♦️عصر وارونگی:
«مردِ خواستنی، زنِ خواهان»
در زمانهایی نهچندان دور، زن نیازی به تلاش برای جذب مرد نداشت.
مرد، خود بهدنبال او میدوید، چشمانتظار لحظهای که شاید سایهای از او را از پسِ پرده ببیند، یا دستی که برای برداشتن کوزهای از آب یا گلدانی از گل دراز شده است.
زن، کمیاب بود و دستنیافتنی؛👌
در خیابانها نمیگشت،بلکه در حجابی از سکوت و وقار، سرنوشتی بود که خود را تا آستانهی در خانهاش میرساند.
ازدواج، تقدیری جذاب بود،
نه تکاپویی پرزحمت و حقارت وار... ❗️
▫️اما ورق برگشت...
زن، به نام #آزادی، از خانه بیرون آمد...
بیآنکه بداند این آزادی، هدیهای نیست، بلکه بهایی دارد؛
بهایی که خود او باید بپردازد❗️
مرد، بیهیچ هزینهای، از حضور زن بهرهمند شد.
دیگر نیازی نبود که برای دیدن او #ازدواج کند، دیگر انتظار و اشتیاقی در کار نبود.❗️
زن، که روزگاری چون الماسی کمیاب پردهی حجاب ، حالا در کوچه و خیابان، در محل کار، با لبخندهایی بیدریغ،
با آستینهایی کوتاهتر، با لباسهایی باز و با مرزهایی نامرئیتر، بیآنکه بداند، خود را به حراج گذاشته است❗️
مرد، که روزگاری برای رسیدن به زن، باید از هفتخوان ازدواج میگذشت،
حالا بیآنکه زحمتی بکشد، از وجود او بهرهمند میشود.
کافی است لبخندی بزند، حرفی از دوستی و عشق به میان آورد، و زن، که در این دنیای جدید، تنهاتر از همیشه است، دل به او بسپارد❗️
#مرد، دیگر نیازی به عشق و ازدواج و تعهد ندارد؛
چرا که همهچیز را بدون تعهد، بدون هزینه، بدون مسئولیت به دست آورده است....
و اینگونه، مردی که روزی عاشقپیشه و خواهان بود، حالا بر تختِ دلالت و ناز تکیه زده است.
زن است که حالا میدود، زن است که منتظر پیام و نگاه است، زن است که خود را تحقیر میکند، خود را تقدیم میکند، امید دارد که شاید مرد، از خوابِ اشباعشدهاش برخیزد و بگوید: «میخواهمت»‼️
اما مرد دیگر نمیخواهد؛ زیرا
همیشه و همهجا، زن هست.
و
هرچه در دسترستر، بیارزشتر.
و #زن، که روزگاری رویایی بود که باید فتح میشد، حالا تبدیل شده به سایهای که به دنبال مرد میدود...!
🌱ای کاش به خدای حکیم و آئین زلال و پاکش اعتماد کنیم
#زن
#عفت_وعفاف
18.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 سرور ملائکه از علم حضرت زهرا (س)
#دکتر_رفیعی
#فاطمیه
؛✨؛
واژه "إمام" از ریشهٔ
«أمَّ _ يؤُمُّ به معناى قصد و نیت» است.
و به چهار معنی آمده است:
اول: پیشوا و رهبر:
كلّ من اقتُدىَ به وقُدِّم في الأمور فهو إمام
هر چیزی یا کسی که مقتدا و پیشوای
در امور باشد، "امام" است.
الإمامُ: الذى يقْتَدى به وجمعه أئمةُ وأصله أئمَةً
"امام" کسی است که مردم به او اقتدا می کنند
و پیشوای مردم است و جمع آنهم ائمه است.
والأمام: بمعنى القُدّام ويكون الإمامُ رَئيساً
به کسی که ریاست یک قومی را دارد
"امام" گفته می شود.
دوم: الگو و سرمشق.
سوم: راه آشکار و واضح.
