پاسخ به شبهات ، شایعات و مطالب روز http://telegram.me/mobahesegroup 👇👇 https://eitaa.com/mobahesegroup 👇👇 http://sapp.ir/mobahesegroup ادامه پست بعدی👇👇👇👇
ادامه پاسخ بالا 👆👆👆 👇👇👇 ادلّه طرفداران ثبوت انواع طرفداران نظریه «ثبوت انواع» نیز آیاتی از قرآنرا برای تایید نظرشان برگزیده اند. آیاتی مانند آیات 26 و 28سوره مبارکه حجر که طبق آن، خداوند انسان را از «گل خشک» که از گلِ تیره رنگ و بد بویی گرفته شده، آفریده است. در آیه26 می خوانیم: «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْاِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَاٍ مَسْنُونٍ»؛ (ما انسان را از گِل خشکیده اى [هم چون سفال] که از گِل بد بوى [تیره رنگى] گرفته شده بود آفریدیم) و در آیه28 نیز می خوانیم: «وَ اِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَهِ اِنِّی خالِقٌ بَشَراً مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَاٍ مَسْنُونٍ»؛ (و [به خاطر بیاور] هنگامى که پروردگارت به فرشتگان گفت: من بشرى را از گل خشکیده اى که از گلِ بدبویى گرفته شده مى آفرینم). جالب اینجاست که این تعبیر هم در مورد خلقت «انسان» گفته شده، و هم درباره خلقت «بشر». مطابق ظاهر این آیات، حضرت آدم(علیه السلام) نخست از گل تیره رنگى آفریده شد و پس از تکمیل اندام، روح الهى در آن دمیده شد. طرز بیان این آیات چنین نشان مى دهد که میان خلقت آدم از خاک و پیدایش صورت کنونى، انواع دیگرى وجود نداشته است.(6) اصولا در جمع بندی آیاتی که در قرآن به آفرینش انسان اشاره می کند می توان به این نتیجه رسید که این آیات، با خلقت نوعی و فرضیه «ثبوت انواع» موافق و سازگارترند. بحث آفرینش انسان در قرآن کریم به صورت های مختلفی بیان شده است: - برخی از آیات بیانگر کیفیّت و منشا آفرینش حضرت آدم می باشند. - دسته دوّم، در مورد آفرینش نوع انسانی بحث می کنند. - و دسته سوم، آفرینش حضرت آدم و نسل او را به صورت جداگانه مورد بحث قرار داده اند. در خصوص کیفیّت خلقت حضرت آدم(علیه السلام) باید گفت آیاتی که در مورد ایشان بحث کرده اند، دو گونه می باشد: یک قسم به صراحت کیفیت خلقت حضرت آدم(علیه السلام) را توضیح داده است؛ مثل «اِنَّ مَثَلَ عِیسَى عِندَ اللّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ»(7)؛ (همانا مثال عیسی نزد خداهمانند آدم است که او را از خاک خلق نمود). در قسم دیگر از سیاق آیات می توان فهمید که منشا آفرینش آدم چه بوده است. نظیر داستان شیطان که به خدامی گوید: «اَ اَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طینا»(8)؛ (آیا به کسی که از خاک آفریدی سجده کنم). در جای دیگری از قرآن کیفیّت و مادّه اولیّه آفرینش «نخستین انسان» را از سایر انسان ها به تفکیک بیان کرده: «بَدَاَ خَلْقَ الْاِنْسانِ مِنْ طینٍ * ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَهٍ مِنْ ماءٍ مَهین»(9)؛ (و آفرینش انسان را از گِل آغاز کرد* سپس نسل او را از عصاره اى از آب ناچیز و بى قدر آفرید). اگر حضرت آدم نیز از نطفه بود ‌یعنی از انسان تکامل نیافته ای خلق شده بود ذکر کردن نسل او وجهی نداشت. پس کاملاً روشن است که این آیه در مقام تفصیل است؛ و بین خلق انسان اولیه و سایر انسان ها تفاوت وجود دارد.(10) کانال رسمی پاسخ به شبهات ، شایعات و مطالب روز http://telegram.me/mobahesegroup 👇👇 https://eitaa.com/mobahesegroup 👇👇 http://sapp.ir/mobahesegroup ادامه پست بعدی👇👇👇👇👇
