eitaa logo
نشریات تبلیغی
1.2هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
942 فایل
ارتباط با: مسئول نشریات تبلیغی @alireza31359 دبیر مقالات ماهنامه مبلغان @m_khalil ارتباط با سردبیر ماهنامه سفیر امین @Msafiramin مدیر اجرایی فصلنامه علمی مطالعات تبلیغ دینی @salek61 سردبیر ماهنامه خانواده مبلغان @esfahani_ess
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از  مبلّغان دینی ☘
🔹فرازی از خطبه فدکیه ⚜️ جعَلَ الله تَوْفِیَةَ الْمَکَایِیلِ وَ الْمَوَازِینِ تَغْیِیراً لِلْبَخْسِ 🔸 حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند: 🔆 خداوند «جلوگیری از کم فروشی» را وسیله مبارزه با کمبودها قرار داده است. 📚 احتجاج، جلد1، صفحه97 https://btid.org/fa/photogallery/195631 📚به ماهنامه مبلغان بپیوندید👇 🌐https://eitaa.com/m_moballeghan
هدایت شده از  مبلّغان دینی ☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️حضرت علی علیه السلام که علم غیب داشتن، چرا خانواده خودشون رو از مدینه بیرون نبردن تا بعد از حوادث غصب خلافت و ... برگردن به مدینه؟ 🎙استاد محمدی شاهرودی 🔗 https://btid.org/fa/video/196372 📚به ماهنامه مبلغان بپیوندید👇 🌐https://eitaa.com/m_moballeghan
هدایت شده از  مبلّغان دینی ☘
🔰 فضائل حضرت فاطمه در روایات اهل سنت ✅ حضرت فاطمه(سلام الله علیها) برترین زنان عالم و اهل بهشت است و ذکر فضائل ایشان در منابع اهل سنت قابل مقایسه با کسی نیست. ❇️ جایگاه رفیع حضرت زهرا(سلام الله علیها) در نزد خدا و پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) در منابع اهل سنت در روایات فراوان نقل شده و بزرگان اهل سنت به ذکر این فضائل به صورت کتابی مستقل یا بابی از کتاب خود پرداخته اند و مفسرین ذیل آیات قرآن این روایات را نقل کرده اند. https://btid.org/fa/news/195651 📚به ماهنامه مبلغان بپیوندید👇 🌐https://eitaa.com/m_moballeghan
✅خبری خوش از قزوین👇👇 هفته گذشته همایشی درسالن سردار شهید سلیمانی سازمان تبلیغات برگزار شد که تعجب همگان را برانگیخت .بنیاد عفاف و حجاب مجری این همایش بود و دعوت شدگان آرایشگران استان قزوین .نزدیک به 200نفر از آرایشگران با علاقه و تعجب ازنیم ساعت قبل از آغاز همایش یعنی ساعت 8صبح در سالن سازمان تبلیغات حاضر بودند و با هیجان خاصی از برنامه همایش سوال می کردند . خیلی از فعالان فرهنگی و دغدغه مندان به خصوص در حوزه عفاف و حجاب هم از برگزاری این همایش تعجب کرده وهم استقبال نمودند. اینکه یک نهاد مذهبی همچون بنیاد عفاف و حجاب همایشی برای صنفی که تقریبا اکثر آنها تمایل به رعایت موازین شرعی در پوشش ندارند کاری نو و ایده ای جالب بود . آرایشگران استان قزوین که به قشر خاکستری جامعه معروف هستند همشهریان و دوستان و خانواده های ما را تشکیل می دهند.علل بسیاری از آسیب های فرهنگی این قشر برگرفته از جهل این دوستان بوده . انتخاب یک سخنران خبره و،روانشناس و مشاور خانواده مانند آقای عزیزی باعث شد بسیاری از آسیب‌ها و مشکلات بدحجابی و بدپوششی نه از زبان مذهب بلکه از زبان علم روانشناسی به مخاطبان ارائه داده شود .آنها نیز بادقت و تامل به سخنان گوش می کرد جالب تر اینکه سخنان دکتر عزیزی را نیز تایید می کردند علاوه بر دکتر عزیز حجت الاسلام والمسلمین حیدری رئیس شورای حل اختلاف هم مباحث حقوقی این صنف را بیان کرد خانم صفی خانی استاد حوزه مباحث فقهی و دوام از پزشکان شهید بلندیان آسیبهای جسمی که آرایش های نوظهور برای مصرف کننده خود خواهد داشت را بیان نمودند . اتفاقی که هفته گذشته رخ داد نشان داد که می شود با این قشر نیز ارتباط برقرار کرد و آنچه را که نیاز اوست با زبانی که مورد قبول اوست به اوارائه داد . در این همایش نیز از 6نفر از آرایشگران متعهد استان نیز تقدیر به عمل آمد. در پایان بعداز نزدیک به 4ونیم ساعت برنامه ارایشگرهای عزیز خوشحال سالن را ترک کردند و خواستار ادامه دار بودن این همایش و برنامه ها شدند .