چهارم: نخ و شاقول تراز بنایی که
خود نیز نوعی الگوست.
ويقال للخَيطِ الذی يَقوَمُ عليه البناءُ إمام،
خشبة البنّاء يسَوَّى عليها البِناء
همچنین به معنای کتاب و دین نیز آمده است.
؛ ✨؛
امام شناسی از دیدگاه علامه حسن زاده ره
#جلسه_دوم
مطالب مربوط 👇👇
جلسه اول
5.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖤 هرچه مادر هست قربان چنین نامادری
#حضرت_ام_البنین
#وفات_حضرت_ام_البنین سلام الله علیها تسلیت
9.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⁉️ میگن به شمر فحش ندین چون دایی حضرت عباس(ع) بوده و برادر #حضرت_ام_البنین (س) !!!
سیدکاظم روحبخش
5.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◾️ ادب حضرت امالبنین(سلاماللهعلیها)
🎙حجتالاسلام والمسلمین استاد عالی
عالی
#حضرت_ام_البنین سلام_الله_علیها
#وفات_حضرت_ام_البنین س تسلیت .
فرمانامالبنینفرمان_۲۰۲۳_۰۱_۱۶_۱۵_۱۹_۵۳_۳۲۲.mp3
زمان:
حجم:
3M
بهفرمان#ام_البنین ابربارونمـیشه💔
#حضرت_ام_البنین س
🔊شور
کربلاییحسنعطایی🎙
࿐჻ᭂ⸙🍃💚🍃⸙
کانال صدای ماندگار شهید كافےRozeh Omulbanin.mp3
زمان:
حجم:
8.2M
روضه #وفات_حضرت_ام_البنین_س
با صدای شهيد حاج شيخ احمد كافے
مسیر مؤمنانه
*داستان شماره ۷ * *در بیان قصه ادریس(ع)* 🌺🌸🌾🌺🌸🌾 بسم الله الرحمن الرحیم از حضرت امام محمد باقر(ع) من
*داستان شماره ۸ *
*در بیان قصه ادریس (ع)*
🌺🌸🌾🌺🌸🌾
بسم الله الرحمن الرحیم
خدا وحی فرمود به ادریس که از شهر او بیرون رو و به کناری رو و مرا با او (پادشاه جبار) تنها بگذار که به عزت خودم سوگند که امر خود را در او جاری گردانم و گفته تو و رسالت تو را در حق او راست گردانم. ادریس گفت پروردگارا حاجتی دارم. حقتعالی فرمود: سوال کن تا عطا نمایم. ادریس گفت سوال می کنم که باران نباری بر اهل این شهر و حوالی و نواحی آن تا من سوال کنم که بباری. خدا فرمود: ای ادریس شهرشان خراب می شود و اهلش به گرسنگی و مشقت مبتلا میشوند. ادریس گفت هر چند شود من چنین سوال می کنم. حقتعالی فرمود: من به تو عطا کردم آنچه سوال نمودی و باران بر ایشان نمی فرستم تا از من سوال کنی و من سزاوار ترم از همه کس به وفا نمودن به عهد خود. پس ادریس خبر داد اصحاب خود را به آنچه از خدا سوال کرد از منع باران از ایشان و به آنچه خدا وحی کرد بسوی او و گفت ای گروه مومنان از این شهر بیرون روید به شهرهای دیگر پس بیرون رفتند و عدد ایشان بیست نفر بود. پس پراکنده شدند در شهرها و شایع شد خبر ادریس در شهرها که از خدا چنین سوال کرده است و ادریس رفت بسوی غاری که در کوه بلندی بود . در آنجا پنهان شد و حقتعالی ملکی را به او موکل گردانید که نزد هر شام طعام او را می آورد و او در روزها روزه می داشت و هر شام ملک از برای او طعام می آورد و حقتعالی پادشاهی آن جبار را سلب کرد و او را کشت و شهرش را خراب کرد و گوشت زنش را به خورد سگان داد به سبب غضب نمودن برای آن مؤمن و در آن شهر جبار دیگر