ادامه پاسخ بالا👆👆👆 👇👇👇 قسمت آخر از مجموع آنچه گذشت، چنین نتیجه مى گیریم که آیاتقرآن هرچند مستقیما درصدد بیان «مساله تکامل» یا «ثبوت انواع» نیست؛ ولى ظواهر آیات مربوط به «خلقت آدم»، خلقت ایشان را مستقلّ دانسته و در مورد سایر جانداران نیز سکوت کرده است.(11) در نهج البلاغه نیز بیاناتی از حضرت علی(علیه السلام) در خطبه اول وارد شده که به مساله خلقت مستقلّ سازگارتر است. آن حضرت در توضیح مراحل خلقت آدمی توسط خداوند متعال و در تشریح چگونگی پدید آمدن گِل اولیه خلقت آدمی می فرماید: «ثُم جَمَعَ مِن حَزن الارضِ وَ سَهلِها، وَ عَذبِها و سَبَحهَا، تُربَـهً سَنَها بِالماءِ حتّی خَلَصَت، وَ لَاطَها بِلبَله حَتّی لَزَبَت، فَجَبَلَ مِنها صُورَه ذاتَ احناءٍ وَ وُصولٍ، و اعضاءٍ و فُصولٍ، اجمَدَها حتّی استَمسَکَت، و اصلَدَها حتّی صَلصَلَت، لِوَقتٍ مَعدودٍ وَ امَدٍ مَعلومٍ ثُمَ نَفَخَ فیها من روحِهِ فَمَثُلَت انساناً ذا اَذهانٍ یُجیلُها وَ فِکرٍ یَتَصَرٍفُ بِها»(12)؛ (سپس خداوند سبحان از قسمت هاى سخت و نرم و شیرین و شور زمین خاکى را جمع کرد و بر آن آب پاشید تا پاک و خالص شد. آن گاه آن مادّه خالص را با رطوبت آب به صورت گل چسبنده درآورد. سپس از آن گِل، صورتى پدید آورد داراى جوانب گوناگون و پیوستگى ها و اعضاى مختلف و گسیختگى ها. آن صورت را خشکاند تا خود را گرفت و محکم و نرم ساخت تا خشک و سفالین شد و او را تا زمان معیّن و وقت مقرّر به حال خود گذاشت. سپس از روح خود بر آن مادّه شکل گرفته دمید تا به صورت انسانى زنده و داراى اذهان و افکارى که در جهت نظام حیاتش به کار گیرد، درآمد). مشخّص است که این کلام نورانی نیز با مساله خلقت مستقلّ سازگارتر است. پی نوشت: 👇👇👇👇 (1). تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، تهران، دارالکتب الإسلامیه، 1374هـ.ش، چاپ اول، ج 11، ص 82 و 83 با تلخیص؛ نظریه های منشعب از نظریه تکامل بعداز چارلز داروین اگرچه تفاوت هایی با گفته های داروین دارند اما به خاطر پذیرش دو اصل بسیار مهم «پیشرفت و تغییر حیات» و «نیای مشترک»، تقریبا همه نظریات زیست شناسانه جهان معاصر، تحت تأثیر اصل نظریه تکامل طبقه بندی می شوند. آنچه امروز و توسط دانشمندان و زیست شناسان در مجامع علمی به عنوان نظریه تکامل شناخته می شود اگرچه بیشتر به تغییرات ژنتیکی نظر دارند تا تحلیل منشأ خلقت اما به خاطر بحث از موضوع «نیای مشترک»ِ انواع و تلاش برای تبارشناسی و مطالعه سلول خودهمانندساز در حدود 4 میلیارد سال پیش، این نظریه خود به خود ظرفیت بسیاری زیادی برای تناقض پیدا کردن با آموزه های ادیان در موضوع خلقت دارد. ر.ک: مقاله «قرآن و رویکردهای جدید نظریه تکامل»، کلانتری، ابراهیم، رضایی، روح الله، مجله علمی تخصصی قرآن و علم، بهار و تابستان 1389، شماره 6، ص 13 تا 44. (2). تفسیر نمونه، همان، ص 85 و 86 با تلخیص. (3). بحارالانوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بیروت، دار إحياء التراث العربي، چاپ دوم، ج 37، ص 85. (4). تفسیر نمونه، همان، ص87 و 88. (5). تفسير المراغى، مراغى، احمد بن مصطفى، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج 2، ص 227. (6). تفسیر نمونه، همان، ص 88 و 89 با تلخیص. بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج 2، ص 227. (6). تفسیر نمونه، همان، ص 88 و 89 با تلخیص. بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج 2، ص 227. (7). سوره آل عمران، آیه 59. (8). سوره اسراء، آیه 61. (9). سوره سجده، آیه 7 و 8. (10). معارف قرآن، مصباح یزدی محمدتقی، قم، انتشارات موسسسه امام خمینی، ص 237. (11). تفسیر نمونه، همان، ص 89. (12). نهج البلاغة، شريف الرضى، محمد بن حسين، محقق/ مصحح: فيض الإسلام، قم، نشر هجرت، 1414هـ.ق، چاپ اول، ص 42. کانال رسمی پاسخ به شبهات ، شایعات و مطالب روز http://telegram.me/mobahesegroup 👇👇 https://eitaa.com/mobahesegroup 👇👇 http://sapp.ir/mobahesegroup
