مسیر مؤمنانه
🔹شد زمان غروب اذان گفتند/ 🔸همه رفتند #شمر ولکن نیست #روز #عاشورا
🔹باهرچه میشد زده بودند (شمشیر،نیزه،تیروکمان،عصا،سنگ و...)
🔸از بدن هم چیزی نمانده بود
🔹پیدایش نمیکرد
🔸صدایی شنید:اُخَیَّ اِلَیَّ...
🔹از زیر شمشیر و نیزه ها بود
🔸پیدایش کرد...
#غروب #عاشورا
#حضرت_زینب سلام الله علیها
مسیر مؤمنانه
✅#وقایع #روز #عاشورا ✅ #ساعتی_بعد 🔹بعد از شهادت امام(ع)، عدهای لباسهای آن حضرت را غارت کردند که
✅ #وقایع #عاشورا
✅ #دعای_آخر
🔹چون آن حالت امام شدت یافت، سر به آسمان بلند کرد و چنین دعا کرد:
▪️«خدایا! تو برترین جایگاه را داری، بزرگترین قدرت، آنچه میخواهی میکنی، بی نیازی از خلایق، بزرگیات بس عریض است و بر هر چه بخواهی توانایی، لطف و مهربانی تو نزدیک است، در عهد و پیمان راستگویی، نعمت تو سرازیر است و بلای تو نیکو، وقتی تو را بخوانم نزدیکی، هر چه را خلق کردی بر آن احاطه داری، توبه پذیرندهای، از هر کسی که به تو باز گردد، بر هر چه اراده کنی دست یافتهای، هر چه را طلب کنی مییابی، وقتی که تو را شکر گویم تو سپاسگزاری، تو فراوان یاد میکنی هنگامی که تو را یاد میکنم، تو را میخوانم در حالی که محتاج و نیازمندم، در حال فقر به تو رغبت نشان میدهم، به سوی تو جزع میکنم، در حالی که بیمناکم، میگریم در حال گرفتاری و از تو کمک میطلبم در حال ناتوانی، به تو تکیه میکنم در حالی که کفایتم میکنی، پروردگارا! بین ما و قوم ما تو خود حکم کن؛ چرا که آنها ما را فریب دادند و ذلیل و خوار ساختند، به ما نیرنگ زدند و ما را کشتند در حالی که ما خاندان پیامبر تو و فرزند دوست محمد(صلی الله علیه و آله) هستیم که تو او را به پیامبری برانگیختی، و او را امین وحی خود دانستی، پس ما را در کارمان گشایش عطا فرما، ای بخشندهترین بخشندگان!»(40)
🔸سپس اینگونه فرمود:
▪️"اصبر علی قضائك، یا رب، لا اله سواك یا غیاث المستغیثین(41)؛
▪️«الهی بر قضای تو شکیبایی میکنم، معبودی جز تو نیست، ای پناه درخواست کنندگان!»
🔹نیز فرمود: « جز تو خدایی ندارم، و پرستش کنندهای جز تو نیست، بر حکم تو صبر میکنم، ای پناه کسی که جز تو پناهی ندارد! ای همیشگی که پایان ندارد! و ای زنده کننده مردگان! ای که بر کسب همه، احاطه داری! بین ما و بین آنها - ای بهترین حاکمان - تو خود قضاوت کن.»(42)
مسیر مؤمنانه
✅ #وقایع #عاشورا ✅ #دعای_آخر 🔹چون آن حالت امام شدت یافت، سر به آسمان بلند کرد و چنین دعا کرد: ▪️«خ
.
✅ #اذان_مغرب
🔹داستان روز غم انگیز عاشورا اینطور تمام میشود که درحالی که عمر سعد دستور نماز جماعت مغرب را میداده، سنان بن انس بین مردم میتاخته و رجز میخوانده که «افسار و رکاب اسب مرا باید از طلا بکنید؛ چرا که من بهترین مردمان را کشته ام!»
o20hs_144p-1598727194424.m4a
1.53M
💔😭
دیر رسیدم من...😭😭😭
#حاجمحمودکریمی
#عاشورا 🍂
مسیر مؤمنانه
. ✅ #اذان_مغرب 🔹داستان روز غم انگیز عاشورا اینطور تمام میشود که درحالی که عمر سعد دستور نماز جم
✅ #وقایع #عاشورا
✅ #پیام_به_خیمهها
🔹اسب امام در اطراف آن حضرت میچرخید و خود را به خون امام آغشته میکرد.(43)
🔸ابن سعد گفته بود:
▪️«این اسب، از اسبان خوب پیامبر است. او را بگیرند و محاصره کنند» اما مردم شام در این امر ناکام مانده بودند. بنابراین گفت:
▪️«او را رها کنید تا ببینم چه میکند.»