هدایت شده از رنجبر
▪️امروز به مدیر مسئول کیهان پیام داده و فرموده: «یادداشت امروز آقای محمد صرفی، یک دارد».👏 این یادداشت آقای صرفی نویسنده‌ی خوش ذوق، با سواد و بی‌ادعای کیهان، درباره حاج قاسم که توجه رهبری را جلب کرده است 👇👇👇👇👇👇👇👇 ستاره قاسم در کهکشان راه خمینی(یادداشت روز) چقدر خوب است که کودکان وقتی به دنیا می‌آیند کسی نمی‌داند سرنوشت چه تقدیری برای آنان رقم زده و تاریخ برای شانه نحیف برخی از این کودکان‌گریان، چه مأموریتی گران‌سنگ تدارک دیده است. آری! اینگونه بود که دست فرعون به‌رغم تمام دست و پا زدن‌هایش، به فرزند عمران و یوکابد نرسید و موسی دودمان طاغوت عصر خود را در نیل بر باد داد. و آن زمانی بود که از چشم دنیااندیشان و ظاهربینان کار مؤمنان به پایان رسیده بود؛ در پیش، امواج خروشان نیل بود و از پس، لشکر جرّار فرعون. اما تقدیر الهی چیز دیگری بود. پس فرمان آمد که ‌ای موسی! عصای خود را بر دریا بزن ... و شد آنچه ناشدنی می‌نمود. تابستان سال 1953 برای «دوایت آیزنهاور» سی و چهارمین رئیس‌جمهور آمریکا شیرین بود. ماموران سازمان CIA در تهران به فرستادگان و مزدوران بریتانیایی که دیگر کبیر نبود پیوستند و عملیات آژاکس را با موفقیت به سرانجام رساندند. دولت وقت با کودتا سرنگون شد و شاه لرزان و فراری دوباره بر تخت نشست. «آلن دالس» رئیس ‌CIA اگر از آینده چیزی می‌دانست بدون شک پنج سال بعد، تیمی از ماموران خود را بار دیگر راهی ایران می‌کرد اما این بار نه به مقصد تهران بلکه به «قنات‌ملک»، روستایی در دل کویر مرکزی ایران. به خانه ساده و محقر مشهدی حسن.  اما نه آیزنهاور و دالس می‌دانستند و نه حتی مشهدی حسن و فاطمه که آن کودکی که روز اول فروردین سال 1337 پا به زمین گذاشته و ‌گریه می‌کند، چه آینده‌ای و مأموریتی در پیش دارد. فرزند سوم خانه بود و نامش را گذاشتند قاسم. انتخابی به‌جا و نامی نیکو بود. این طفل شیرخوار و روستازاده گمنام، مأموریت داشت چیزهایی را قسمت کند. از این باب همه ما قاسم هستیم چرا که در زندگی چیزهایی را با دیگران و بین دیگران قسمت می‌کنیم. اما قرار بود او از همه ما و قاسم‌ها، قاسم‌تر باشد.  دنیا معرکه‌های عجیب و غریب و شگفتی‌های فرامحاسباتی کم ندارد. نقاطی به ظاهر بسیار دور و بی‌ربط در گوشه و کنار کره‌خاکی هستند که هیچ دستگاه محاسباتی و عقل و حتی خیالی نمی‌تواند میان آنها خطی برقرار سازد. وقتی مامور ساواک سال 1342 با ریشخند از آقا روح‌الله پرسید یارانت کجا هستند، آن مرد خدا که دلش از خورشید هم گرم‌تر و چشم‌هایش از برق آسمان گیراتر بود، با دلی آرام و قلبی مطمئن پاسخ داد؛ سربازان من در گهواره‌ها هستند. یحتمل مأمور مفلوک سازمان اطلاعات و امنیت کشور، پوزخندی زده و در دل یا زیر لب گفته باشد عجب آخوند خوش‌خیالی و چه خیالات خامی! نمی‌توان به واکنش آن مأمور چندان خرده گرفت. آن روز قاسم سلیمانی پنج ساله بود، مهدی باکری و اسماعیل دقایقی 9 ساله، حسن