چرایی تقاضای رؤیت خدا، از سوی حضرت موسی(ع)؟! پرسش : اگر خداوند قابل دیده شدن نیست، چرا حضرت موسی(ع) درآیه«ربّ ارنی انظر الیک» تقاضای دیدن خداوند را کرد؟! ✅ پاسخ : 👇👇👇👇 ناسازگاری در آیات رویت و عدم رویت خداوند! طبق برخی از آیات قرآن، مثل آیه«لا تُدْرِکُهُ الْاَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْاَبْصارَ»(1) امکان رویت خداوند منتفی است. با این حال، درخواست رویت خداوند از سوی حضرت موسی(علیه السلام) در برخی از آیات قرآن مطرح شده است! آیا این دو دسته از آیات با یکدیگر سازگار اند؟ منظور حضرت موسی(علیه السلام) از چنین درخواستی چه می باشد؟ و چگونه یک پیامبر الهی چنین تقاضایی را مطرح می نماید؟ مراد از «رویت» در تقاضای حضرت موسی(علیه السلام)؟ برخی از مفسّران گفته اند مراد از «رویت» در تقاضای حضرت موسی(علیه السلام)، درخواست قطعى ترین و روشن ترین مراحل علم است که از بابمبالغه، از آن تعبیر به «رویت» شده است.(2) یعنی حضرت موسی(علیه السلام) درخواست کرد تا به «علم حضوری» از ذات پروردگار آگاهی یابد. در آیات قرآن نیز هر جا که سخن از «رویت خداوند» به میان آمده، منظور همین گونه از علم است. یعنی رویتی که در آن حاجتى به عضو بینایى نیست و آن رویتى است که درآیه شریفه «کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَیْنَ الْیَقِینِ»(3)؛ و آیه«وَ کَذلِکَ نُرِی اِبْراهِیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ»(4)؛ ذکر شده است. مقصود از «ملکوت» در آیه دوّم، «باطن اشیاء» است. بنابراین منظور از «رویت» در این آیه، مشاهده حسّی و بصری نیست؛ بلکه یک نوع شعورى است که با آن حقیقت و ذات هر چیزى درک مى شود.(5) حضرت موسى(علیه السلام) در جمله «رَبِّ اَرِنِی اَنْظُرْ اِلَیْکَ» نیز درخواست نمود که به ذات خداوند آگاه یابد. لکن چون انسان توان و استطاعتمشاهده تجلّى پروردگار را ندارد، پاسخ منفی دریافت نمود. آیه«فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَ خَرَّ مُوسى صَعِقاً» این مطلب را تایید می کند که نه تنها انسان بلکه کوه نیز توان تجلّی پروردگار را نداشت و مبدّل به خاک گردید.(6) رویت خداوند، درخواست موسی(علیه السلام) یا بنی اسرائیل؟ جمعى از بنى اسرائیل اصرار داشتند که باید خداوند را ببینند تا ایمانآورند و حضرت موسی(علیه السلام) این تقاضا را مطرح کرد تا همگان پاسخ کافى بشنوند.(7) در آیه155 سوره اعرافمی خوانیم: (موسى از قوم خود هفتاد تن از مردان را براى میعادگاه برگزید و هنگامى که زمین لرزه آنها را فرا گرفت، گفت: آیا ما را به آنچه سفیهانمان انجام داده اند [مجازات و] هلاک مى کنى؟!)؛ «وَ اخْتارَ مُوسى قَوْمَهُ سَبْعینَ رَجُلاً لِمیقاتِنا فَلَمَّا اَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَهُ قالَ رَبِّ ... اِیَّایَ اَ تُهْلِکُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنَّا». از جمله «اَ تُهْلِکُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنَّا» روشن مى شود که موسى(علیه السلام) چنین تقاضایى را نداشت و این درخواست توده ای از مردم جاهل و بی خبربنی اسرائیل بود. در آیات 55 و 56 سوره بقره، در خطاب به این توده از بنی اسرائیل می خوانیم: «وَ اِذْ قُلْتُمْ یا مُوسى لَنْ نُوْمِنَ لَکَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَهً فَاَخَذَتْکُمُ الصَّاعِقَهُ وَ اَنْتُمْ تَنْظُرُونَ ثُمَّ بَعَثْناکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُون»؛ (و [نیز به یاد آورید] هنگامى را که گفتید اى موسى! ما هرگز به تو ایماننخواهیم آورد مگر اینکه خدارا آشکارا [با چشم خود] ببینیم! پس صاعقه شما را گرفت در حالى که تماشا مى کردید. سپس شما را پس از مرگتان حیات بخشیدیم. شاید شکرگزار باشید). در آیه153 سوره نساء نیز می خوانیم: «یَسْئَلُکَ اَهْلُ الْکِتابِ اَنْ تُنَزِّلَ عَلَیْهِمْ کِتاباً مِنَ السَّماءِ فَقَدْ سَاَلُوا مُوسى اَکْبَرَ مِنْ ذلِکَ فَقالُوا اَرِنَا اللَّهَ جَهْرَهً فَاَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَهُ بِظُلْمِهِمْ»؛ (اهل کتاب از تو مى خواهند کتابى از آسمان [یک جا] بر آنها نازل کنى [در حالى که این یک بهانه است] آنها از موسى بزرگ تر از این را خواستند و گفتند:خدارا آشکارا به ما نشان ده! و به خاطر این ظلم و ستم صاعقه آنها را فرا گرفت). با کنار هم قرار دادن این آیات و آیه155 سوره اعراف روشن می شود، موضوع رویت الهی نه درخواست واقعی موسی بلکه تقاضای بنی اسرائیل بوده است. درخواستی که نشان می دهد چگونه آنها مردمى لجوج و بهانه گیر بودند.