🔹او پیشانی خود را به خون حسین آغشته کرد و شیهه ای زد.(44) به فرموده امام باقر(علیه السلام) آن حیوان پیوسته از ستم به حسین و از امتی که پسر پیامبرش را کشته، مینالید و آن حیوان شیههکنان به خیمهگاه میدوید.(45)
😭«هنگامی که چشم زنان به آن اسب با یال و کاکل پر خون و زین واژگون افتاد، از خیمهگاه بیرون ریخته، موی پریشان کردند و بر صورت سیلی میزدند. بر چهره خود مینواختند، و فریاد ناله سر داده بودند. بعد از عزت، به ذلت و خواری افتادند و به سوی قتلگاه حسین شتابان میدویدند.»(46)
✳️ام کلثوم فریاد میزد:
▪️«ای محمد و ای پدرم، ای علی جان و ای جعفر طیار و ای حمزه (سیدالشهداء) این حسین است که عریان به روی خاک کربلا افتاده.»(47)
😭اما زینب(سلام الله علیها) اینگونه مینالید:
▪️"وا اخاه، وا سیداه، وا اهل بیتاه، لیت السماء اطبقت علی الارض و لیت الجبال تدكدكت علی السهل(48)؛
▪️«وای برادرم! وای آقایم! وای اهل بیتم! ای کاش آسمان بر زمین میافتاد و کوهها بر دشتها به هم میخورد.»
🔹حضرت زینب (سلام الله علیها) نزدیک امام رسیده بود.
🔸در همان حال عمر بن سعد با عدهای از یارانش به قتلگاه نزدیک شده بود و امام در آخرین لحظات عمر شریفش به سر میبرد.
🔸پس زینب فریاد زد:
▪️«ای عمر! اباعبدالله را میکشند و تو به او مینگری؟» وقتی عمر سعد از زینب روی گرداند، اشک چشمانش بر موهای چهرهاش جاری شد.(49)
🔹زینب فرمود:
▪️«ویحکم، اما فیکم مسلم، فلم یجیبها احد(50)؛
▪️وای بر شما! آیا در بین شما مسلمانی نیست؟ احدی او را پاسخ نداد.»
🔸پس از آن ابن سعد فریادی بر سر مردم زد که:
بر او فرود آیید و او را راحت کنید»
😭شمر با سرعت بر گودال وارد شد و بر سینه امام نشست و محاسن شریف آن ولی اعظم الهی را گرفت و با دوازده ضربه(51) سر مقدس عزیز زهرا(سلام الله علیها) را از تن مقدسش جدا ساخت.😭😭😭
🔹آخرین مناجات امام «الهی رضاً برضاک؛ خدایا به رضای تو راضی و خشنود هستم» و آخرین کلامش «بسم الله و بالله و فی سبیل الله؛ به نام خدا و به کمک خدا و در راه خدا» بود.
--------------------------------------------------
📘40- اقبال الاعمال، ج1، ص 315 و ج 3، ص 304؛ موسوعه کلمات الامام الحسین، ص 510- 509 .
41- موسوعه کلمات الامام الحسین، ص 510 .
42- ریاض المصائب، ص 465؛ موسوعه کلمات الامام الحسین، ص 510 .
43- امالی الصدوق، ص 98؛ مقتل الحسین خوارزمی، ج2، ص 37 .
44- بحارالانوار، ج 10، ص 205 .
45- مقتل الحسین خوارزمی، ج2، ص 37 .
46- بحارالانوار، ج 98، ص 322.
47- بحارالانوار، ج 45، ص 60؛ مقتل الحسین خوارزمی، ج 2، ص 37 .
48- اللهوف، ص 54 .
49- الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 572 .
پایان🖤
🔹خیمه ها را آتش زدند ، دور تا دور خیام خندق بود و داخلش آتش
🔸بچه ها داشتند میسوختند
🔹آمد خدمت امام سجاد فرمود چه کنیم؟
🔹فرمود:همه فرار کنید
#غروب #عاشورا
#حضرت_سجاد علیه السلام
✅ #تاراج_خیام امام حسین پس از شهادت آن حضرت
🔹مقتل الحسین علیه السلام خوارزمى: دشمنان پیش آمدند تا به گرد خیمه ها حلقه زدند. شمر بن ذى الجوشن نیز با آنها بود. او گفت: به درون خیمه ها بروید و جامه ها و متاعشان را بگیرید.
مردم وارد شدند و هر چه در خیمه ها بود برداشتند تا جایى که گوشواره امّ کلثوم خواهر حسین علیه السلام را هم گرفتند و گوشش را دریدند. حتّى جامه رویینِ زنان را به زور مىکشیدند و مىبردند. قیس بن اشعث قطیفه اى را برداشت که حسین علیه السلام بر روى آن مىنشس. او از این رو «قیسِ قطیفه» نامیده شد. همچنین مردى از قبیله اَزد به نام اسود، کفش هاى ایشان را برداشت و سپس مردم به سوى وسایل زنان و اسبان و شترها رفتند و آنها را به تاراج بردند.
--------------------------------------------------
📘#مقتل الحسین للخوارزمی: ج ٢ ص ٣٧، الفتوح ابن اعثم کوفی: ج ۵ ص ١٢٠
#حضرت_حسین علیه السلام
#عاشورا
♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️