باقری و ابراهیم همت هشت ساله، حسین خرازی شش ساله، احمد کاظمی، مهدی زین‌الدین و حسن تهرانی‌مقدم 4 ساله، محمود کاوه و علی ‌هاشمی 2 ساله. کودکانی دور از هم، هر کدام در شهری و روستایی. آن ستاره‌های دور از هم در کهکشان راه خمینی. آن‌قدر دور که هیچ منجمی نمی‌توانست پیش‌بینی کند روزی که چندان دور نیست این ستاره‌ها در یک مدار قرار خواهند گرفت و چشم آسمان از نورشان روشن خواهد شد. تازه این کودکان فرماندهان سپاه خمینی کبیر بودند و بسیاری از سربازان آنان حتی هنوز پای بر زمین، این «سیاره رنج» نگذاشته بودند. گفتیم فرمانده و سرباز! بگذار همین‌جا تکلیف این دو کلمه را روشن کنیم. می‌دانی چرا فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران که نامش لرزه بر ‌اندام دشمنان می‌انداخت خود را همیشه سرباز می‌دانست و می‌نامید و وصیت کرد بر سنگ مزارش بنویسند سرباز قاسم سلیمانی؟ همان سربازی که چند روز پیش یک رسانه آمریکایی با کینه‌ای عمیق نوشت سلیمانی شبه نظامیان عراق، لبنان و یمن (افغانستان و پاکستان و سوریه و فلسطین را جا‌انداخته) را به یک اتحاد راهبردی متصل و نیروی قدس را به نوعی ناتو تبدیل کرد.  در روزگاری که آدم‌ها به دنبال نام هستند و برای خود لقب می‌سازند و می‌تراشند و برای محکم‌کاری سفارش می‌دهند، مردی که سرنوشت منطقه و بلکه جهان را تغییر داد، به او لقب «فرمانده سایه‌ها»، «خردکننده داعش» و «قوی‌ترین مرد خاورمیانه» داده بودند و فرماندهان ارتش آمریکا به او حسادت می‌کردند، خود را سرباز می‌داند. ریشه ماجرا به همان پیرمرد طوفانی برمی‌گردد که بر صندلی ساده حسینیه جماران می‌نشست و آرام سخن می‌گفت و دنیا را به لرزه درمی‌آورد. قاسم شاگرد مکتب حضرت روح‌الله بود. همان که بنیانگذار انقلابش می‌خواندند، مرد قرن، سیاستمدار عصر، تغییردهنده جهان و تاریخ و... البته که همه اینها بود اما وقتی یکی از مریدا
هدایت شده از رنجبر
نش فریاد زد؛ «ما همه سرباز توئیم خمینی، گوش به فرمان توئیم خمینی»، باز ساده اما از روی عقیده و منطبق با عمل خویش گفت؛ «نه من سرباز توام و نه تو سرباز من. همه سرباز خداییم ان‌شاءالله.»  آدم‌های خوب کم نیستند و کم ندیده‌ایم. شاید ما هم آدم‌های خوبی باشیم چرا که گاهی کارهای خوبی می‌کنیم. بخشی از شادی و وقت و توانایی و پول خود را با عده‌ای قسمت می‌کنیم. شاید برخی خوب‌تر باشند و از قوه قهریه خود نیز برای خوب بودن و خوبی کردن استفاده کنند. مثلاً وقتی می‌بینند به کسی دارد ظلم می‌شود، سینه سپر کنند و وارد معرکه شوند. مأموریت قاسم تقسیم کردن بود. آرامش و امنیت و شادی و لبخند و در کنارش ترس و وحشت و اضطراب. آنچه قاسم را از دیگر خوبان سوا می‌کرد، آن بود که او اهل قناعت نبود. بله! قناعت همیشه هم چیز خوبی نیست. اگر در تقسیم خوبی‌ها به دایره تنگ و حقیری در اطراف خود قناعت کنی، چنین می‌شود. قاسم آرامش و امنیت و لبخند را برای همه انسان‌های روی زمین می‌خواست نه