(8) ادامه پست بعدی 👆👆 👇👇👇👇 کانال رسمی پاسخ به شبهات ، شایعات و مطالب روز http://telegram.me/mobahesegroup 👇👇 https://eitaa.com/mobahesegroup 👇👇 http://sapp.ir/mobahesegroup
ادامه پاسخ بالا 👆👆 👇👇👇👇 در کتاب توحیدشیخ صدوق و در برخی منابع دیگر، حدیثی نقل شده که به این موضوع اشاره دارد. در جلسه ای مأمون به امام رضا(علیه السلام) گفت مگر شما نمی گویید انبیا معصوم هستند؛ پس چرا موسی رویت الاهی را از خداوند درخواست کرد؟! آیا موسی نمی دانست که خداوند قابل دیدن نیست؟! امام(علیه السلام) در پاسخ او فرمودند: «حضرت موسی(علیه السلام) می دانست که خداوند قابل دیدن با چشم نیست امّا هنگامی که خدابا موسی سخن گفت و آن حضرت به مردم اعلام نمود مردم گفتند: ما به توایماننمی آوریم مگر این که کلام الاهی را بشنویم. هفتاد نفر از بنی اسرائیل برگزیده شدند و به میعادگاه کوه طور آمدند. حضرت موسی(علیه السلام) سوال آنان را از خدادرخواست نمود. در این هنگام آنان کلام الاهی را از تمام جهات شنیدند. ولی گفتند ایماننمی آوریم مگر این که خدارا خود ببینیم. صاعقه ای از آسمان آمد و همه آنان هلاک شدند. حضرت موسی گفت اگر با چنین وضعی برگردم مردم خواهند گفت: تو در ادّعایت راستگو نیستی که دیگران را به قتل رساندی. به اذن الاهی دوباره همه زنده شدند. این بار گفتند: اگر تنها خودت نیز خدارا ببینی ما به تو ایمانمی آوریم. موسی گفت: خدارا تنها با نشانه ها و آیاتش می توان درک کرد؛ امّا آنان لجاجت کردند. خطاب آمد: موسی! بپرس آنچه می پرسند و تو را به خاطر جهالت آنان مواخذه نمی کنیم. حضرت موسی(علیه السلام) گفت: خدایا خودت را به من بنمایان. خطاب آمد: هرگز مرا نخواهی دید. امّا نگاه کن به کوه اگر پایدار ماند تو نیز خواهی توانست مرا ببینی. با اشاره الاهی کوه متلاشی و به زمینی صاف تبدیل شد و موسی پس از به هوش آمدن گفت: خدایا! از جهل و غفلت مردم به شناخت و معرفتی که داشتم بازگشتم و من اوّلین کسی هستم که اعتراف می کنم خدارا نمی توان با چشم سر دید».(9) طبق این دیدگاه، تقاضای رویت پروردگار از سوی بنی اسرائیل بوده است؛ نه حضرت موسی(علیه السلام). ایشان تنها درخواست آنان را بیان نموده است. بنابراین، حتّی اگر درخواست رویت حسی نیز در میان باشد، اشکالی بر مقام حضرت موسی(علیه السلام) وارد نیست. پی نوشت: (1). «چشم ها او را نمى بيند، و او چشم ها را مى بيند»؛ سوره انعام، آیه 3. (2). المیزان فی تفسیر القرآن، طباطبایی، محمدحسین، موسوی همدانی، سیدمحمدباقر، قم، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه، 1374هـ.ش، چاپ چهارم، ج 8، ص 307 و 308. (3). (حقا اگر بطور يقين مى دانستيد البته دوزخ را مشاهده خواهيد كرد و سپس به چشم يقين مى بينيد). سوره تکاثر، آیات 5-7. (4). (بدين سان ملكوت آسمان ها و زمين را به ابراهيم بنموديم)؛ سوره انعام، آیه 75. (5). المیزان فی تفسیر القرآن، همان، ص 309. (6). المیزان فی تفسیر القرآن، همان، ص 311 و 312. (7). تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374هـ.ش، چاپ اول، ج 6، ص 356. (8). تفسیر نمونه، همان، ج 1، ص 258. (9). التوحيد، ابن بابويه، محمد بن على، محقق/ مصحح: حسينى، هاشم، قم، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه، 1398هـ.ق، چاپ اول، ص 121 و 122. کانال رسمی پاسخ به شبهات ، شایعات و مطالب روز http://telegram.me/mobahesegroup 👇👇 https://eitaa.com/mobahesegroup 👇👇 http://sapp.ir/mobahesegroup
