هدایت شده از هوای کربلا
💠⚜🔹⚜💠⚜🔸⚜💠⚜🔹⚜💠
#مدح_امام_علی_علیهالسلام
وقتى عُمر از على عليه السلام مى گويد!
ابووائل نقل مى كند
روزى همراه عمربن خطاب بودم
عُمر برگشت ترسناك به عقب نگاه كرد.
گفتم :
چرا ترسيدى
گفت :
واى بر تو! مگر شير درنده ، انسان بخشنده ، شكافنده صفوف شجاعان و كوبنده طغيان گران و ستم پيشگان را نمى بينى ؟
گفتم :
- او على بن ابى طالب است .
گفت :
- شما او را به خوبى نشناخته اى ! نزديك بيا از شجاعت و قهرمانى على براى تو بگويم ، نزديك رفتم ،
گفت :
- در جنگ احد، با پيامبر پيمان بستيم كه فرار نكنيم و هر كس از ما فرار كند، او گمراه است و هر كدام از ما كشته شود، او شهيد است و پيامبر صلى الله عليه و آله سرپرست اوست .
هنگامى كه آتش جنگ ، شعله ور شد، هر دو لشكر به يكديگر هجوم بردند
ناگهان ! صد فرمانده دلاور، كه هر كدام صد نفر جنگجو در اختيار داشتند، دسته دسته به ما حمله كردند، به طورى كه توان جنگى را از دست داديم و با كمال آشفتگى از ميدان فرار كرديم .
در ميان جنگ تنها ايشان ماند.
ناگاه ! على را ديدم ، كه مانند شير پنجه افكن ، راه را بر ما بست ، مقدارى ماسه از زمين بر داشت به صورت ما پاشيد، چشمان همه ما از ماسه صدمه ديد،
خشمگينانه فرياد زد! زشت و سياه باد، روى شما به كجا فرار مى كنيد؟
آيا به سوى جهنم مى گريزيد؟
ما به ميدان برنگشتيم
بار ديگر بر ما حمله كرد و اين بار در دستش اسلحه بود كه از آن خون مى چكيد!
فرياد زد:
- شما بيعت كرديد و بيعت را شكستيد، سوگند به خدا! شما سزاوارتر از كافران به كشته شدن هستيد.
به چشم هايش نگاه كردم ، گويى مانند دو مشعل زيتون بودند كه آتش از آن شعله مى كشيد و يا شبيه ، دو پياله پر از خون
يقين كردم به طرف ما مى آيد و همه ما را مى كشد! من از همه اصحاب زودتر به سويش شتافتم و گفتم :
- اى ابوالحسن ! خدا را! خدا را! عرب ها در جنگ گاهى فرار مى كنند و گاهى حمله مى آورند، و حمله جديد، خسارت فرار را جبران مى كند.
گويا خود را كنترل كرد و چهره اش را از من برگردانيد.
از آن وقت تاكنون همواره آن وحشتى كه آن روز از هيبت على عليه السلام بر دلم نشسته ، هرگز فراموش نكرده ام
___________________
«داستانهاى بحارالانوار»
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّكِينَ بِوِلاَيَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةِ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ
🌼🍃 @Karbalass 🍃🌼
هدایت شده از هوای کربلا
🍃🌷
رو به شش گوشه ترین قبله ی عالم هر صبح
بردن نام حسین بن علی میچسبد:
👏اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً ما. بَقیتُ وَبَقِیَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ، اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
💥✨💥✨💥✨💥
دوباره بغض و کمی آه ،علتش این است
حرم نرفته بمیرم، خجالتش این است
سلام می دهم از بام خانه سمت حرم
ببخش کنیزتان را ،بضاعتش این است..
💥✨💥✨💥✨💥
مدد از عمه ی سادات گرفتم ارباب
جان زینب سرصبح است مرا هم دریاب🌸🍃
🌼🍃 @Karbalass 🍃🌼
هدایت شده از هوای کربلا
🌸امام علی علیه السلام
♥️خوش اخلاقى در سه چيز است:
🔸دورى كردن از حرام
🔸طلب حلال
🔸و فراهم آوردن آسايش براى خانواده
📚 بحارالأنوار ج۷۱ ص۳۹۴
🌼🍃 @Karbalass 🍃🌼
هدایت شده از هوای کربلا
🔸 عمر خود را خیلی صرف #دنیا نکنید !
🔸 به فکر #آخرت هم باشید
🔸 اینقدر مشغول دنیا نباشید
غصه های دنیایی اجازه نمی دهند یک لقمه نان از گلویت پایین برود.
حاج آقا #دولابی
🌼🍃 @Karbalass 🍃🌼
هدایت شده از هوای کربلا
👌حمام آخرت
بهـلول هــارون را در حــمام دید و
گفت: به من یک دینار بدهڪاری
طلب خود را مــےخــواهــم.
هــارون گفت: اجازه بده از حمــــام
خارج شوم منڪه اینجا عـریانم
و چــیزی ندارم بدهم بهلول گفت:
در روزقیامت هم اینچنین عریان
و بیچیز خــواهــــے بود!!
👌پس طلبدنیا را تا زندهای بده
ڪه حمـــــام آخــــرت گــــرم اســت و
#دستــــتخــالـــــــے .
🌼🍃 @Karbalass 🍃🌼
هدایت شده از هوای کربلا
1_13087773.mp3
747.6K
هدایت شده از هوای کربلا
🔴🔵 یک ماجرای واقعی از طلبیده شدن زائر توسط امام حسین (ع )
🌺 تا یار که را خواهد و میل اش به که باشد🌺
♦️ نقل قول:
محمدرسول حبیب الهی سرمهماندار هواپیما هستم و با سرتیم امنیت پرواز فرزین فر این حکایت را نقل میکنیم که به عینه دیدیم:
🌹یکروز صبح زود جهت انجام دادن پرواز وارد فرودگاه امام خمینی (ره ) شدم ،سالن فرودگاه شلوغ بود مسافران زیادی اونجا بودن و همگی در حال خدا حافظی از بستگانشون بودن و شاد و خوشحال
تو این جمعیت چشمم افتاد به یک عده که از همه بیشتر خوشحال تر و شور و حالی داشتند و منتظر گرفتن کارت پرواز بودن ،نگاه کردم به تلویزیون بالای کانتر اونها که ببینم کجا دارن میرن دیدم نوشته "نجف"
پیش خودم گفتم خوش به حالشون کاش روزی هم برسه منم با خانوادم بتونیم چند روزی جهت زیارت عازم بشیم
خلاصه وارد مرکز عملیاتمون شدم و خودمو معرفی کردم
اون روز قرار بود طبق برنامه قبلی به ارمنستان برم که یکهو مسول شیفتمون گفت
🌹فلانی شما بورو نجف ! پروازت تغییر کرده !
خوشحال شدم و حکم ماموریتم را گرفتمو وارد هواپیما شدم
بعد از یکساعت شروع کردیم به مسافرگیری
مسافرها خوشحال و خندان وارد هواپیما شدن و سر جاشون نشستن ، آماده بستن درب هواپیما بودیم که مسول هماهنگی پرواز سراسیمه وارد شد و گفت :
❌ دو نفر باید پیاده شن !!!
پرسیدیم چرا ؟
#ادامه_دارد
🌼🍃 @Karbalass 🍃🌼