فقط برای اهالی قنات‌ملک و کرمانی‌ها و ایرانی‌ها. برای او فرقی نداشت که این زن و مرد و کودک چه زبانی دارند، چه آیینی و خطوط جغرافیا آنان را چگونه تقسیم کرده است. امنیت و آرامش و لبخند حق همه بود و وحشت و اضطراب حق همه آنهایی که آن حق را از دیگران سلب کرده بودند. اینجاست که قاسم را می‌توان در دو شمایل دید. شمایلی نرم‌تر از حریر و دل‌نازک‌تر از کودکان که گویی هنوز کودکی پنج ساله در قنات‌ملک است. همانقدر دل کوچکی دارد. از ته دل می‌خندد و مثل ابر‌بهار‌گریه می‌کند. و شمایلی دژم و غضبناک که گویی خدای جبار و منتقم به او مأموریت داده است تا بندگان طاغی و خونریزش را به دست او هلاک کرده و راهی دوزخ سازد.  خیابان‌های شلوغ و تاریک ما برای نام تو حقیر و کوچک‌اند. روزی ستاره‌ای بزرگ و پرنور کشف می‌شود و نام تو را بر آن خواهند گذاشت. بلندمردا! نامت بلند باد که آب و آتش در چشمان تو به هم می‌رسید و خوشا بحال آنانکه در روزگار رجعت بار دیگر آن چشم‌های پرفروغ را می‌بینند و میانشان نور تقسیم خواهی‌کرد.
هدایت شده از  مبلّغان دینی ☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 مصاحبه با خانواده شهیدی که حاج قاسم برای عمل جراحی فرزندش پشت درب اتاق عمل انتظار می کشید 📚به ماهنامه مبلغان بپیوندید👇 🌐https://eitaa.com/m_moballegh
هدایت شده از  مبلّغان دینی ☘
🎁 📖 یادگیری علم بدون بصیرت: 🔻 یکی از یاران پیامبر که باسواد بود و اون رو به عنوان عالم در بین مسلمونا می‌شناختن، ابوموسی اشعری بود. بعد از پیامبر در جنگ‌های مختلف فرمانده و پیروز میدان بود. چندین شهر رو برای اسلام فتح کرده بود. به این خاطر فرمانداری شهرهای کوفه و بصره رو بهش داده بودن. ولی از علم و دانش، فقط سواد رو یاد گرفته بود. وقتی امام علی علیه السلام خلیفه شد، بهش دستور داد که مردم کوفه رو برای یاری امام به جنگ با دشمنان دعوت کنه. ولی با دستور امام مخالفت کرد. چون جایگاه و مقام امام رو درک نکرده بود. نمی‌تونست بفهمه که جایگاه و مقام امام از جانب خداست. دستور امام از جانب خداست. چون بصیرت و آگاهی به جایگاه امام نداشت، خیال می‌کرد بهتر از امام معصوم می‌فهمه و بهتر از او می‌دونه چه چیزی به نفع مردمه. این شخص کسی نبود جز ابوموسی اشعری. با اینکه از یاران پیامبر بود و در جنگ‌ها فرمانده و پیروز بود، ولی نمی‌دانست دستور امام دستور خداست و با امام مخالفت کرد. 🔻 دو سال بعد از این جریان وقتی معاویه قرآن‌ها رو رو نیزه کرد و گفت ما پیرو قرآن هستیم، یه عده در سپاه علی با هم بحثشون شد که چرا با قرآن بجنگیم؟ هر چه افراد با بصیرت گفتن بابا اون قرآن‌های روی نیزه کاغذ است و قرآن اصلی خود امام معصومه که اون رو تفسیر می‌کنه، قبول نکردن. گفتن باید مذاکره کنیم. حضرت علی علیه السلام با اجبار مذاکره رو قبول کرد. 📝 لینک کامل مطلب https://btid.org/fa/news/195353 📚به ماهنامه مبلغان بپیوندید👇 🌐https://eitaa.com/m_moballegh