؟! پرسش : اگر خداوند می دانسته که بنده ای قرار است جهنّمی شود، چرا او را خلق کرد؟! ✅ پاسخ : 👇👇👇👇 خداپرستان، معبود خود را وجودی می دانند که به صورت مطلق و بدون هیچ قید و محدودیتی، به همه پدیده های گذشته و حال و آینده هستی با تمام جزئیات شان آگاهی کامل دارد. چنین امری به این معنا خواهد بود که دانش الهی شامل جزئیات سرنوشت مردمان اعم از نیکوکار و بدکار در قیامتو پاداش یا عذاب شان می گردد. با این حساب ممکن است این سوال به ذهن برسد که وقتی خداوند از سرنوشت انسان های جهنمی و آینده پردرد و رنج شان مطلع است، چرا و به چه انگیزه و دلیلی آنها را آفریده است؟ پاسخ این سوال را با توضیح آیهای از قرآنکریم آغاز می کنیم. خداوند در آیه56 سورهذاریات می فرماید: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْاِنْسَ اِلاَّ لِیَعْبُدُون»؛ (من جنّ و انس را نیافریدم جز براى اینکه عبادتم کنند). عبودیّت نیز، نهایت اوج تکامل یک انسان و قرب او به خدا، نهایت تسلیم در برابر ذات پاک خداوند و اطاعت بى قید و شرط و فرمانبردارى در تمام زمینه هاست. عبودیت آن است که انسان جز به معبود واقعى یعنى کمال مطلق نیاندیشد و جز در راه او گام بر ندارد و هر چه غیر او است فراموش کند حتى خویشتن را.(1) امام صادق(علیه السلام) در پاسخ یکی از شاگردان خود، عنوان بصری که از آن حضرت درباره حقیقت عبودیّت پرسیده بود فرموده است: «اَنْ لَا یَرَى الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ مِلْکاً لِاَنَّ الْعَبِیدَ لَا یَکُونُ لَهُمْ مِلْکٌ یَرَوْنَ الْمَالَ مَالَ اللَّهِ یَضَعُونَهُ حَیْثُ اَمَرَهُمُ اللَّهُ بِهِ وَ لَا یُدَبِّرُ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِیراً وَ جُمْلَهُ اشْتِغَالِهِ فِیمَا اَمَرَهُ تَعَالَى بِهِ وَ نَهَاهُ عَنْه»(2)؛ (اوّل این است که بنده، خودش را مالک چیزهایى که خدابه وى عطا کرده نداند زیرا بندگان مالک چیزى نمى شوند بلکه مال را مالِ خدامی دانند و در همان طریق که فرموده به مصرف مى رسانند. دوم این است که بنده خودش را در تدبیر امور ناتوان بداند و سوم نیز این است که خودش را در انجام اوامر و ترک نواهى خدامشغول بدارد). محقّق شدن هدف نهایی خداوند از خلقت مبتنی است بر اعطا شدن «علم و آگاهی» به انسان ها از سوی خداوند و وجود میدانی برای آزمایش و سنجش انسان ها.(3) و لازمه این امر، «اختیار» آدمی است. زیرا تکامل انسانى چیزى نیست که بتوان آن را به اجبار آفرید بلکه راه طولانى و درازى است که انسان ها باید با پاى خود آن را طى کنند و با اراده و تصمیم و افعال اختیارى خویش طرح آن را بریزند. آیا اگر از کسى به اجبار و با زور سرنیزه مبلغ هنگفتى براى ساختن یک بیمارستان بگیرند این عمل هیچ اثر اخلاقى و تکامل روحى براى او دارد؟ مسلما نه. اما اگر به اراده و میل خویش حتى یک ریال به چنین هدف مقدسى کمک کند به همان نسبت راه کمال اخلاقى را پیموده است. از این سخن چنین نتیجه مى گیریم که خداوند باید با اوامر و تکالیف و برنامه هاى تربیتى ای که به وسیله پیامبران او و نیروى عقل ابلاغ مى شود این مسیر را براى ما مشخص کند و ما با اختیار و اراده خویش این راه را بپیماییم.(4) از سوی دیگر، از تبعات اختیار انسان این است که عدهای با سوء انتخاب خود مسیر دوزخ را برمی گزینند. در نهایت خود انسان است که به انتخاب های نیک یا شر دست می زند و نتیجه کار خود را می بیند. سرنوشت دوزخی یا بهشتی هر کسی از مقوله «شدنی» هاست. یعنی ما برای بهشتی یا جهنمی شدن ابتدا باید به این دنیا آمده باشیم و ظرف وجود ما با حضور در این دنیا و طی مراحل علمی و عملیِ گذر از فراز و نشیب ها شکل گرفته باشد. پاداش یا کیفر قبل از آمدن ما به این دنیا و برخورداری از اختیار و اراده آزاد برای انتخاب کارهای خیر یا شر اصلا معنایی ندارد. ولی هر جا سخن از اختیار به میان آید لاجرم مجال سوء انتخاب هم گشوده می شود و ممکن است بسیاری با انتخاب نادرست ره به گمراهی برند. اگر تنها راه نیکی و درستی باز می بود، اختیار معنایش را از دست می داد و کمال معنوی انسان بی ارزش می شد. ادامه پست بعدی👇👇👇👇 کانال رسمی پاسخ به شبهات ، شایعات و مطالب روز http://telegram.me/mobahesegroup 👇👇 https://eitaa.com/mobahesegroup 👇👇 http://sapp.ir/mobahesegroup