معصیت کننده پیدا شد. پس بیست سال بعد از بیرون رفتن ادریس ع ماندند که یک قطره از باران بر ایشان نبارید و به مشقت افتادند آن گروه و حال ایشان بد شد و از شهرهای دور آذوقه می آوردند و چون کار بر ایشان بسیار تنگ شد با یکدیگر گفتند این بلا که بر ما نازل شده است به سبب این است که ادریس از خدا خواسته است که تا او سوال نکند باران از آسمان نبارد و او از ما پنهان شده است و جایش را نمی دانیم و خدا به ما رحیم تر است از او. پس رای همه بر این قرار گرفت که توبه کنند بسوی خدا و دعا و تضرع و استغاثه نمایند و سوال نمایند که باران آسمان بر شهر ایشان و حوالی آن ببارد. پس پلاسها پوشیدند و بر روی خاکستر ایستادند و خاک بر سر خود می ریختند و بازگشت نمودند بسوی خدا به توبه و استغفار و گریه و تضرع، تا خدا وحی کرد بسوی ادریس ع که ای ادریس اهل شهر تو صدا بلند کرده اند بسوی من به توبه و استغفار و گریه و تضرع و منم خداوند رحمان و رحیم. قبول می کنم توبه را و عفو می نمایم از گناه ایشان و رحم کردم بر ایشان و مانع نشد مرا از اجابت ایشان در سوال باران چیزی مگر آنچه تو سوال کرده بودی که باران بر ایشان نبارم تا از من سوال کنی. پس سوال کن از من ای ادریس تا باران بر ایشان بفرستم. ادریس گفت خداوندا سوال نمی کنم. حقتعالی فرمود ای ادریس سوال کن. گفت خداوندا سوال نمی کنم. پس حقتعالی وحی فرمود بسوی آن ملکی که مامور بود هر شب طعام ادریس ع را ببرد که حبس کن طعام را از ادریس و از برای او مبر. چون شام شد طعام ادریس نرسید محزون و گرسنه شد و صبر کرد و چون در روز دوم نیز طعام نرسید گرسنگی و اندوهش زیاده شد و چون در شب سوم طعامش نرسید مشقت و گرسنگی و اندوهش عظیم شد و صبرش کم شد و مناجات کرد که پروردگارا روزی را از من باز داشتی پیش از آنکه جانم را بگیری. پس خدا وحی کرد به او که ای ادریس به جزع آمدی از آنکه سه شبانه روز طعام تو را حبس کردم و جزع نمی کنی و پروا نداری از گرسنگی و مشقت اهل شهر خود در مدت بیست سال پیش. از تو سوال کردم که ایشان در مشقت اند و من رحم کرده ام بر ایشان. سوال کن که من باران بر ایشان ببارم. سوال نکردی! و بخل کردی بر ایشان به سوال کردن. پس گرسنگی را به تو چشاندم و صبرت کم شد و جرأت ظاهر گردید. پس از این غار پایین رو و طلب معاش از برای خود بکن که تو را به خود گذاشتم که چاره روزی خود کنی و طلب نمایی.
ان شاء الله ادامه داستان شبی دیگر...
منبع:حیوة القلوب جلد اول( در قصص پیامبران و اوصیاء ایشان)
نوشته علامه محمد باقر مجلسی رحمة الله علیه
🌸نشر پیام صدقه جاریه هست🌸
**اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم* 🌾🌺🌸
*التماس دعای فرج*
@Aminikhaah11 Jahad ba Nafs 1395 Ghom.MP3
زمان:
حجم:
7M
🔈 #جهاد_با_نفس
📚 #وسائل_الشیعه
🔖جلسه 1⃣1⃣
▫️حق حج
▪️حق روزه
▫️حق صدقه
▪️حق قربانی
▫️حق استاد
▪️علامت اخلاص در علمآموزی
⏰ مدت زمان: ۱۶:۵۰
فهرست جهاد با نفس