ادامه پاسخ بالا 👆👆 👇👇👇👇 بنابراین همان طور که توضیح داده شد خداوند متعال راه رشد و تعالی را برای آدم فراهم کرده است و این خود انسان است که مسیرش را انتخاب می کند. این معنا در سومین آیهسوره انسان با این تعبیر مورد اشاره قرار گرفته است که: «اِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ اِمَّا شاکِراً وَ اِمَّا کَفُورا»؛ (ما راه را به او نشان دادیم خواه شاکر باشد [و پذیرا گردد] یا ناسپاس). به فرموده آیه46 سورهفصلت نیز (پروردگارت هرگز به بندگان ستم نمى کند)؛ «وَ ما رَبُّکَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ». خداوند نه بى جهت کسى را کیفر مى دهد و نه بر مجازات کسى بدون دلیل مى افزاید. برنامه او عدالتمحض است؛ چرا که سرچشمه ظلم یا کمبودها و نقصان هاست؛ یا جهل و ناآگاهى، و یا هواى نفس؛ و ذات پاک او از همه این امور منزّه مى باشد.(5) حال ممکن است کسی این سوال را بپرسد که وقتی خدامی دانست این انسان قرار است و لو با اختیار خود جهنمی شود و هدف آفرینش را محقق نمی کند، از ابتدا خلقش نمی کرد تا بعدها عذاب هم نگردد. مگر نمی شد؟ برای پاسخ به این سوال دو نکته را به عنوان مقدمه ذکر می کنیم. اول اینکه سرچشمه اصلى کیفرها و مجازات ها در عالم رستاخیز و پس از مرگ، آثار و نتایج خود گناهان در روح و جسم آدمى است. آیات بسیار زیادی نیز بر این حقیقت دلالت دارند. برای مثال در آیه20سورهشورى مى خوانیم: «مَنْ کانَ یُریدُ حَرْثَ اْلآخِرَهِ نَزِدْ لَهُ فی حَرْثِهِ»؛ (آنها که زراعت و کشت سراى دیگر را [با اعمال نیک خود] مى طلبند کشت آنها را افزون مى کنیم). تعبیر به کشت تعبیر جالبى است که نشان مى دهد پاداش و کیفر در آن جهان چیزى جز نتایج اعمال خود انسان نیست. در آیه39 سورهصافّات نیز چنین آمده است: «وَ ما تُجْزَوْنَ اِلَّا ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»؛ (پاداشى به شما داده نمى شود جز اعمالى که انجام داده اید). بنابراین آنچه ما در جهان پس از مرگ با آن سر و کار داریم همان اعمال نیک و بد ماست. به این ترتیب مساله کیفر و پاداش نه همانند مزد کارگران و مجازات بردگان است و نه جنبه انتقامى دارند و نه درس عبرت است براى مرتکبین آنها و یا دیگران، بلکه نوع دیگرى است که از آن به «اثر عمل» مى توان تعبیر نمود.(6) دوّم اینکه خداوند به هدف تربیت و پرورش استعدادهای بندگان و تکامل معنوی، آنان را مبتلا به آزمایش و امتحان می کند. امام علی(علیه السلام) نیز ضمن حدیثی هدف آزمایش های الهی را این گونه توضیح می دهد که (هدف این است که آن صفات درونى مانند رضا و خشنودى و یا غضب و خشم از بهرههاى خداداد آشکار گردد [اگرچه خداوند خود به این صفات بندگانش داناتر است] و این صفات باطنى به صورت فعل و عمل خارجى تجلّى کند تا استحقاق ثواب و عقاب و کیفر و پاداش صورت گیرد)؛ «لِیَتَبَیَّنَ السَّاخِطَ لِرِزْقِهِ، وَ الرّاضِىَ بِقِسْمِهِ، وَ انْ کانَ سُبْحانَهُ اعْلَمَ بِهِمْ مِنْ انْفُسِهِمْ، وَلکِنْ لِتَظْهَرَ الافْعالُ الَّتى بِها یُسْتَحَقُّ الثَّوابُ وَ الْعِقاب»(7). امام علی(علیه السلام) هدف از امتحان را این مى داند که در سایه امتحان آن صفات درونى و استعدادهاى باطنى به صورت فعل خارجى جلوه کنند و افراد بر اثر تجسّم صفات درونى به صورت عمل و فعل خارجى شایسته پاداش و کیفر گردند. گروهى که خواهان سعادتند از این موقعیّت حدّاکثر استفاده را نموده و در این راه پرورش خاصّى پیدا مى کنند ولى یک دسته از مردم هم سوء استفاده کرده و صفات بد و زشت درونى آنها بروز نموده و در لباس اعمال بد آنها مجسّم مى گردد و به اصطلاح در این امتحان مردود و رفوزه مى شوند.(8) مسلما عاقلانه نیست که بخاطر رفوزه شدن عدّه ای در یک آزمون، اصلآزمون را تعطیل کرد؛ یا با قضاوتی زودهنگام آنان را از شرکت در این آزمون محروم نمود. ادامه پست بعدی 👇👇👇👇👇👇 کانال رسمی پاسخ به شبهات ، شایعات و مطالب روز http://telegram.me/mobahesegroup 👇👇 https://eitaa.com/mobahesegroup 👇👇 http://sapp.ir/mobahesegroup
ادامه پاسخ بالا 👆👆 👇👇👇👇 با توجه به این مقدّمات می گوییم: تصوّر آفرینش جهانی که در آن فقط بندگان مطیع وجود داشته باشند تصوّر نادرستی است. موضوع اطاعت و عصیان از قبیل ملکه و عدم ملکه است. تا وقتی مفهوم عصیان وجود نداشته باشد، مفهوم اطاعت هم معنا و ارزشی نخواهد داشت تا بخواهیم بعد از آن در ازای این اطاعت کسی را مستحقّبهشتو پاداش نیک بدانیم. بیایید دنیایی را تصوّر کنیم که در آن فقط بندگان مطیع خدازیست می کنند و بیایید تصوّر کنیم که اطاعت آنها از روی اختیار و انتخاب اعمال نیک و دوری از معاصی صورت پذیرفته است. وضعیت چنین بندگان مطیعی چه تفاوتی با وضعیت فرشتگان دارد که به گونه ای خلق شده اند که ذاتا امکان ارتکاب معصیت را ندارند؟ منحصر شدن آفرینش خداوند به انسان های بهشتی به معنای پدید آمدن جبر است. زیرا ما از یک سو، اختیار انسان را به معنای امکان انتخاب بین اعمال شر یا خیر تعریف می کنیم، و از سوی دیگر باید انسان هایی را تصور کنیم که جز خوبی چیزی را انتخاب نکنند و الا محکوم به عدم می باشند. بدیهی است که در چنین وضعیتی، اختیار معنا نخواهد داشت و همگی آن ها مجبور به بهشترفتن خواهند بود. انسان ـ با همین اختیار و قدرت انتخابش ـ شاهکار خلقت خداوند است و خلق انسان نشانه اوج حکمتو عظمت پروردگار می باشد. در بین موجودات، فرشتگان عقل دارند بدون شهوت و غضب، حیوانات مجموعه اى از شهوت و غضبند و عقل ندارند، اما انسان مجموعه اى است از هر دو، و تنها موجودى است که از نیروهاى مختلف مادّى و معنوى، جسمانى و روحانى تشکیل شده و استعداد تکامل و پیشروى نامحدود را دارا است و آیینه تمام نمای عالم هستی می باشد. بنابراین، بر سائر مخلوقات برتری دارد. امیرمومنان علی(علیه السلام) در کلامی بسیار زیبا به این حقیقت اشاره کرده و می فرماید: «اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ رَکَّبَ فِی الْمَلَائِکَهِ عَقْلًا بِلَا شَهْوَهٍ وَ رَکَّبَ فِی الْبَهَائِمِ شَهْوَهً بِلَا عَقْلٍ وَ رَکَّبَ فِی بَنِی آدَمَ کِلَیْهِمَا فَمَنْ غَلَبَ عَقْلُهُ شَهْوَتَهُ فَهُوَ خَیْرٌ مِنَ الْمَلَائِکَهِ وَ مَنْ غَلَبَتْ شَهْوَتُهُ عَقْلَهُ فَهُوَ شَرٌّ مِنَ الْبَهَائِم»(9)؛ (خداوند عزّ و جلّ در فرشتگان عقل را بدون شهوت و در چهارپایان شهوت را بدون عقل و در فرزندان آدم هر دو را قرار داد. حال کسى که عقلش بر شهوتش غالب گردد به یقین از فرشتگان بهتر بوده و آن که شهوتش برعقلش غالب شود حتما از چهار پایان بدتر مى باشد). آرى همه انسان ها برترند، اما بالقوّه و بالاستعداد، یعنى همگى این زمینه و شایستگى را دارند، حال اگر از آن استفاده نکنند، و سقوط نمایند، مربوط به خودشان است. علاوه بر این، اگر قرار بود خلقت ابنای بشر از سوی خداوند فقط به بندگانی تعلّق گیرد که به بهشتمی روند، اصولا خود بهشتو نعمات آن نیز بیهوده بود. زیرا بهشتپاداش کسانی است که با انتخاب های درست خویش، امتحان های سخت الهی را پشت سر گذاشته و فضیلت های وجودی خود را به فعلیت رسانده باشند و این موضوع فقط وقتی قابل تصور است که بنده، با اختیار و با امکان ارتکاب معاصی، از آنها صرف نظر کرده و اطاعت خداوند را به جا آورده باشد. درست است که چنین انسانی مرتکب معصیت نمی شود اما این دوری از معصیت، نه به انتخاب خود او بلکه بخاطر این است که معصیت در حق او سالبه به انتفاء موضوع است؛ و روشن است در چنین وضعیتی رشد معنوی ای پدید نیامده تا در ازای آن کسی سزاوار بهشت برین باشد ادامه در پست بعدی 👇👇👇👇 کانال رسمی پاسخ به شبهات ، شایعات و مطالب روز http://telegram.me/mobahesegroup 👇👇 https://eitaa.com/mobahesegroup 👇👇 http://sapp.ir/mobahesegroup
قسمت آخر پاسخ بالا 👆👆 👇👇👇👇 درباره اطلاع خداوند متعال از سرنوشت آدمیان نیز باید گفت خدااز ازل مى دانسته آدمی به میل و اراده و اختیار خود اطاعت یا گناهمى کند. یعنى اختیار و اراده آدمی نیز در علم خدابوده است اما این به معنای مجبور بودن آدمی بر ارتکاب آن عمل خاص نیست. اجازه دهید این مطلب را با یکى دو سوال کاملًا مجسم کنیم. فرض کنید استادى یا معلّمى مى داند فلان شاگرد تنبل در آخر سال رفوزه مى شود و این آگاهى او صد در صد قطعى است و بر اساس تجربیات سالیان دراز عمر اوست. آیا فردا که آن شاگرد رفوزه شده مى تواند یقه استاد را بگیرد که پیش بینى و اطّلاع تو مرا مجبور کرد رفوزه شوم؟ مطمئنا خیر. به هر حال علم خداوند هرگز کسى را بر کارى مجبور نمى کند.(10) با توجه به این حقایق است که فلسفه آفرینش انسان، فارغ از اینکه سرنوشت خود را به سوی بهشتیا جهنم رقم بزند، معنایی عمیق تر پیدا می کند. امام صادق(علیه السلام) درباره این موضوع می فرماید: «اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ الْجِنَّ وَ الْاِنْسَ لِیَعْبُدُوهُ وَ لَمْ یَخْلُقْهُمْ لِیَعْصُوهُ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْاِنْسَ اِلَّا لِیَعْبُدُونِ فَیَسَّرَ کُلَّا لِمَا خُلِقَ لَهُ فَالْوَیْلُ لِمَنِ اسْتَحَبَّ الْعَمَى عَلَى الْهُدَى»(11)؛ (خداوند بزرگ جن و انس را براى این آفریده که او را عبادت و اطاعت کنند. براى این نیافریده است که نافرمانی اش نمایند و این همان است که مى فرماید: «من جنّ و انس را نیافریدم جز براى اینکه عبادتم کنند» و چون آنها را براى اطاعت آفریده راه را براى رسیدن به این هدف براى آنان آسان و هموار ساخته پس واى به حال کسانى که چشم بر هم گذارند و نابینایى را بر هدایت ترجیح دهند). پی نوشت: (1). تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374 هـ.ش، چاپ اول، ج 22، ص 387. (2). بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بیروت، دار إحياء التراث العربی، 1403هـ.ش، چاپ دوم، ج 1، ص 225. (3). تفسیر نمونه، همان، ص 388، با تلخیص و تغییر. (4). تفسیر نمونه، همان، ص 392. (5). يكصد و هشتاد پرسش و پاسخ، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: حسنی، سیدحسن، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1386 هـ. ش، چاپ چهارم، ص 578. (6). معاد و جهان پس از مرگ، مکارم شیرازی، ناصر، قم، نشر سرور، 1376 هـ.ش، چاپ ششم، ص 266 و 267. (7). نهج البلاغة، شريف الرضى، محمد بن حسين، محقق/ مصحح: فيض الإسلام، قم، نشر هجرت، 1414 هـ.ق، چاپ اول، ص 484. (8). پاسخ به پرسش های مذهبی، مکارم شیرازی، ناصر، قم، انتشارات مدرسه امام علی بن ابى طالب(علیه السلام)، 1377 هـ.ش، چاپ اول، ص 364 ـ 366. (9). وسائل الشيعة، شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، مؤسسة آل البيت عليهم السلام، قم، 1409هـ.ق، چاپ اول، ج 15، ص 209. (10). پنجاه درس اصول عقاید براى جوانان، مکارم شیرازی، ناصر، قم، انتشارات نسل جوان، 1386 هـ.ش، چاپ هیجدهم، ص 141. (11). التوحيد، ابن بابويه، محمد بن على، محقق/ مصحح: حسينى، هاشم، قم، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه، 1398 هـ.ق، چاپ اول، ص 356. کانال رسمی پاسخ به شبهات ، شایعات و مطالب روز http://telegram.me/mobahesegroup 👇👇 https://eitaa.com/mobahesegroup 👇👇 http://sapp.ir/mobahesegroup